احتمال عدم وجود خارجی کوروش کبیر و سلسله هخامنشیان
ادعای جنجالی یک استاد تاریخ گیلانی را حتما بشنوید ▪️احتمال عدم وجود خارجی کوروش کبیر و سلسله هخامنشیان ▪️۱۰۰ ساله پهلوی ها با جعل تاریخ مردم ایران رو آهو گیر آوردن!! ▪️۷ آبان روز گیر آوردن ملت ایران گرامی باد
ارسال در 1398/8/8 ساعت 15:19
عرض x طول
ارسال ويدئو در تلگرام
ارسال نظر
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
با سپاس از گفته ها و بصیرت های جناب فلونی به خصوص در مورد شکاکی و لزوم شک کردن
مشکل اصلی ما صرف نظر از این که پیرو چه دین و مسلک و یا حتی به خدا اعتقاد داشته باشیم یا نه تحجر و جمود فکری و اغراق و متعاقبا چنگ زدن به مجموعه ای عقاید دگم و تغییر ناپذیر است .
من به عنوان یک مسلمان تجدیدنظرطلب که هم چنان به اصل توحید و معاد و نبوت عقیده دارم معتقدم که ما باید در برداشت و تفسیرمان از این مفاهیم مثل قیامت ، نبوت ، وحی ، عدل الهی و حتی خدا تجدیدنظر و بازسازی کرده وگرنه این موج گرایش به ادیان دیگر از جمله مسیحیت ، زرتشتی گری ، دئیسم و حتی خداناباوری در بین نسل جوان ادامه پیدا می کند . متاسفانه آخوندهای حاکم در زمینه فکری بر جامعه دینی همان برداشت های غلط و غلوآمیز و پوسیده خود را از این مقولات دینی دارند .
جناب فلونی عزیز شک و شکاکیت در همه جا به انکار و رد کردن و یا حتی ندانم گرایی ختم نمی شود بلکه در بسیاری از مواقع به اصلاح و تجدید نظر در باورهای ما در مقولات مختلف مثل خدا ، وحی ، عدل الهی ، خلقت خداوندی ، امامت ، نبوت و غیره ختم می شود چنان که در مورد من این اتفاق افتاده است .
مثلا در مورد من در زمینه خلقت موجودات زنده توسط خدا نظریه تکامل بسیار تاثیرگذار بوده است . این نظریه که بر خلاف دوست کامنت گزارمان رک و راست نظریه ای تا حد زیادی محکم و پشتوانه های قوی علمی است و اکثر دانشمندان حتی خداباور آن را قبول دارند تغییرات در موجودات و پیدایش گونه های عالم را مبتنی بر شانس و تصادف می داند . شواهد این ادعا با کاستی های آفرینش ما و دیگر جانوران از جمله وجود اندام های زائد قابل اثبات و تایید است . این نظریه به درستی هدف مندی مطلق آفرینش الهی و ربوبیت مطلق الهی را نفی می کند و به همین دلیل است که مورد ضدیت دینداران به خصوص در جوامع مسلمان است آن جا که دکتر سید حسین نصر سنت گرا پذیرش فرگشت الهی را بدتر و خطرناک تر از فرگشت الحادی امثال ریچارد داوکینز می دانند که از طریق فرگشت می خواهند اصل وجود خدا را نفی کنند .
فرگشت و تکامل سبب شد که من به طرف نظریه دئیست ها البته به صورت اصلاح شده و معتدل آن بروم و آن نظریه خدای ساعت ساز بود .دئیست ها یا خداباوران عقلانی که منکر وحی و نبوت و همین طور ربوبیت خدا هستند ادعا دارند که خدا جهان را آفریده و به حال خود رها کرده است . این به معنای انکار ربوبیت خداست که نمی توانم آن را قبول کنم. از طرفی در مقابل دینداران سنتی و متعصب قرار دارند که معتقد به ربوبیت مطلق خدا هستند و این که مثلا کوچکترین اتفاق ها مثل افتادن برگ از درخت نیز به خاطر خواست و اراده خداست . این هم از نظر من نه فقط با نظریه تکامل مثل وجود نقص و کاستی های عجیب در خلقت و اندام های زائد که از یک طراح مبتدی و تازه کار بعضا بعید است دیگر چه برسد خدای توانای خالق جهان و همین طور بی نظمی هایی مثل سیل و خشک سالی و این ها در طبیعت اتفاق می افتد .
پس من به سمت اعتقاد به نظریه ربوبیت نسبی خدا رفتم . به این معنی که اگر خدایی و اراده اش نبود نه فقط کل جهان خلقت فارق از موجودات زنده و مواد بی جانش نبود که ادامه حیاتش هم ممکن نبود . اما این گونه نیست که این دخالت و ربوبیت خدا مطلق بوده و آن گونه که این دینداران می گویند در جز جز طبیعت دخالت کند به گونه ای مثلا برگ درخت هم با اراده او بر زمین می افتد بلکه نسبی و بیشتر به صورت کلی است . خداوند یکتا به عنوان خالق در بعضی موارد ممکن است چندین قانون را در طبیعت در یک زمینه خاص به صورت بالقوه قرار داده اما برای بالفعل شدن آن را بر عهده خود طبیعت گذاشته است .
در زمینه خلقت موجوات زنده نیز ما اندام های زائد را که با مقوله حکمت الهی و بیهوده نیافریدن چیزی توسط خدا در تضاد است داریم . حتی نقص و کاستی ها و بی نظمی هایی داریم که از یک طراح مبتدی و تازه کار عجیب و بعید است دیگر چه برسد خدا . مثلا موش کور چشمانی به اندازه سرسوزن دارد و تقریبا نابینا است . نمی گویم که این جانور چرا چشمانی مثل عقاب و جغد نداشته باشد اما حداقل باید چشمانی ولو ضعیف مثل سایر مهره داران می داشت که متاسفانه ندارد .
اما به راستی چرا چنین است ؟
پاسخ و نظر من این است که خدای یکتا اراده الهی اش بر این قرار گرفته بود که خلقت و گوناگونی موجودات به استثنای معدودی از جمله انسان هوشمند کنونی ( نه سایر گونه های انسانی ) که در قرآن تاکید خاصی بر آن شده است بقیه اکثریت موجودات جهان از طریق فرگشت به وجود آمده و متنوع شوند . در واقع به جز معدودی از جمله انسان هوشمند کنونی هدف خداوند خلقت خاصی از موجودات نبوده است . در واقع اراده خداوند در این جا در جریان خلقت این همه موجودات متنوع و شپش و کنه و حشرات و جانوران عجیب و غریب به صورت مستقیم نبوده است و بلکه غیر مستقیم بوده است. بنابراین اکثریت قریب به اتفاق این موجودات زنده توسط طبیعت و در آن به وجود آمده اند هر چند که اراده الهی به صورت غیر مستقیم در آن نقش داشته است . چون اگر خدایی و اراده او نبود کل زمین نبود دیگر چه رسد به فرگشت و پیدایش موجودات از طریق آن .
به همین دلیل هم است که این نقص و کاستی ها در خلقت و اندام های زائد و این ها را می بینیم . جانوری نابینا مثل موش کور را در مقابل عقاب می بینیم .این ها ناشی از دخالت و اراده مستقیم خدا نبوده است بلکه کار چرخه طبیعت مثل فرگشت بوده است هرچند که اراده خدا به طور غیر مستقیم در آن نقش داشته است که اگر نبود خلقتی هم ولو حتی ناقص و دارای ایراد اصلا شکل نمی گرفت .
