وقتی از روی عکس قضاوت میکنی! چقدر با واقعیت تفاوت داره !!؟
دو نفر غریبه، از روی ظاهر همدیگه رو قضاوت میکنن!
ولی بعدش غافلگیر میشن!!
حتما ببینید..
ولی بعدش غافلگیر میشن!!
حتما ببینید..
ارسال نظر
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
https://www.farsnews.ir/my/c/91382
تا مادامی که به تسری نرسد، پرده دری از امراض نفسانی رسم جوانمردی نیست، فلذا عرض کرده بودم که درخور جدال هم نیستی...
اما علی الدوام بر طریق مغلطه مصری بر حقنه ی امراض نفسانی ات.
چه کنم..اگر چه پاسخگویی به تو و امثال تو اصراف وقت است ولی این بار هم ...خور!
اولاً : تو *** تفاوت "ظاهر" را با "ظاهر آرایی" *** نمیدانی!!!!!
اصلا "مراتب" ظاهر و باطن را میدانی؟؟؟؟!!!
هرچند خوانش تک به تک لغات و نظریاتت حاکی از بطلان تفکر توست که کلام خودت را با کلام قرآن و احادیث می آمیزی تا با کمک ظاهر آنها، باطن باطلت را متظاهر کنی به حق!!!
این فقط و فقط کار شیطان است.
باطنی که مبتلاست به ابلیس!
به همین دلیل فاقد کمترین قدر و منزلت جهت ورود به جدال جوانمردانه هستی!
اینکه کسی ظاهر خود را در بیرونی ترین وجه آن چگونه و با چه آرایشی می آراید توجیه مناسبی برای استنباط واقعیت بینش او نیست¡
همه دیده ایم که:
"داعش جنایتکار" ظاهرش را به محاسن خضاب بسته به روش مسلمین صدر اسلام آراست و زنان آلوده اش را به چادر و حجاب برتر اسلامی پوشاند¡
آیا آرایش ظاهر و شکل ملبس شدن آنها حاکی از خوبی و پاکیزگی درونشان بود؟!!
از سوی دیگر "راشل کوری"، امریکایی بی حجابی بود که علیه بطلان آلوده ی صهیونیستها و در راه اصرار بر حق شهید شد. آیا بی حجابی و موهای آزاد این شهیده به معنی ناپاک بودن وی بوده؟!
ضمناً جای خرده گیری به جناب محسن هم هست..
از این جهت که تیتر و برچسب های منتخب برای این کلیپ مناسب محتوایش نیست.. واضحتر اینکه محتوای کلیپ دور از هدف رسانش مفهومی است که باعث غلط اندازی کاربر و مخاطب میشود به این ترتیب که:
۱. محتوای کلیپ بر آراستگی سلیقه ای افراد اشاره دارد و نه بر ظاهر معنوی ایشان!
۲. توفیقات و موفقیت های مختلف یک فرد که دستاوردهای دنیوی او محسوب میشود در معنا نشانگر تمامیت و حقیقت باطن آن فرد نیست!!
فلذا هدف مغایر با محتوای ارائه شده است.
و تو مهمان! شیطان ملعون..!
کلام آلوده به نفسانیات و تحجرت را ترویج نکن..
نام کاربری من "یکی از یکی" و دیگر کاربران هم ملعبه ی کلام آلوده ی تونیست... هر چند... کلام قرآن و علی ع را بازی گرفته ای.. چه توقعی از نام بینام ما!
ایشان در ادامه می گوید:خدا می داند که قلب انسان آب می شود.منکر را می بیند.می بیند که جوانی سگ بغل کرده است اما نمی تواند چیزی بگوید.اگر هم چیزی بگوید آن جوان پاسخ می دهد من روزی دو مرتبه این حیوان را حمام می برم آب می کشم!!!
مرحوم مجتهدی در انتها با ذکر داستانی می گوید:به شخصی که سگ بغل کرده بود گفتم:سگ تجس است چرا بغل می کنی؟ او پاسخ داده بود که من این حیوان را دو مرتبه در روز حمام می برم.برادران بدانید سگ نجس العین است.
و بدان که هر ظاهری باطنی متناسب با خود دارد، آنچه ظاهرش پاکیزه، باطن آن نیز پاک و پاکیزه است و آنچه ظاهرش پلید، باطن آن نیز پلید است.[1]
در قرآن مجید هم؛ آمده است:
وَالَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدًا[2]
امّا سرزمینهاى ناپاک (و شورهزار)، جز گیاه اندک و بىارزش، از آن نمىروید.حضرت علی (ع): به کودکانتان چیز هایی بیاموزید که خداوند به آن چیزها سودشان می رساند تا مرجئه (منحرفان عقیدتی)با دیدگاهشان برآنان چیره نشوند.