امیدوارم این کامنت طولانی من منتشر شود ودوستان به خصوص جناب فلونی با دقت بخوانند . ان شاء الله در کامنت های دیگر باز به این عقاید تجدیدنظرطلبانه پرداخته و بازگو می کنم .
فرض را بر این گذاشته ای که تکامل داروینی به تمامه درست است و مثلاً اندامهای زایدی در بدن انسان است! سپس تا آخر کج و اشتباه رفته ای
همانطور که گفتم امروزه ثابت شده که تکامل "کلان" داروینی غلط است و دروغی بیش نبوده که به خورد مردم دادند.
الآن در همان آمریکا و اروپای غرب پرستان؛ نظریه طراح هوشمند برای کائنات مطرح شده که بر وجود خداوند بعنوان خالقی دانا و توانا دلالت دارد؛ و البته عدّه ای که خدا و دین را نمیخواهند بپذیرند؛ طراح هوشمند خلقت کره زمین و آنچه در آن است را به موجودات فضایی نسبت میدهند تا اینگونه خود را توجیه کنند و از مسئولیت خدا باوری و عمل به دین حق و اجرای قوانین إلهی در سطح جامعه شانه خالی کنند
گفته ای اندامهای بدن زاید است؛ در چند سال پیش هم گمان بر این بود که مثلاً آپاندیس زاید است ولی با پیشرفت علم اثبات شد که اینطور نیست؛
درباره دیگر اجزاء و اعضای بدن هم اینگونه است و چون هنوز فایده آن اعضا که به گمان برخی بیهوده است کشف نشده دلیلی بر زاید بودن آن نیست
اگر مسلمانی باید دین را از سرچشمه آن بفهمی نه از بافته های ذهنی دیگران و آنچه خود به خطا میروی
دین اسلام تمسّک به قرآن بعلاوه رسول خدا و اهل البیتش(علیهم السلام)است, خدا شناسی و جهانبینی صحیح را از قرآن بعلاوه توضیح رسول خدا و جانشینانش ائمه هدی(علیهم السلام)در خواهی یافت که در احادیث غیرجعلی که از آنها به ما رسیده مندرج است
همان قرآن که ساینس و علم بی خدشه روز بر إلهی بودن و حقّانیّتش صحّه میگذارد
اگر هم معتقدی اسلام توسط بشر اختراع شده و وحی هم جز یک تخیل و پندار - و به قول سروش کثیفت تجربه عارفانه شخصی- نبوده این را هم بگو که از اساس مسلمان نیستی.
اما هم ادعا می کنی مسلمان هستی و هم می خواهی اسلام را تغییر دهی و هم ادای آدمهای دلسوز را در می آوری که نگران جذب شدن مردم به سایر ادیان است بر نفاق تو کافی است. برای ما جای نگرانی از ریزش ها وجود ندارد و اتفاقا سنت خدا این است که غربال صورت گیرد. کسانی که نمی توانند پای اسلام بمانند و دنیا را می خواهند بروند دنیال همان دنیای خودشان .
ضمنا شک نکن مردم عراق الان دارند اینکه چند سال پیش با روی باز از آمریکاییها استقبال کردند را انکار می کنند!
اسلام عُمَری را با اسلام حقیقی قاطی نکن؛ اسلام را باید از سرچشمه آن که قرآن با توضیح رسول خدا و ائمه هدی از عترتش(علیهم السلام)است و در احادیث غیرجعلی از آنان به ما رسیده بشناسی نه از مسلمانان نماها و فرقه های منتسب به اسلام و رفتار مسلمانان ناآگاه که ربطی به اصل دین ندارد
من ترک نیستم. فارس هستم. اما می دانم ایران دو راه بیشتر ندارد تکیه بر حاکمیت اسلامی و یا تجزیه. چرا؟ باید دقت کرد که وقتی حکومت سکولاریزه شود البته پدیده های سکولار مانند نژاد و زبان و قومیت به معنای ملیت تعریف می شود. اما وقتی ایدئولوژی حاکم باشد امت تشکیل می شود که وحدت کلمه دارد و به خاطر عقیده واحد همه مرزهای قومی و نژادی و زبانی را نفی می کند.
روسیه را ببینید که تا تزارها بودند وحدت داشت چرا که از تاجیک تا یاکوت تا بلاروس همه رعیت یک نفر بودند. با رفتن تزارها حکومت روسیه بلافاصبه تجزیه شد اما رهبران کمونبست توانست ایدئولوژی واحد را به جای تزار بنشانند و مجددا تاجیک و بلاروس بودن جای خود را به کمونیست بودن و وفاداری به حزب داد. با اقدام گورباچف در به رسمیت شناختن ملیتها آن حکومت از هم پاشید.
ایران هم وضع مشابهی دارد. شاه یا بهتر بگویم شاهنشاه مالک الرقاب کشور بود و به درستی اعتقاد داشت که اگر برود ایران تبدیل به ایرانستان می شود. اما امام خمینی با جایگزینی حاکمیت شرع و اسلام که ایده مشترک همه اقوام ایرانی بود توانست تجزیه طلبی را مهار کند. اسلام بود که باکری ترک را کنار خرازی اصفهانی و شیخ شویش عرب قرار داد.
این است معنای تاویل و تحقق آیه 103 سوره آل عمران.:"«واعتصموا بحبل اللـه جمیعا ولا تفر قوا واذکر وا نعمت اللـه علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا وکنتم علی شفا حفر ة من النار فانقذکم منها کذلک یبین اللـه لکم آیاته لعلکم تهتدون"
اما با سکولاریزه شدن کشور دیگر این مایه وحدت وجود ندارد. شاه هم که وجود ندارد. پس وقتی با گسترش ایده جامعه مدنی و دموکراسی ایران محکوم به تجزیه است. چرا که رای دادن بر اساس قومیت و زبان و نژاد جای رای دادن بر
اساس تکلیف و عقیده و ایمان را می گیرد. جای تعجب نیست که چرا اصلاح طلبان همیشه برای ایجاد فراکسیون های قومیتی و مطالبات قومیتی اصرار دارند و چرا نظریه داماد لرستان را تبلیغ می کردند. نمی دانم می خواهید تا کی مماشات کنید اما بدانید سرانجام اصلاح طلبان ایران را تجزیه خواهند کرد. کما اینکه رفورمیستها در تمام دنیا کشورها تجزیه می کنند. کاری در شوروی و عثمانی به بهترین نحو انجام دادند
مگر نه این که استراتژی تحریم علیه دشمن خوب جواب میده... مگر نه اینکه زمین بازی فوتبال میدون تاخت و تاز دشمنان ابله و خائن داخلی به عروسک گردانی بیگانگانه...
تحریم فوتبال و سقط آرام آرام آن از ارزش و اهمیت و ... راه نجاتی است برای ملتی چون ما... دیوث ترین ورزش جهان= فوتبال
لعنت خدا بر هفت جد و آباد رائفی پور که با وقاحت تمام سخنان رهبری رو تفسیر به رای میکنه و بعد از اینکه رهبری افتخار به هخامنشیان را توهم دانست، با بی شرمی تمام به مسجدی در جوار تخت جمشید رفت و در آنجا با استفاده از مطالب صهیونیست ها و مزدوران ملکه انگلیس و ماله کشی مطالب فراماسونر ها، کوروش صهیونیست رو ذوالقرنین معرفی کرد و کوروش پرستی رو طبق خواست صهیونیست ها رواج داد، البته طبق اعتراف خودش این تزویر رو به کار بسته بود که در مورد برگزاری آن جلسه اصلا اطلاع رسانی نکرده بود تا از تاریخ دانان کسی خود را به آنجا نرسانده و مچ آن شیعه انگلیسی را باز نکند.