فرقه مرجئه: فرقهای کلامی از مسلمانان بودند که اعتقاد داشتند نباید در مورد کافر یا مؤمن بودن کسی در این دنیا اظهار نظر کرد؛ بلکه میبایست تعيين وضعيت آن را تا قیامت به تأخير انداخت. تکفیر انسان مسلمان را به دلیل انجام گناه، زشت میشمردند و به مضمون آیه شانزده سوره توبه متوسل میشدند.کسی که در دل مؤ من به خدا باشد، هر چند با زبان اظهار کفر نماید یا در عملی بت بپرستد و یا طبق آیین یهود و نصارا رفتار کند، چون از دینا رود اهل بهشت خواهد بودامام صادق (ع ) فرمود:خداوند، قدریّه را لعنت کند، خداوند حروریّه (خوارج ) را از رحمت خود دور گرداند. خداوند مرجئه را لعنت کند، خدا مرجئه را لعنت کند.روای پرسید: قدریه و خوارج را هر کدام یک بار لعنت کردید و لی مرجئه را دو بارفرمود:به خاطر اینکه اینان می پندارند کشندگان ما مؤ من هستند. بدین جهت لباس های آنان تا روز قیامت آغشته به خون ماست.
حدیث پیامبر درباره فرقه مرجئه:محمّد مصطفی(ص) بیان میفرمایند «لُعِنَتِ المُرْجِئةُ على لِسانِ سَبعینَ نَبیّا الّذینَ یقولونَ: الإیمانُ قَولٌ بلا عملٍ»، مرجئه، همانان که مىگویند: ایمان گفتار است بىکردار، از زبان هفتاد پیامبر لعنت شدهاند.در روایتی حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:
«لِکُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِنٌ عَلَی مِثَالِهِ فَمَنْ طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُه»؛ «برای هر ظاهری باطنی همانند ظاهر هست. پس هر که ظاهرش پاک باشد باطنش نیز پاک است و هر چه ظاهرش پلید است، باطنش نیز پلید است»[ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 479.]
در این روایت به رابطه مستقیم ظاهر و باطن اشاره شده است. و در روایت دیگر امام علی(علیه السلام) می فرماید:
«مَنْ حَسُنَتْ سَرِیرَتُهُ حَسُنَتْ عَلَانِیَتُه» «هر کس درونش نیکو باشد، ظاهرش نیز نیکو می گردد»[ تربیت فرزند وغیرت انسانی و الهی اصلاح ظاهر، اولین محور ین همان ضربالمثل:
سایت روشنگری، پس از اظهارات سخیف شما علیه یکی از ادمین های سایت روشنگری، این حق را بر خود می داند که علیه شما شکایت نموده و در مراجع قضایی، خود به عنوان شاهد حاضر به شهادت می باشم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
چندی پیش یک طلبه آمر به معروف و همسرش پس از نهی از منکر در یکی از مناطق کرج مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به شدت مجروح شدند.
حجتالاسلام محمدحسین عابدی در این درگیری از ناحیه سر مجروح شد و ضاربان بینی همسر این طلبه را نیز در صحنه درگیری شکستند. [1]
مدتی بعد و پس از پیگیریهای رسانهای، ستاد امر به معروف و نهی از منکر از این طلبه مجروح و خانواده وی اعلام حمایت کرد اما به گفته حجت الاسلام محمدحسن مشفقیپور مدیر حوزه علمیه طالقان که از مطلعین این پرونده بوده؛ در ادامه اتفاقات عجیبی رخ میدهد.
حجتالاسلام مشفقیپور به خبرگزاری رسا از این گفته است که ضاربانِ این طلبه و همسرش که در ملأ عام آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند؛ هماکنون با قید وثیقه و به راحتی آزاد شدهاند.
مسئله جالبتر نیز اینست که ضارب اصلی که طلبه ناهی از منکر و همسرش را با باتوم مضروب کرده؛ هماکنون شاکی شده و اقدام به اخذ وکیل هم کرده است. [2] البته اگه منتشر کنه
چندی پیش یک طلبه آمر به معروف و همسرش پس از نهی از منکر در یکی از مناطق کرج مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به شدت مجروح شدند.
حجتالاسلام محمدحسین عابدی در این درگیری از ناحیه سر مجروح شد و ضاربان بینی همسر این طلبه را نیز در صحنه درگیری شکستند. [1]
مدتی بعد و پس از پیگیریهای رسانهای، ستاد امر به معروف و نهی از منکر از این طلبه مجروح و خانواده وی اعلام حمایت کرد اما به گفته حجت الاسلام محمدحسن مشفقیپور مدیر حوزه علمیه طالقان که از مطلعین این پرونده بوده؛ در ادامه اتفاقات عجیبی رخ میدهد.
حجتالاسلام مشفقیپور به خبرگزاری رسا از این گفته است که ضاربانِ این طلبه و همسرش که در ملأ عام آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند؛ هماکنون با قید وثیقه و به راحتی آزاد شدهاند.
مسئله جالبتر نیز اینست که ضارب اصلی که طلبه ناهی از منکر و همسرش را با باتوم مضروب کرده؛ هماکنون شاکی شده و اقدام به اخذ وکیل هم کرده است. [2] البته اگه منتشر کنه
یه آدرس شبکه اجتماعی بده بیشتر با هم اشنا شیم.
أَنّى مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ(3)؛ بارالها، من در هدایت مردم شكست خوردم؛ تو خود مرا یارى فرما. خداوندامن هم درهدایت این ها شکست خوردم توخودت مرا یاری ده
همچنین به آیات قرآن حمله نکردیم. تو دائم تهمت میزنی به بچه ها.
انقدر هم حرص نخور، سکته میزنی رو دست میمونی.
:))
هدایت پذیر؟؟؟ تو مگه پیغمبری که برای دیگران خط و نشون میکشی که این هدایت پذیره و این نیست؟
مگه تو نعوذبالله بالاتر از خدایی که چنین با تکبر حرف میزنی.
حالا که اینجور. این موشک رو بخور فعلا.
جريان سلفي در درون خود طيف هاي گوناگوني را در بر مي گيرد که در اين ميان جريان سلفي افراطي با شعار پيروي از سلف، همواره با تفسير ظاهري از قرآن و سنت، اقدامات ناسنجيده خود را به نام دين توجيه مي کند. ظاهرگرايي، به معناي اعتبار هر گونه تفسير ظاهري و انکار تاويل هاي عقلايي، افراطي است و پذيرفتني نيست. ظاهرگرايي سلفي، هرچند بيشتر در خصوص آيات متشابه و آيات صفات الهي نمود داشته است، ولي به تدريج و با تلاش رهبران فکري آن جريان، به ويژه ابن تيميه، به عنوان عنصر کليدي جريان سلفي افراطي در آمده است. اين پژوهش به روش توصيفي و تحليلي و با مطالعه و بررسي آثار تفسيري مفسران برجسته اين جريان، از جمله ابن تيميه، ابن قيم، ابن کثير، شنقيطي و ابن عثيمين به اين نتيجه مي رسد که انکار تاويل ضابطه مند، نفي کاربردهاي مجازي در قرآن کريم و به طور کلي ناديده گرفتن نقش عقل در فهم قرآن، از جمله عناصر بسيار مهم ظاهرگرايي سلفيه افراطي در تفسير متون ديني، به ويژه قرآن کريم، است.
وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ «103»
(اى پيامبر!) بيشتر مردم ايمان بياور نيستند، هر چند (سخت بكوشى و) حرص و آرزو داشته باشى.
عزیز برادر
اینکه برداشت تو از کلام حق (قرآن مجید و یا علی ع) در قواره توجه و اندیشه توست به قدری خوب هست که در بکاربستن اون برای خودت بکوشی.
و این نظر من نه فقط برای تو که رو به خودم هم دارد.
اما اکمل حقیقت معنای سخن و کلام حضرت علی ع هم زیباتر و عمیق تر از ظاهر بیان اوست ازیرا که هرگز فراموش نکن این کلام از علی ع است پس مقام علی ع از حیث ادراک او موثر و منتج است به کلام وی¡
بصیرت علی ع چنان حقانی باشد که هر آنچه از روی و ظاهر و مظاهر بیند همان جلوت باطن است.. چون به یقین در چشم علی ع جز از باطن نمود نکند.
و واقع است آنچه در بیان حضرت آمده.. زیرا چه بسیار موقنانی که بصیرت ایشان چشم گشوده ای از قلب و فوادشان دارد و چشم سر ایشان نیز بر اثر بصیرتشان به کار آید... اما آن ایقان و ایقاظ مان آرزوست!
فلذا آنچه علی ع از ظواهر و مظاهر بیند هرگز چون تویی نبیند مگر بر حسب ادراکی که از جانب حضرت حق نایل شود به مقام علی ع.
و اگر من و تو هم عمر یاوه نکرده باشیم و بر سیاق علی کوشیده باشیم و اگر منظور حضرت حق باری تعالی شویم به مقام الوهیت از حیث آدمیت! آنگاه چونان (در قیاسی مع الفارق که استغفارمیطلبم) علی ع توانیم که جز از باطن نبینیم در مظاهر...