پان ترک ها با وجود انتقاداتی که به نژادپرستی شون وجو داره شرف دارند به پان فارس های نژاد پرست امثال رائفی پور، چون ترویج این مسئله توسط فراماسونر ها را می دانند و علیه این موضوع افشاگری می کنند.
متاسفم که اجل به او جهت تبیین و اثبات و اشاعه آنچه به دست آورده بود مهلت نداد... روحش شاد.
البته شاید همان بهتر که راز تاریخ در دل آن مدفون بماند... همین بین النهرینش هم که پذیرفته شده است به حیل و طرق مختلف آماج تخریب و پاکسازی از مستندات زمان شده...
باشد که دیار ایران از گزند داعش و جنگ و تخریب دور بماند..
حال اصلا فرض کنیم که منشا تمام خوبی های زمین نیاکان ما بوده باشند امروز ما چگونه ایم؟ آیا چنان شایسته هستیم که همچون ایشان به حیات نسلهامان پی در پی وارثان زمین شویم؟
آیا شاخصه های مکتوبات وحیانی و مروجانش را در خود یافته ایم؟ به خدا که اگر چنین شویم دست از گذشته برداشته روزگاری رقم میزنیم که واقع آن همان مدینه فاضله جهانی باشد.
چه تفاوت کا پشت سر چه بود و چه نبود... مهم آنست که حال چه ایم و چه نه! تا بخواهیم که آینده چه باشد و چه نه!!!!
ضمنا من هر چه در شاهان تاریخ ایران باستان جستجو کردم مردی پهلوان تر و خردمند تر از از ارشک بنیانگذار اشکانیان که ایران را از دست یونانیها آزاد کرد پیدا نکردم. اما هیچ یک از ایران پرستان محل سگ هم برای او قایل نیستند. چرا؟ چون اولا یهودیان را نجات نداده! و ثانیا یونانیان را نماد و افتخار تمدن غرب هستند از ایران بیرون کرده! و ثالثا از همه مهمتر اینکه ضد همجنس گرایی بوده و اصلا برای همین که یک سردار یونانی تلاش کردن به جوان پارتی تعرض کند دست به قیام زد!
نام کوروش در دوران حکومت پهلوی به یکباره ترویج شد و این اعتقاد وجود دارد که سعی شده برای تطهیر# مردخای، از نام کوروش به جای وی در تاریخ ایران استفاده شود.
با وجود تمامی ابهامات و تردیدها برخی از افراد سودجو و ناآگاه سعی کرده اند با تبلیغات وسیع روز 7 آبان را به نام روز کوروش در تاریخ ایران جانمایی کنند و طیف گسترده ای از رسانه های معاند و ضدانقلاب نیز با ساخت برنامه هایی به دنبال ترویج و القای افسانه ها و سناریوهایی به جای واقعیت درباره کوروش هستند.
مورخینی که سال¬ها بعد کوروش می زیسته و از کشوری بوده اند که فرسنگ ها با ایران فاصله دارد.
ابهامات موجود درباره ماهیت وجودی شخصیت کوروش اذهان را درگیر خود ساخته به همین دلیل سعی کردیم تا برخی از موضوعات مرتبط با کوروش را بررسی کنیم.
در هیچ جایی از تاریخ کوروش یا پادشاه ایرانی به این اسم نداشتیم.
کوروش یهودی بود که یهودیان را از بابل نجات داد.
باید گفت که یهودیان نژادپرست جنایات زیادی در طول تاریخ انجام داده ¬اند. صهیونیست¬ها یا یهودیان متعصب و نژادپرست در منطقه ما تا به امروز در حال انجام جنایت هستند.
برای نمونه در تاریخ یمن رویدادی اتفاق افتاده که به هولوکاست یمن معروف است.
این جنایت را یهودیان علیه مردم یمن انجام دادند.
گودال عمیق و بزرگی را با آتش پر کردند و کسانی که به مسیح بودن اذعان می کردند، درآتش انداخته می ¬شدند.
در میان آنها زنان و کودکان نیز وجود داشتند.
حسن پیرنیا که فردی فراماسونر بود در کتاب تاریخ ایران باستان از سلسله هخامنشی و موسس آن یعنی کوروش سخن گفت.
پیرنیا نیمی از کتاب را نوشته بود که از دنیا می رود و ادامه آن را عباس آشتیانی می-نویسد.
آشتیانی اذعان می¬کند که تمامی منابعی که در کتاب استفاده شده، منابع یونانی و رومی هستند.
((اندیشه یهود نشأت گرفته ازمصرباستان فرعونی،توسط بنی اسرائیل منحرف،مثل سامری نوه ناخلف حضرت یوسف پیامبر(ع)،درزمان حضرت موسی(ع)،پی ریزی گردید،و بعد به روم باستان کفرو یونان باستان کفر گسترش پیدا کرد.))
در هیچ یک از منابع از دوران کودکی کوروش، محیط زندگی و وضعیت فلات ایران سخن به میان نیامده است.
در دوره کنونی کسانی که ادعا بر وجود کوروش دارن، به این سوال پاسخ دهند که چرا حافظ در آثارش نامی از وی نبرده است؟
حافظ 700 سال قبل می زیست و کوروش 2500 سال قبل ادعا می شود که حکومت می کرد.
هیچکدام از شعرا و حکمای ایرانی در چند قرن قبل نامی از کوروش نبرده اند!
مدعیان اعلام کنند که مولانا، سعدی و ..… چرا نامی از کوروش در آثارشان نیاورده اند.
چرا شاعربنامی چون فردوسی که تاریخ شاهان را درقالب شاهنامه تدوین کرده از شخصیتی به نام کوروش سخن نگفته است!؟
این در حالیست که تردید درباره شخصیت¬ها و مناسبات باستانی دیگر به این شکل وجود ندارد.
جمشید شخصیت تاریخی ایران باستان و قبل از کوروش بود.
بسیاری از ترک زبانان نام جمشید را برای فرزندانشان انتخاب می کردند و همچنان می-کنند.
حال چرا روز کوروش هست ولی روز جمشید نیست؟
با سناریوهایی شروع پادشاهی کوروش را مبدا تاریخ قرار دادند و با برگزاری جشن 2500 ساله قبل از انقلاب علاوه بر صرف میلیاردها هزینه از جیب مردم، سعی کردند تاریخ را تحریف کنند.
حتی اگر قبول کنیم که تاریخ پادشاهی از آن زمان شروع شده، آیا قبل از هخامنشیان، پادشاهی وجود نداشت؟
مادها و ایلامی ها قبل از سلسله هخامنشی، پادشاهی تشکیل داده بودند.
موضوع اصلی بحث تفکر و علم است.
چرا در دانشگاه¬ها تحقیق مستقلی در این زمینه صورت نمی¬گیرد؟
ادعا می¬شود نام کوروش درتورات آمده است.
این سوال مطرح می شود که تورات متعلق به چه زمانی است؟
تورات متعلق به 3500 سال قبل است یعنی 1000سال قبل از کوروش.
چطور از کوروش در تورات یاد شده است؟
براساس تاریخ این ادعا وجود دارد که کوروش بین سال های 529 تا 559 پیش از میلاد حکمرانی می کرده و تورات 13 قرن پیش از میلاد بر حضرت موسی (ع) نازل شده است!
((پس ،تحریف تورات))
درست در زمان مردخای، خاخام¬ها حکومت را دردست گرفتند.