اما گوییا حال قریب به اکثریت مردمان چون است که جز از ظاهر نبینند از مظاهر!
و علی ع منظور خاص اللّه است و بدان که:
...حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری!!!
دسته ای از آیات قرآن اكثريت را در همه جا مذمت كرده است.
1-در 38 مورد تعبير دارد كه:
«أكثرهم لا يعقلون» ، «أكثرهم لا يومنون» ، «أكثرهم لا يعلمون» و ...
2- در 6 مورد ميگويد:
«أكثرهم الفاسقون» ، «أكثرهم الكافرون» ، «أكثرهم كاذبون» و ...
3- در 6 مورد ميگويد:
«كثير منهم فاسقون» و ...
4-
أكثرهم للحق كارهون
(سوره مومنون/آيه70)
اكثر مردم، حق را دوست ندارند.
5- يا اينكه:
لقد حق القول على أكثرهم فهم لا يؤمنون
(سوره يس/آيه7)
حق براي اكثر آنها آشكار شد، ولي زير بار نمي روند.
6- يا اينكه:
أكثرهم لا يعلمون الحق فهم معرضون
(سوره انبياء/آيه24)
ب- دسته ديگري از آيات، نسبت به اقوام تمام انبياء است که اکثریت را مذمت کرده است:
خداوند نسبت به اهل كتاب در سوره آل عمران، آيه 110 ميگويد:
و اكثرهم الفاسقون
اكثريت اهل كتاب كه ايمان به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نمي آورند، فاسق هستند.
درباره قوم حضرت موسي (عليه السلام) ميگويد:
و ما كان أكثرهم مؤمنين
اكثريت آنها ايمان نياورند.
حتي كساني هم كه ايمان آورده بودند به حضرت موسي (عليه السلام):
فإذا جاءتهم الحسنة قالوا لنا هذه و إن تصبهم سيئة يطيروا بموسى و من معه ألا إنما طائرهم عند الله و لكن أكثرهم لا يعلمون. (سوره اعراف/آيه131)
وقتي كارهاي خوب پيش مي آمد، خوشحال بودند و اگر اتفاق بدي پيش مي آمد، به فال بد مي گرفتند و مي گفتند كه اين از شومي حضرت موسي (عليه السلام) است و اكثر اينها نمي دانند و نمي فهمند.
يعني اكثريت قوم حضرت موسي (عليه السلام) كه به او ايمان آورده بودند.
درباره قوم حضرت ابراهيم (عليه السلام):
و ما كان أكثرهم مؤمنين
(سوره شعراء/آيه 103)
درباره قوم حضرت نوح (عليه السلام):
و ما كان أكثرهم مؤمنين
(سوره شعراء/آيه 121)
و ما آمن معه إلا قليل
(سوره هود/ آيه40)
جز تعداد اندكي، به حضرت نوح (عليه السلام) ايمان نياوردند.
درباره قوم حضرت هود (عليه السلام):
و ما كان أكثرهم مؤمنين
(سوره شعراء/آيه 139)
درباره قوم حضرت صالح (عليه السلام):
و ما كان أكثرهم مؤمنين
(سوره شعراء/آيه 158)
درباره قوم حضرت لوط (عليه السلام):
و ما كان أكثرهم مؤمنين
(سوره شعراء/آيه 174)
درباره قوم حضرت شعيب (عليه السلام):
و ما كان أكثرهم مؤمنين
(سوره شعراء/آيه 190)
همچنين درباره حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميگويد:
لعلك باخع نفسك ألا يكونوا مؤمنين * ... * و ما كان أكثرهم مؤمنين
(سوره شعراء/آيه3 و
اكثريت قوم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در برابر دستورات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تسليم نشدند.
در سوره شعراء، آيه 223 درباره قوم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميگويد:
و أكثرهم كاذبون
لطفا در مورد اين آيه دقت كنید، در سوره يوسف، آيه 106 كه در مورد مسلمانان است، ميگويد:
و ما يؤمن أكثرهم بالله إلا و هم مشركون.
اكثريت كساني كه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايمان آوردند، مشرك هستند.
ج-دسته ديگري از آيات، خداوند پيروزي را از آن حق كرده است، ولو اينكه عده قليلي باشند:
كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة بإذن الله و الله مع الصابرين
(سوره بقره/آيه249)
چه بسا گروه اندكي كه در برابر گروه هاي زياد، پيروز شدند به اذن خداوند.