در طول تاریخ باستان ما حکومت پادشاهی ایرانی و نه هخامنشی داشتیم.
مردخای یک خائن و نفوذی در دستگاه پادشاهی بود و در حال حاضر با دختر برادرش در همدان مدفون است.
نزدیک به 2500 سال است که این قبور توسط یهودیان نژادپرست حفظ شده است.
این سوال مطرح است که رابطه مردخای و کوروش چیست؟
آیا مردخای همان کوروش است که قوم یهود را از بابل به ایران آورد؟
کسانی که علیه مردم ایران جنایت زیادی کردند.
اساسا نام کوروش در دوران حکومت پهلوی به یکباره ترویج شد و این اعتقاد وجود دارد که سعی شده برای تطهیر مردخای، از نام کوروش به جای وی در تاریخ ایران استفاده شود.
در روز 12 فروردین کمیته 300 امپراطوری ایران که متشکل از 300 نفر از جمله هامان وزیر و 10 فرزندش بود را کشتند و در 13 فروردین که روز عزای ایرانیان در طول تاریخ شد، یک دوازدهم جمعیت ایران را به خاطر مخالفت با قوم بنی اسرائیل قتل عام کردند.
مدعیان بروند تحقیق کنند که چرا در بین اجداد ما ایرانی ها نامی به نام کوروش وجود نداشت؟
کدام یک از ایرانی ها نام جد یا پدرجد آنها کوروش بوده است؟
شخصیت کوروش تا حدی برای ایرانیان ناشناخته بود که نام کوروش را برای فرزندان شان انتخاب نمی کردند ولی نام های جمشید، داریوش، اردشیر و … وجود داشت و استفاده می شد.
با عرض پوزش بسیار از پست گذار و کلیه کاربران محترمه و محترم بخاطر طولانی شدن مطلب ،امیدوارم این واقعیت برحق و بدون استفاده از پروپاگاندا مفید باشد و روشنگر
آقا احتراما کامنتا رو علی الدوام در معرض دید بذارید...
چتونه؟
همانطور که میدانید خدای یهود و همان خدای مسیحیت تثلیثی است زیرا مسیحیت تثلیثی به همه کتاب مقدس یهود معتقد است
در کتاب مقدس یهود و مسیحیت تثلیثی؛ خدایشان فقط شیطان و اژدهاست
در کتاب سموئیل باب 22 یهوه شان این چنین است
8-آنگاه زمین متزلزل شد و به جنبش درآمد؛بنیان آسمانها بلرزید و مرتعش گشت،زیرا او(یهوه)به خشم آمده بود.
9-از بینی‌اش دود برآمد،از دهانش آتش سوزنده برجهید،و اخگرهای سوزان از او شعله برکشید.
10-آسمان را خم کرد و فرود آمد؛تاریکی غلیظ زیر پاهایش بود.
11-سوار بر کروبی پرواز کرد،و بر بالهای باد نمایان گردید
((البته از نظر ما اینها دروغهایشان است نسبت به خدای متعال و پیغمبرانش))
حالا ببینید که این خدای کذایی یهود و مسیحیت تثلیثی که از دهانش آتش خارج میشود و از سوراخهای بینی اش دود در می آید
دستور به چه جنایات وحشتناکی به پیغمبرانش و گرویدگان به پیغمبرانش داده است
دستور به قتل عام حتّی از دم تیغ گذراندن نوزادان و اطفال
در کتاب مقدس میخوانیم:
سفر تثنیه
باب بیست، جمله چهارده:
لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر، و غنایم دشمنان خود را که یهُوَه خدایت به تو دهد، بخور.
باب دو، جمله سی و چهار:
و تمامی شهرهای او را در آن‌وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی‌نگذاشتیم.
باب سه، جمله شش:
و آنها را بالکلّ هلاک کردیم، چنانکه با سیحون، ملک حَشبون کرده بودیم؛ هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاک ساختیم.
سفر اعداد
باب سی و یک، جمله هفده:
پس الان هر ذکوری از اطفال را بکشید، و هر زنی را که مرد را شناخته، با او همبستر شده باشد، بکشید.
کتاب ارمیا
باب پنجاه و یک، جمله بیست و دو:
و از تو مرد و زن را خرد خواهم ساخت و از تو پیر و طفل را خرد خواهم ساخت و از تو جوان و دوشیزه را خرد خواهم ساخت.
باب چهل و چهار، جمله هفت:
پس حال یهوه خدای صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: شما چرا این شرارت عظیم را بر جان خود وارد می‌آورید تا خویشتن را از مرد و زن و طفل و شیرخواره از میان یهودا منقطع سازید و از برای خود بقیه‌ای نگذارید؟
باب چهل و یک، جمله شانزده:
و یوحانان بن قاریح با همه سرداران لشکر که همراهش بودند، تمامی بقیه قومی را که از دست اسماعیل بن نَتَنْیا از مصفه بعد از کشته شدن جدلیا ابن اخیقام خلاصی داده بود بگرفت، یعنی مردان دلیر جنگی و زنان و اطفال و خواجه سرایان را که ایشان را در جبعون خلاصی داده بود.
باب شش، جمله یازده:
و من از حدّت خشم خداوند پُر شده‌ام و از خودداری خسته گردیده‌ام پس آن را در کوچه‌ها بر اطفال و بر مجلس جوانان با هم بریز. زیرا که شوهر و زن هر دو گرفتار خواهند شد و شیخ با دیرینه روز.
باب نه، جمله بیست و یک:
زیرا موت به پنجره‌های ما برآمده، به قصرهای ما داخل شده است تا اطفال را از بیرون و جوانان را از چهارسوها منقطع سازد.
کتاب امثال
باب بیست و دو، جمله پانزده:
حماقت در دل طفل بسته شده است، اما چوب تأدیب آن را از او دور خواهد کرد.
باب بیست و سه، جمله سیزده:
از طفل خود تأدیب را باز مدار که اگر او را با چوب بزنی نخواهد مرد.
کتاب استر
باب سه، جمله سیزده:
و مکتوبات به دست چاپاران به همه ولایت‌های پادشاه فرستاده شد تا همه یهودیان را از جوان و پیر و طفل و زن در یک روز، یعنی سیزدهم ماه دوازدهم که ماه آذار باشد، هلاک کنند و بکُشند و تلف سازند و اموال ایشان را غارت کنند.
باب هشت، جمله یازده:
و در آنها پادشاه به یهودیانی که در همه شهرها بودند، اجازت داد که جمع شده، به جهت جان‌های خود مقاومت نمایند و تمامی قوّت قوم‌ها و ولایت‌ها را که قصد اذیت ایشان می‌داشتند، با اطفال و زنان ایشان هلاک سازند و بکشند و تلف نمایند و اموال ایشان را تاراج کنند.
اول سموئیل
باب پانزده، جمله سه:
پس الان برو و عمالیق را شکست داده، جمیع مایملک ایشان را بالکل نابود ساز، و بر ایشان شفقت مفرما بلکه مرد و زن و طفل و شیرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بکُش.
باب بیست و دو، جمله نوزده:
و نوب را نیز که شهر کاهنان است به دم شمشیر زد و مردان و زنان و اطفال و شیرخوارگان و گاوان و الاغان و گوسفندان را به دم شمشیر کُشت.
کتاب هوشع
باب سیزده، جمله شانزده:
سامره متحمل گناه خود خواهد شد، زیرا به خـدای خود فتنه انگیخته است. ایشان به شمشیر خواهند افتاد و اطفال ایشان خرد و زنان حامله ایشان شکم دریده خواهند شد.