در سوره نساء، در مورد خود مسلمانان ميگويد:
و لو أنا كتبنا عليهم أن اقتلوا أنفسكم أو اخرجوا من دياركم ما فعلوه إلا قليل منهم
(سوره نساء/آيه66)
همين مسلمانان كه دم از اسلام مي زنند، اگر دستور جهاد بدهيم براي مقاتله يا هجرت، جز تعداد اندكي تابع دستورات خداوند نمي شوند.
همچنين:
و قليل من عبادي الشكور
(سوره سبأ/آيه13)
د-
1-رواياتي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد شده است كه دلالت مي كند بر اينكه اهل حق در اقليت هستند. كساني كه در روز قيامت نجات مي يابند، اين اقليت هستند.
و قد وردت اخبار تدل علي قلة اهل الحق، حيث قال (ص) و هم يومئذ الأقلون
المستصفى غزالي، ص146
2- اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه، خطبه 201 ميگويد:
أيها الناس لا تستوحشوا في طريق الهدى لقلة أهله.
بخاطر اينكه اهل هدايت و حق اندك هستند، گرفتار وحشت و ترس نشويد.
3- جناب مناوي كه از شخصيتهاي برجسته اهل سنت است، ميگويد:
قال علي كرم الله وجهه إن الحق لا يعرف بالرجال، فاعرف الحق تعرف اهله.
حق، با شخصيت ها و اكثريت شناخته نمي شود. اول حق را بشناس، سپس اهل حق را شناسائي كن.
رابطه مستقیمی میان ظاهر انسان و باطن او و همچنین اثرگذاری ظاهر روی باطن و اثرگذاری باطن روی ظاهر، وجود دارد و اینگونه نیست که ظاهر افراد از باطن آنها بیگانه باشد و باطن آنها از ظاهرشان.
در روایتی حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:
«لِکُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِنٌ عَلَی مِثَالِهِ فَمَنْ طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُه»؛ «برای هر ظاهری باطنی همانند ظاهر هست. پس هر که ظاهرش پاک باشد باطنش نیز پاک است و هر چه ظاهرش پلید است، باطنش نیز پلید است»[ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 479.]
در این روایت به رابطه مستقیم ظاهر و باطن اشاره شده است. و در روایت دیگر امام علی(علیه السلام) می فرماید:
«مَنْ حَسُنَتْ سَرِیرَتُهُ حَسُنَتْ عَلَانِیَتُه» «هر کس درونش نیکو باشد، ظاهرش نیز نیکو می گردد»[ تربیت فرزند وغیرت انسانی و الهی اصلاح ظاهر، اولین محور ین همان ضربالمثل: «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
برای مردم روزگاری فرا میرسد که… دین و آئین آنها درهم هایشان است و همت آنها شکم هایشان و قبله آنها زنانشان میباشد. رکوع و سجودشان برای مال دنیاست، در حیرت و مستی خواهند بود و نه مسلمانند و نه نصرانی.
اطاعت مردان اززنان
در حدیثی که جامع الاخبار از سخنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در حجه الوداع روایت میکند؛ آن حضرت فرمود: ای مردم! آنچه را که بعد از من روی میدهد هم اکنون به شما میگویم. از من بشنوید و حاضران شما به غائبان برسانند…
و اطاع الرجل زوجته …(۱)
مرد از زنش فرمانبرداری میکند
تشکلیل مجالس زنانه مانندمردان
رأیت النساء یتخذن المجالس کما یتخذها الرجال(۲)
زنان بسان مردان جلساتی تشکیل می دهند
مجلس زنان جهان در ایران تشکیل میشود
قدرتمندگشتن زنان( تسلط زنان بر مردان و اجتماع)
یأتی علی الناس زمان ، لا یعز فیه إلا الماحل ، ولا یستظرف إلا الفاجر ، ولا یضعف إلا المنصف ، یتخذون الفیء مغنما ، والصدقه مغرما ، والعباده استطاله علی الناس ، وصله الرحم منا والعلم متجرا ، فعند ذلک یکون سلطان النساءومشوره الإماء ، وإماره الصبیان “(۳)
زمانی بر مردم خواهد آمد که جز اشخاص پست ومنافق و حقه باز کسی احترام نشده وجز اشخاص فاجر وفاسق کسی مورد لطف قرار نگیرد افراد باانصاف ضعیف شده واموال عمومی غنیمت و صدقه ( زکات و حقوق واجبه ) خسارت و زیان محسوب شده و برای منت صله رحم انجام شود و علم و دانش برای تجارت بکار رود ، آن زمان است که زنان قدرتمند گشته و با کنیزکان مشورت میشود و بچه ها به حکومت خواهند رسید .