کتاب حزقیال
باب نه، جمله شش:
پیران و جوانان و دختران و اطفال و زنان را تماما به قتل رسانید، امّا به هر کسی که این نشان را دارد نزدیک مشوید و از قدس من شروع کنید. پس از مردان پیری که پیش خانه بودند شروع کردند.
کتاب اشعیا
باب سیزده، جمله شانزده:
اطفال ایشان نیز در نظر ایشان به زمین انداخته شوند و خانه‌های ایشان غارت شود و زنان ایشان بی‌عصمت گردند.
باب سیزده، جمله هجده:
و کمان‌های ایشان جوانان را خرد خواهد کرد. و بر ثمره رَحِم ترحّم نخواهند نمود و چشمان ایشان بر اطفال شفقت نخواهد کرد.
دوم پادشاهان
باب هشت، جمله دوازده:
و حَزائیل گفت: «آقایم چرا گریه میکند؟» او جواب داد: «چون‌که ضرری را که تو به بنی‌اسرائیل خواهی رسانید، می‌دانم؛ قلعه‌های ایشان را آتش خواهی زد و جوانان ایشان را به شمشیر خواهی کشت، و اطفال ایشان را خُرد خواهی نمود و حامله‌های ایشان را شکم پاره خواهی کرد.»
داوران
باب بیست و یک، جمله ده:
پس جماعت دوازده هزار نفر از شجاع‌ترین قوم را به آنجا فرستاده، و ایشان را امر کرده، گفتند: «بروید و ساکنان یابیش جِلْعاد را با زنان و اطفال به دم شمشیر بکشید.»
گفتنی است، مسیحیان پس از روبرو شدن با این جملات، سعی در فرافکنی و توجیه آن را دارند و این در حالی است که حضرت عیسی مسیح (ع) در انجیل متی باب پنج جملات هفده و هجده، صراحتا خود را تمام کننده – و نه باطل کننده – تورات معرفی کرده و میگوید:
همزه یا نقطه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.
با وجود این، در عهد جدید موارد متعددی از شکسته شدن احکام تورات توسط حضرت مسیح (علیه السلام) آمده که در واقع تناقض در گفتار و رفتار را نشان میدهد که این موضوع اساساً از ساحت پیغمبران الهی به دور است.
این است یکی از علل جنایات و ظلمهای فراوان یهود و هم پیمانانشان
به فتوای خاخامهای وحشی آنها که بویی از انسانیت نبردند و کتاب مقدسی که خودشان نوشتند را به دروغ به خدا و پیغمبرانش نسبت میدهند
و حضرت عیسی مسیح و خاتم پیغمبران خدا محمّد(صلّ الله علیه و آله)را که فرمودند شما یهودیان به خدا و پیغمبرانش دروغها نسبت داده اید و تهمتها زده اید را تکذیب کردند و بر علیه آنها دشمنی ها نمودند
و به آندو بزرگوار نیز دروغها نسبت دادند و و ناسزاها گفتند و تهمتها زدند.
البته مردم یهودی که اینها را اعتقاد ندارند و نژاد پرست نیستند دیگر یهود محسوب نمیشوند
چون اساس یهود بر نژادپرستی و ظلم بر غیریهود و دروغ بستن بر خدا و پیغمبران خدا و تحریف حقایق بنا شده
تنها ارزش یک جنتیل و غیر یهودی در نوکری و خدمت به یهودیان به عنوان
فرزندان خدا و قوم برگزیده است والا از سگ کمتر است!
برای حضرات به جای روز تولد و یا تاجگذاری کورش روز آزادی یهود را جشن می گیرند!
https://www.mashreghnews.ir/news/1005796/
اساسا تاریخ نویس و تاریخ نگار و مورخ و هر آنکس که نامی در این عرصه فارغ از انتساب زمانی و مکانی جغرافیا و هویت و ملیتی که دارد از حیث گفتار و نوشتار زیر سوال است ....
مطالعه و دانستن تاریخ جهت ورود به عرصه بازی های سیاسی در جهان لازم است اما اگر کسی در تاریخ به دنبال حقیقت میگردد رسما منگل است!!!
باور وجود داشتن خیلی چیزا در تاریخ و جهان هستی سخته
یکیش همین کورش هست
یکیش وجود تاریخ و تمدن ایران قبل اسلام هست
یکی دیگش وجود جن و پری و ملک و ارواح هست
دیگری وجود داشتن امام زمان با عمر بالای هزار سال که قراره با اومدنش همه چیز خوب بشه
دیگری کروی بودن و وجود جاذبه زمین و وجود داشتن دایناسور ها و
وجود موجودات فضایی و بیگانه
و حتی وجود داشتن خود خدا
هست
گاهی هم قدرت ها چیزهایی که وجود داره رو سرونیست میکنند و چیزهایی که وجود ندارد را هستی میبخشند
برای همین هست که میگن تاریخ را غالبان مینویسند نه مغلوبان
ولی کاملا از چهره و سخنان شما مشخصه که با تعصب فکری مذهبی و یهود ستیزی در باره کورش نظر دادی
اگر هنوز جاهلی فقط کافی است درباره قرآن و ساینس تحقیق بکنی و عقلت را بکار بگیری که معجزات علمی قرآن را بفهمی تا به وحدانیّت خداوند و حقانیّت پیغمبری محمّد و اسلام و وجود روح انسان و جن و ملائکه و زنده بودن امام زمان یقین پیدا کنی
درباره وجود خداوند، این هستی محض نامحدود ازلی ابدی که هستنده ها در احاطه او موجودیّت دارند چون به اراده او ایجاد و ساخته شده و دگرگون میشوند فقط اشخاصی که حقیقت فهمیدند مُنکرش خواهند شد
امیدوارم خداوند تعالی اگر هنوز حق را نفهمیدی آن را به تو بشناساند و حجّتش را بر تو تمام کند و اگر حق را با آنکه فهمیدی مُنکری و نمیخواهی بپذیری زودتر هلاکت کند و رگ حیاتت را قطع کند وتو را در دوزخش اندازد تا دیگر ظلم و فساد نکنی و ظلم و فساد را گسترش ندهی
منم باید به شما بگم ابر زود باور یا ابر خود زود باور
من فکر میکنم تحقیق کردن در باره قرآن و خدا و...هم اگه منابع اسناد از اطلاعات و کتب یک فرقه یا یک قدرت غالب
و مخلوط با اندیشه شخصی باشه
هر چیزی احتمال داره ازش بیرون بیاد
از داعش و القاعده و وهابی و عنواع شیعه گرفته تا
مجاهدین خلق و بابی و بهایی احمد الحسنی
پس بهترین گذینه برای آدمایی مثل من که
مطالعات محدود در همه زمینه ها دارن
شک یا ندانم گراییه
ما به اسلام آن هم اسلام حقیقی که ایمان و اعتقاد و اعتماد به خداوند و پیروی از قرآن بعلاوه رسول الله و عترت اهل البیت او(علیهم السلام)است با تحقیق و بررسی و تفکر رسیده ایم و البته لطف خداوند
امّا تو که کافری یعنی حقیقت را فهمیدی و انکارش میکنی یا اینکه هنوز خداوند حجّتش را کاملاً بر تو تمام نکرده حتی حاضر نیستی که یک خورده فکر کنی تا در امور بسیار مهم زندگی ات کارت به سرانجام نیک برسد
خودت را با مزخرف گویی توجیه میکنی برای اینکه مسئولیت دین داری که در حقیقت به نفع خود تو است و ضررهای دنیوی و آخرتی را از تو دور میکند را نپذیری و دنبال شهوات و افراط و تفریط خودت بروی