البته این حدیث با کمی تغییر درکافی آمده که امام علی علیه السلام از واژه تسلطن یعنی قدرت می یابند اسیتفاده کرده است:
قال أمیر المؤمنین علیه السلام ( لیأتین علی الناس زمان یظرف فیه الفاجر ، ویقرب فیه الماجن ، ویضعف فیه المنصف ، قال : فقیل له : متی ذاک یا أمیر المؤمنین ؟ فقال : إذا اتخذت الأمانه مغنما ، والزکاه مغرما ، والعباده استطاله ، والصله منا ، قال : فقیل : متی ذلک یا أمیر المؤمنین ؟ فقال : إذا تسلطن النساء ، وسلطن الإماء ، وأمر الصبیان ) .(۴)
قدرتمندی زنان به مشورت با آنان
فعند ذلک یکون السلطان بمشوره النساء(۵)
ودرآن زمان قدرت وسلطنت با مشورت با زنان است یعنی مدیریت وکشورداری با مشورت زنان انجام میشود.
مرکب سواری زنان
إذا تشبه الرجال بالنساء ، والنساء بالرجال ، واکتفی الرجال بالرجال ، والنساء بالنساء ، ورکبت ذوات الفروج السروج فعلیهن من أمتی لعنه الله (۶۶)
زمانیکه مردها شبیه زنها و زنها شبیه مردها شده ومردها با مردها و زنها با زنها مشغول شده و زنها سوار بر زینها(مرکب) گشته.وبرآن زنان امت من لعنت خداباد
امارت زنان بر اجتماع
والذی نفسی بیده یا سلمان ، فعندها تکون إماره النساء(۷)
سوگند به خدایی که جانم در دست اوست در آن هنگام زنان به فرمانروایی در میآیند
وزرای زن کشورهای اسلامی
مشارکت زنان با شوهران در تجارت
عندها تشارک المرأه زوجها فی التجاره(۸)
در آن زمان زنها در تجارت و بازرگانی با مردان خود مشارکت میکنند
افزایش فعالیت اقتصادی زنان
جریان امور بر طبق خواسته های زنان
ورأیت النساء وقد غلبن علی الملک وغلبن علی کل أمر لا یؤتی إلا ما لهن فیه هوی(۹)
وزنهارامیبینی که برامور وملک وحکومت غلبه می کنند وهرچه را که براساس خواسته های خود می خواهند به جامه عمل می پوشانند.
پرداخت مؤنه مردان توسط زنان شان(خرج منزل بازنان است)
ورأیت الرجل یکری امرأته وجاریته ویرضی بالدنی من الطعام والشراب(۱۰)
وزمانی رادیدی که مردان توسط زنان آب وغذای کمی بدست می آورند وراضی هستندبه کمترین چیزی توسط زنانشان ارتزاق کنند. یعنی دیدی که زن شوهر خود را بدبخت می کند وبرخلاف میل او عمل می نماید وخرجی شوهرش را می پردازد ! وهرگاه دیدی که مرد زن و کلفت خود را اجاره میدهد وبه خوردن وخوراکی که از راه رذالت تحصیل میکند راضی میشود
نکته:
شما الان در جامعه می بینیدکه بسیاری از مردان حاضرند زنشان با نامحرمان باشد وسرکاربرود تا اندک قلیلی حقوق زن را بگیرندودرزندگی استفاده کنند واژه الدنی کاملا مشخص می کند که به زنان حقوق کمی می دهند.
رفتار زنان بر خلاف میل شوهران
ورأیت المرأه تقهر زوجها وتعمل ما لا یشتهی وتنفق علی زوجها(۱۱)
هرگاه دیدی رفتار زنان بر خلاف میل شوهران شده وکاری را که شوهرانشان دوست ندارند انجام میدهند وزن خرج شوهرش را می دهد
نکته:
البته واژه تقهر دلالت برخشونت زن باشوهرهم میکند
تانیث در حکومت بنی عباس آخرالزمان
رایت التانیث فی ولد العباس قد ظهر(۱۲)
قبلا بحث ب
بنی عباس آخرالزمان را گفته بودیم که می توانید دراینجامشاهده کنید
سه معنی می توان برای این حدیث کرد واژه تانیث را بریکی از این سه معنی می توانید تطبیق کنید:
الف:گرایش به زنان در حکومتشان
ب:فرزند دختر درحکومتشان بیشتر می شود
ج:شباهت ظاهری به زنان مانندبلندکردن موپیدا کردن یعنی خود را شبیه زنان کنند
نکاتی که داین روایت جالبه اینه که زنان طلاق می گیرندسوار مرکب میشوند،حرف شوهرشان را گوش نمی کنندواکثرعلائم بالا در تهران یافت می شود
عن المفضل بن عمر عن الامام الصادق(ع) قال: یا مفضل! أتدری أینما وقعت الزوراء؟ قال: قلت: الله و حجته اعلم.