ولی بدان که اگر همینگونه بمانی سرانجامت تنها پست رفت در زندگی دنیوی در جمیع جهاتش و دوزخ پس از مرگت خواهد بود
اگر عقلت را بکار بگیری و تحقیق کنی؛ خواهی فهمید که خیلی از غیرمسلمانان تحصیلکرده اروپایی و آمریکایی مسلمان شدند آن هم مسلمان حقیقی نه تقلبی و التقاطی مثل فرقه های یهودی ساخت احمدالحسن و بابی و بهایی و داعشی و القاعده ای و منافقین خلق و امثال اینها
بچسب به همین خود فریبی ات برای توجیه گناهانت
امّا خداوند میداند چکاره ای و آبشخورت کجاست و مزدور چه کسانی هستی؟
هر جامعه انسانی یه چیزایی رو برای بهتر زیستن و همزیستی به قانون تبدیل کردن
آدمهای زیادی هم در جهان قبل از اسلام و غیر اسلام بوده اند که پند های اجتماعی و غیره را مکتوب کرده و اند حتی خیلی از قوانین اسلام هم بر گرفته از قوانین یهود و دیگر عقاید قبل از خود است
شما هم اگه عقلت رو از محدوده تقید خود خارج کنی خواهی دید چه بسیار تحصیل کرده های اروپایی هستند که به داعش پیوستند و چه بسیاری که به بهاییت و ....پیوستند
و چه بسار تحصیل کرده های مسلمانی که
به ادیان دیگر یا به ناباوران پیوستند
بعضی هم جو گیر شده و خود ظهور کردند
من که برای خود حق شک را قائل هستم
شما هم خود دانی
ما مزدور و جیره خوار و هرچیز که شما میگویی
شما بگو چکاره ای ببینیم مزد از نزدیک میخوری یا از دور
اگر به دنبال تحقیق درباره قرآن و ساینس بروی و مکتب اسلام حقیقی را با دیگر مکاتب فکری مقایسه کنی به این نتیجه میرسی که الآن ما به یقین رسیدم
اگر واقعاً دنبال کشف حقیقت باشی به تو پیشنهاد دارم درباره قرآن و ساینس تحقیق کن و اگر سر از علوم مختلف در نمیآوری آن را به دانشمندان متخصّص همان رشته ها که قرآن در آن اعجاز علمی ارائه کرده نشان بده تا از زبان آنها هم بشنوی که این علم بی خدشه و حقیقت محض است
و اما درباره وجود خداوند هم به تو پیشنهاد دارم در آپارات کانال : <<ایستگاه حکمت>> را ببینی و فیلمها و کلیپهایی که در اثبات وجود خداوند در آن است را مشاهده کنی تا به یقین برسی
اگر کسی رسیدن به حقیقت و بیرون آمدن از شک و تردید برایش مهم باشد گام بر خواهد داشت تا حقیقت را دریابد و از سرگردانی خارج بشود و تا در راه رستگاری قدم بردارد
اگر کسانی حتی تحصیلکرده از مسلمان بودن و بویژه آن اسلامی که قرآن بعلاوه پیغمبر خدا و ائمه هدی(علیهم السلام) به ما معرفی کردند دست برداشته اند یقین بدان شناخت کاملی از آن نداشته اند وگرنه چنین نمیکردند و یا اینکه نعوذ باللّه به کفر گراییده اند
درباره قوانین اسلام اینکه قوانین آن از یهود و دیگر ملل گرفته شده این یک اتهام است و بارها جواب بدان داده شده و تحقیق برایت مشخص خواهد کرد
امّا اجمالاً بخاطر اینکه پیغمبران إلهی از خدای واحد دین درست را گرفتند تا به انسانها برسانند قوانین در آنچه آنها آوردند یکسان بوده و به تدریج به مناسبت زمانها تکمیل شده یعنی شریعت إلهی واحد است که امّت های پیشین شریعت را دستکاری کردند و بنابر هوسهایشان تغییر دادند امّا با آمدن خاتم الانبیاء محمّد مصطفی(صل الله علیه و آله)با نزول قرآن قوانین خالص را از نزد خداوند جهان آفرین آورد
وقتی امثال تو دائم در این سایت میچرند و القای شبهه در مسائل مختلف میکنند به ما حق بده تا تو را جناب فاونی مزدور بنامیم که مثلاً از کمپ آلبانی نشسته ای کامنت گذاری میکنی
من مزدور دنیوی کسی نیستم؛ مزد مرا هم خداوند متعال برای اعمالم خواهد داد
فرق ما خدا باوران با دیگران این است که قانون گذاری در مسائل اصلی حیات دنیوی را فقط ویژه خداوند میدانیم زیرا تنها او علم محیط است و تمامی جوانب و مصالح را در قانونگذاری در نظر گرفته همانطور که در تکوین عالَم نیز قوانین بی نقصی جاری کرده
به هر حال؛ در انتخاب راه وشیوه زندگانی ات مختاری
ولی این را بدان که پس از مرگ دیگر جای ملّق بازی برای کسی باقی نمی ماند زیرا خداوندی قاضی است که به اعماق ذهن انسانها آگاهی دارد و هر چیزی و هر کسی دائم در تحت نظارت اوست و باید برای عقاید و اعمالت دلیل درستی به او ارائه کنی
والسّلام
هیچ بقالی نمیگه ماست من ترشه
همینجور که شما برای عقیده خود دلیل میاری و اونا رو کافر و میدونی و
شناخت پایینشان را نشانه ارتدادشان میدونی
اونا هم به استناد به منابع خودشون حق را به خود داده و شما را مرتد و کافر میخوانن
همین که قبله اول مسلمانان بنای مقدس ساخته شده به دست یهودیان
و قبله دومشان هم بنای ساخته به دست پیامبر یهود است خود عامل شک است
در کل من اگه خدا بودم خود مکانی میساختم تا بندگانم به گردم جمع شوند
نه اینکه آنجه بندگان خود ساخته اند در برابرش سر فرود آورند
یا قرآنی که میفرستادم روان و بدون نیاز به تفسیر میفرستادم با اسناد علمی دقیق
که من بودم الکترون ها و پروتون ها و نوترون ها رو کنار هم قرار دادم و اتم رو تشکیل دادم فاصله خورشید تا زمین به این اندازه است اتمسفر زمین از این چیزا تشکیل شده
دو قطب زمین پر از برف است
و از این دست مسائل
منابع ما مسلمانان یعنی قرآن و احادیث غیرجعلی از پیغمبر خدا و ائمه هدی(علیهم السلام) کاملاً عقلانی و برهانی و عین علم بی خدشه و حق است و هیچکدام از ادیان و فرق دیگر ادعای علمی بودن و تطابق با علم مسلم روز را ندارند برای همین در مسیحیت تثلیثی گفته میشود علم از دین جداست و اول ایمان بیآور
ولی ما میگوییم اوّل بفهم و پس از فهمیدن حق به آن ایمان بیآور برای همین اصول عقاید در اسلام تحقیقی است نه تقلیدی
گمان کردی خدا یکی عین خودت است که بیاید روی کره زمین و خانه بسازد
خداوند که مادی و محدود نیست و با اسبابی کارهایش را انجام میدهد و به دستور او پیغمبرانش کعبه و مساجد را بنا کردند
آنقدر نادانی که میگویی ابراهیم یهودی بود!!!!