فقال: إعلم یا مفضل أن فی حوالی الری جبلا أسود یبتنی فی ذیله بلده تسمی بالطهران و هی دار الزوراء التی تکون قصورها کقصور الجنه و نسوانها کحور العین.و اعلم یا مفضل، أنهن یتلبسن بلباس الکفار و یتزین بزی الجبابره، و یرکبن السروج، و لایتمکن لأزواجهن، و لاتفی مکاسب (مساکن- خ ل) أزواجهن لهن فیطلبهن الطلاق منهم، و یکتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء، و تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال. فإنک إن ترید حفظ دینک فلاتسکن فی هذه البلده، و لاتتخذها مسکنا، لأنها محل الفتنه، و فر منها إلی قله الجبال….(۱۳)
” نقل کرده مفضّل بن عمر ازحضرت صادق(ع) که فرمود: ای مفضل! آیا می دانی کجا واقع می شود دار زوراء؟ عرض کردم: خدا و حجت خدا بهتر می داند. فرمود: ای مفضّل! بدان به درستی که در حوالی ری، کوهی است سیاه، بنا می شود در ذیل آن کوه شهری به اسم طهران که دارای قصرهایی است مانند قصرهای بهشت و زن های آن شهر مانند حورالعین می باشند. بدان ای مفضّل! آن زن ها ملبس به لباس کفار و مزین به زینت جبّارین می شوند و سوار می شوند به زین و تمکین از شوهر نکنند و وفا نکند کسب شوهرها بر مخارج آن ها، پس طلاق بخواهند از شوهرها و … شبیه می شوند مردها به زن ها و زن ها به مردها، پس اگر خواستی دینت را حفظ کنی، در آن شهر سکنی مکن، و منزل و خانه در آن جا اختیار منما. برای خاطر آن که آن جا محل فتنه است و فرار کن از آن شهر به سوی قله های کوه و از سوراخ کوهی به سوراخ کوهی مثل روباه و بچه های روباه. وای برتو ای محسن
مال جدال هستم تو پاسخ نداری کوچولو آری معلوم الحال یا بهتر من دیوانه هستم حضرت نوح هم را یک دیوانه میدانستند ومیگفتن جنون دارد انه لمجنون. کم من فته قلیل اکثریت ایمان نیاوردند من سخنی نگفتم شیطان فقط آیات قرآن را برایت نوشتم اگر مشکلی هست از الله است برو یقه اش را بگیر آخرالزمان است دیگر تعجبی ندارد شیطان اگر قرار به داعشی بودن باشد پیامبران هم داعشی بودند این است که شنیده ای امام زمان که بیاید دین جدیدی می آورد همگان تعجب واورا داعشی می خوانید
متهم كردن پیامبران به سحر و جنون چنان در میان مردم شایع بود كه گویا آنان یكدیگر را به این كار سفارش كرده بودند و گویی توطئهای در میان بود كه آنان هر پیامبری را به این دو آفت متهم میكردند؛ اما در واقع توطئة ازپیشطراحیشدهای در كار نبود: بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ؛ تنها سركشی آن اقوام موجب میشد كه چنین تهمتهایی را به پیامبران بزنند.(1)
ازجمله پیامبرانی كه متهم به دیوانگی شد، نوح علیه السلام بود؛ قرآن دراینباره میفرماید:
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ (قمر:9)؛ «پیش از آنان، قوم نوح [نیز] به تكذیب پرداختند و بندة ما را دروغزن خواندند و گفتند: دیوانهای است؛ و [سپس] آزار كشید».(2)
إِنْ هُوَ إِلاّ رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّی حِینٍ (مؤمنون:25)؛ «او نیست جز مردی كه در وی [حال] جنون است؛ پس تا چندی دربارهاش دست نگاه دارید».
حضرت موسی علیه السلام نیز ازطرف فرعون متهم به جنون شد: قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْكُمْ لَمَجْنُونٌ (شعراء:27)؛ «[فرعون] گفت: واقعاً این پیامبری كه بهسوی شما فرستاده شده، حتماً دیوانه است». فرعون وقتی این اتهام را مطرح كرد كه در مقابل سخنان استوار موسی علیه السلام جوابی نداشت. در این اتهام فرعون به موسی میتوان لحن تمسخرآمیز او را نیز احساس كرد؛ زیرا میگوید: این شخص كه واقعاً پیامبر نیست، بلكه صرفاً ادعای پیامبری دارد، دیوانه است.
اون خانومه بدحجابه.