موقعی که ابراهیم میزیست حرفی از یهود نبود
مکان کعبه هم از زمان حضرت آدم؛ قبله گاه بود و ابراهیم و اسماعیل تنها آن را ترمیم کرده و دیوارهایش را بالا بردند
کامنت مرا با دقت نخوانده ای
من گفتم آنها که از اسلام دست برداشتند آن را به درستی نمیشناختند وگرنه از آن دست برنمیداشتند یا اینکه نعوذباللّه کافر بودند
در اسلام هم کافر مرتد است نه هر کسی که از روی نادانی و جهل مرکب از اسلام دست برداشته
در قرآن کلام برهانی و عقلانی و برای رشد و صلاح و مطابق نیاز سرشت انسانهاست و البته قرآن به ما فرموده اگر نمیدانید از اهل ذکر(پیغمبر خدا و اهل البیتش) بپرسید
همانطور که تو برای شناخت الکترون و نوترون و اینها از معلمت پرسیدی و آموزگارت به تو یاد داد
به هر حال اگر درباره قرآن و ساینس تحقیق کنی و آنچه نمیدانی را به متخصصین آن ارجاع بدهی و از آنها بپرسی جای شکی برایت نمی ماند که قرآن حق و کلام نازل شده از سوی خداوند متعال است
به هر روی برای پس از مرگت اندیشه کن که در دادگاه عدل خداوند مورد بازخواست قرار خواهی گرفت و بایست برای عقاید و اعمالت دلیل درستی ارائه کنی و آنجا دیگر جای ملّق بازی برای کسی نیست
شما تمام واقعیت رو در قرآن و احادیت میبینی
اگر در اکتشافات در علم و تاریخ واقعیتی باشد که مورد پسند شما نباشد یا آن را منکر میشوید یا اگر در توانتان باشد مخفی میکنید یا درصورتی که ضرر چندانی نداشته باشد آنرا با فلسفه
مخلوط با مغلطه با مذهبت همراستا میکنید
مثل رنجیره تکامل موجودات و انسان (فرگشت)
با این که یک حقیقت است ولی هر روز توسط اکثر مذاهب سرکوب میشود
مثل همین کورش
چون یهودیان ازش تعریف کردن و عقیدش با شما همراستا نبوده و اکنون خطر اتحاد علیه عقاید شما توسط دوستدارانش هست
سعی درمحو کردن واقعیت وجودیش دارید
همانگونه که در زمان کشور گشایی های اسلام آتش زدن کتب پاکسازی تاریخ کشور ها از ارکان به حساب می آمد
همینطور که خودت هم میدانی چه یکی از روی تحقیق از اسلام خارج شود چه از روی نادانی و نشناختن اسلام واقعی
مرتد است و حکمش مرگ است
جون از نظر شما هیچکس مستند تر معتبر تر از عقاید شما نیست و چون شما در شناخت به خود باوری کامل رسیده اید
البته در مذاهب دیگه هم همین آشو همین کاسه است
شما نگران ما نباش ما که جهنم این دنیا رو چشیدیم اون دنیا هم میچشیم ببینیم چه مزه ای میده نهایتش همون کاری رو میکنیم که جهنمی های دیگه میکنم
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتوگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من
تکامل داروینی یک حقیقت است!!! پس بهتره که رَد دانشمندان غربی که نه مسلمانند و نه مسیحی و نه یهودی و نه زرتشتی بر فرضیه داورین را با تحقیق ببینی
تا بفهمی که تکامل "کلان" داروینی باطل است
برای ادعاهای دیگر هم در قبل پاسخ نوشتم
در اسلام کافر مرتد است؛ کافری کسی است که حقایق را فهمیده و منکر است و به جنگ عقیدتی و مسلحانه علیه اسلام آمده
البته اگر کسی به جرم اسلام ستیزی دستگیر بشود؛ نخست با او صحبت میکنند تا اگر در جهل است به در آید
با شعر هم چیزی اثبات نمیشود
عقلت را بکار بگیر؛ عقل تو میگوید این جهان خود بخودی و تصادفی ایجاد شده و سر و سامان گرفته و حیات در آن شکل گرفته یا اینکه خالق دانا و توانایی آن را ایجاد کرده و ساخته؟
عقلت میگوید آن خالق دانا و توانا ؛ صدام ظالم و امیرکبیر که مومن به خدا و درستکار و خادم ملت ایران بود و به ظلم شهیدش کردند را پس از مرگ یکسان میدهد؟؛ و ظالمان پاسخگو به کسی نیستند و جزای ظلم های بزرگشان را نمی بینند!؟
آیا صدام که هزاران نفر را کشت و آواره کرد و داغ بر دل مردم نهاد یک بار اعدام برایش کافی است؟
اگر به شعر باشد
امثال حکیم فردوسی هم سروده:
در آغاز باید بدانی درست سرمایه گوهران از نخست
که یزدان نه از چیز؛ چیز آفرید بدان تا توانایی آرَد پدید
ز روز گذر کردن اندیشه کن پرستیدن دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میآزار کس ره رستگاری همین است و بس
به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگی ها بدین آب شوی
که من شهر علمم علی ام در است درست این سخن قول پیغمبر است
اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای
هر آنکس که در جانش بغض علیست از او زارتر در جهان زار کیست؟
جز از بی پدر(حرام زاده)نیست دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش
صدام را هم آفرید
سیاه را آفرید
و سفید را
آیا از عاقبت هردو آگاه نبود
آیا صدام در قیامت از خدا نمیپرسد تو که آگاه و قاد مطلقی
چرا استعداد و شرایط مرا به گونه ای رقم نزدی تا من امیر کبیر شوم
و امیر کبیر صدام شود
خداوند میداند که تو اگر از این راه بروی عاقبت به شر میشوی چون صدام و اگر از آن راه بروی عاقبت بخیر میشوی مثل امیرکبیر
در کل این دنیا سرایی موقّت و محل امتحان انسانهاست و انسانها در ساختن سرنوشت خودشان نقش دارند
صدام هم میتوانست طور دیگری زندگی کند و خودش نخواست
برای همه سئوالاتت جواب وجود دارد؛ فقط کافی است؛ سرچی بکنی و آنچه را نمیدانی از آنها که میدانند بپرسی
روایتی که ادعا داری را بنویس تا ببینیم و بررسی کنیم
در ضمن ناسزاگویی هم کار درستی نیست حتّی از جناب رائفی پور
اگر منشور منسوب به کوروش را از خود وی بدانیم و ترجمه ای که از آن منتشر کردند را جدّی بگیریم؛
بایست گفت: نه تنها کوروش افتخاری برای ما ایرانیان نیست بلکه مایه ننگ برای ماست
زیرا کوروش در ترجمه منشور منسوب به او بت پرستی کرده و خدایان دروغین (مردوخ و نبو و بعل) را پرستیده و تمجید کرده و برای برگرده سوار شدن مردمان سرزمین تحت حکومتش بر دروغ پرستی مردم با تحمیق آنها دامن زده و معابد بت ها را بازسازی کرده و تمثال خدایان دروغین را به معابدشان بازگردانده
و در جایی دیگر مغرورانه با تکبر نشسته تا مردمانی که برایش باج و خراج می آورند بر پاهایش بوسه بزنند
بقیه منشور هم از زبان خودش می باشد و ارزشی ندارد چون در مقام تعریف از خود شخص یا غلو میکند یا دروغ میگوید و یا اینکه راستش را میگوید
که بنا بر اینکه کوروش بر دروغ پرستی دامن زده و خدایان دروغین را می پرستیده نمیتوان آنها را از وی قبول کرد
<<باز میگویم این در صورتی است که شخصی به اسم کوروش وجود خارجی داشته باشد و منشور منسوب به وی از خود کوروش و ترجمه ی آن که منتشر کردند دقیق و بی دروغ باشد>>
وگرنه ما خیلی شاد میشویم که پادشاهی در باستان ایران زمین بوده باشد کوروش نام که سرفراز است به پرستیدن خدای جهان آفرین به یکتایی و پیروی از پیغمبران او و عدالت ورزی و نیکوکاری بر مردمان
20- منم کوروش...
21- پسر کمبوجیه..
22-(از) دودمان جاودانه ی پادشاهی که (خدایان) بل و نبو ، فرمانرواییش را دوست دارند ( و ) پادشاهی او را با دلی شاد ، یاد می کنند . آنگاه که با آشتی به [ درون ] بابل آمدم
23- جایگاه سروری ( خود) را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم . مردوک(مردوخ) ، سرور بزرگ ، قلب گشاده ی کسی که بابل را دوست دارد [ همچون سرنوشتم ] به من [ بخشید ] ( و ) من هر روز ترسنده در پی نیایش او بودم .
مردوک(مردوخ)چیست و کیست؟
یکی از خدایان باستانی تمدن بابل است. در تمدن بابلیان مردوخ به عنوان خدای باروری و آفرینش مطرح است. او در دوره حمورابی به‌عنوان محافظ بابل به‌شمار می‌رفت. مردوخ فرزند انکی خدای آبها و جانشین آنو خدای خدایان می‌باشد. در اساطیر بین‌النهرین و در پی توسعه اقتدار سیاسی بابل، مردوخ صفات بیشتر خدایان بین‌النهرین را گرد آورد و به رئیس خدایان بابلی، آفریدگار انسان، نور و زندگی بدل شد. او را گاه در ردای جواهر دوخته و با عصا و حلقه پادشاهی مجسم کرده‌اندیشه اصطلاح مردوخ
مردوخ از ریشه سومری اوتو خدای آفتاب گرفته شده . در فرهنگ بابلی این نام امراوتو (گوساله شیرخوار اوتو) نوشته شده که از زبان سومری برگردانده شده‌است و بابلیها او را به امروتوک یا مردوخ تغییر نام داده‌اند
در دوره هخامنشیان:
در سال ۴۸۴ پیش از میلاد، خشایارشاه ضمن سرکوب شورش بابل، استحکامات دفاعی آنجا را نابود و مجسمه خدای مردوخ را تخریب کرد.
بابلیان اعتقاد داشتند مردوخ در کوهی در جهان زیرین زندانی است و در جشن اکیتو Akitu می‌بایست آزادش می‌کردند.
بل(بعل) چیست و کیست؟
بل(بعل) نام خدایی است که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین میان‌رودان، آنرا می‌پرستیدند. به ویژه کنعانیان که او را خدای باروری و حاصل‌خیزی و از مهم‌ترین خدایان پرستش‌گاه می‌دانستند.
بعل، فی‌نفسه در مقام خداوندِ باروری گماشته شده بود و در آن حیطه، شاهزاده، ارباب زمین خوانده می‌شد. او را همچنین خدای باران و شبنم خطاب می‌کردند، دو قالبی از رطوبت که برای باروری و حاصل‌خیزی خاک سرزمین کنعان، لازم و حیاتی بود. در زبان اوگاریتی و در کتاب عهد عتیق عبری، بعل (בעל) که خدای طوفان لقب گرفته، بر ابرها سوار است. بعل یکی از سه خدای بزرگ که مورد پرستش همهٔ سومریان بود، خدای زمین که صورت اکدی بَعل سامی‌های عربی است. دو خدای دیگر آنو و اآ به ترتیب آقای آسمان و صاحب درهٔ عمیق هستند.
در عهد عتیق کنونی در دسترس مردم نیز چنین آمده که ایلیا(الیاس)پیغمبر خدا؛ کاهنان خدای شیطانی بعل را نابود کرد
در قرآن کریم نیز پرستندگان بعل مورد مذمت قرار گرفتند:
وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿١٢٣﴾ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿١٢٤﴾ أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ ﴿١٢٥﴾ اللَّـهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿١٢٦﴾
و به راستى اِلیاس از فرستادگان [ما] بود.(۱۲۳) آنگاه که به قوم خود گفت: «آیا [از خداوند] پروا نمى‌کنید؟ (۱۲۴) آیا [بتِ] بَعل را مى‌خوانید و بهترین خالق را رها مى‌کنید؟ (۱۲۵)
الله(خدای یگانه بی همتا)را که پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست.»...
نبو کیست و چیست؟
نبو در آغاز همانند انسان پسر مردوخ و نوه انکی بود. با این اوصاف مردوک که از خدایان میان‌رودان محسوب می‌شد، از نبو کهن‌تر است و ایزد نبو از آغاز هزاره دوم تا قرن ششم پیش از میلاد قریب هزار و پانصد سال همچنان مطرح است نام نبونَعید، واپسین پادشاه امپراتوری بابل نو از نام این ایزد گرفته شده و به معنای «نبو ستوده باد» است
نَبو، در اساطیر آشوری و بابلی ایزد خرد و نوشتار است. نبو توسط بابلیها به عنوان پسر مردوخ و سارپانیت و همچنین نوه ائا پرستیده می‌شد. همسر نبو تاشمتو نام داشت.
این اوصاف از مردوخ و نبو و بل(بعل)است که هیچگونه شباهتی ندارد به خدای راستین که هستی محض مطلق است و ثابت و بدون اجزاء و بدون ترکیب است
و غیرمحدود و غیر مادی و غیرمخلوق است و دیده نمیشود پس هیچگونه شکل و صورت و شمایلی برای او نمیتوان ساخت
خدای راستینی که واجب الوجود است یعنی نمیشود که نباشد و هر چیزی را خلق کرده و پروردگار همه چیز است
29- از هر گوشه ی ( جهان ) از دریای پایین ، آنان که در سرزمین های دور دست زندگی می کنند ،
( و ) همه ی شاهان سرزمین ( آمورو ) که در چادر ها زندگی می کنند ، همه ی آنان ،
30- باج سنگینشان را به شوانه ( بابل ) آوردند و بر پاهایم بوسه زدند از ( شوانه / بابل ) تا شهر آشور و شوش
31- آکد ، سرزمین اشنونه ، زمبن ، شهر متورنو ، در تا مرز گوتی [ جایگاه های مقدس آن سوی ] دجله که از دیرباز محراب هایشان ویران شده بود
32- خدایانی را که درون آنها ساکن بودند به جایگاه هایشان باز گردانیدم و ( آنان را ) در جایگاه ابدی خودشان نهادم . همه ی مردمان آنان ( آن خدایان ) را گرد آوردم و به سکونتگاه هایشان بازگرداندم و
33- خدایان سرزمین سومر و آکد را که نبونید - در میان خشم سرور خدایان - به شوانه ( بابل ) آورده بود ، به فرمان مردوک ، سرور بزرگ ، به سلامت
34- به جایگاهشان باز گرداندم ، جایی که دلشادشان می سازد باشد تا خدایانی که به درون نیایشگاه هایشان باز گرداندم
35- هر روز در برابر بل(بعل) و نبو ، روزگاری دراز ( عمری طولانی ) برایم خواستار شوند ( و) کارهای نیکم
را یاد آور شوند و به مردوک ، سرورم چنین بگویند که : کوروش ، شاهی که از تو می ترسد و کمبوجیه پسرش
صفحه‌ها