الآن مهمان معلوم الحالمون میاد اینجا میگه اون خانومه باید مجازات بشه و تمام عوامل برنامه.
آقا محسن عجب متنی نوشتی: وقتی از روی عکس قضاوت میکنی!
کاملا با این جمله با غلتک رد شدی از مهمان معلوم الحال
:)))
پ
بعد جالب تر اینکه میترسه از شما آقا محسن انتقاد کنه، زورش به من رسیده.
:)))
خیلی ساده و روان مینویسی ماشاءالله. محتوا صد در صد موافقم. در عجز هم همجنین.
این جامعه ما نیست که بهم ریخته ، کل دنیاست. فقط انتطار ما از فرهنگی به قوه و بنیه ایران اسلامی ، خیای بیشتر از اینها بود.
هفتاد سال پیش در انتهای بازار بزرگ ، بازارچه عباس آباد کوچه حسام لشکر بدنیا آمدم. بزرگ خانه ثقةالاسلام بود و پسرش پزشک متخصص و ما چندین بار در سال همه گونه جلسه مذهبی داشتیم یکبار صبح زود و دیگر بار سینه زن و نهار ،... در خانه ما رادیو نبود. در اوئل سالهای پنجاه اولین تلویزون ، دانشجو بودم. اندکی قبل از آن جیمز باند و تلفن در خودرو جمیز که تماشاچیان همه به آن واکنشِ امریِ نشدنی نشان می دادند. بعد ها کاپیوتر و در این چند سال تلفن همراه الخ. مطمئناً تردید ندارید که هر مرحله برای خودش انقلابی محسوب می شود.
در غرب هم همینطور. اگر عکسهای صد سال پیش را مورد مطالعه قرار دهید ، تغیرات را بخوبی می بیند. بعنوان نمونه لباس پوشیدن خانمها. همین امروز در یونان خانمهای سنتی دامن بلند و حجاب دارند ( روسری، لچک، محجر، مقصوره، مقنعه یا چارقد هر یک از اسامی را که خواستید انتخاب کنید).
در مستندی* که همین چند روز پیش بدستم رسید ، در اولیت ثسمت از چهار قسمت و در مورد پنجاه سال اخیر افغانستان ، گزارشگر می گوید : هیپی ها به کابل آمدند . فقط تعجب در این استکه بجای اینکه انها شبیه ما شوند ، ما شبیه آنها شدیم. جمله مرحوم شریعتی در ذهنم جرقه زد : مینی ژوب در ده ما مزینان کوتاه تر از پاریس است( اغراق کلامی تا نکته ای را بگوید).
در خانواده های سنتی قدیم ، خانه اغلب در چهار ضلعش اطاق بود. وقتی که فرزندان به سن ازدواج می رسیدند ، عروس به خانه پدر داماد می آمد. این فرآیند موضوعی عوام فریبانه از قبیل " استقلال " و " دمکراسی " ( این لغات توخالی و متدوال ) نبود و هنوز هم نیست. " خانه " و این فرآیند ، برخلاف آپارتمان ، یک نهاد فرهنگی بود تا این دو انسان جوان و بی تجربه به احترامی که از در و دیوار خانه می ریخت با هم کشمکش نکنند. نوه ها زیر چشم مملو از تجربه پدر بزرگ و مادر بزرگ ، تربیت شوند.
تا اینجا ، اگر هنوز موضوع را تعقیب می کنی ، نشانه هائی ملموس از ارزان فروختن فرهنکمان و در تائید فرمایش جنابعالی.
اما بعد دیگری که باز با شما موافقم ، عجز در درمان این مشکل پیچیده است. در مدرسه نجات غریق می آموزیم که اگر چند نفر در یک لحظه در میان آب دست و پای دائم می رنند. شمای تعلیم دیده باید تصمیم بگیری کدام یک را و چطور از غرق شدن نجات دهید. شاید در جامعه پیچیده و بهمریخته امروز پاسخ این است که : فقط خودت را نجات بده.
فقیر دعای خیر عاقبت بخیری
* https://www.npostart.nl/afghanistan-the-wounded-land/19-08-2021/VPWON_1334165
و پیشرفت در حال نابودی ما است که فرصت نفس کشیدن را هم نداریم. تا آمدیم
فرهن ویدئو را یاد بگیریم ماهواره آمد. هنوز در کار ماهواره مانده بودیم
اینترنت آمد. تا رفتیم اینترنت را مدون کنیم شبکه های مجازی و هوشمند آمد
و همه قدم به قدم مرزهای حیا و عفت را هوشمندانه فروریخت.
ما هم جرات نکردیم بگوییم پایان در مقابل تکنولوژی ایستاد. این تکنولوژی
یک ابزار نیست بلکه یک ارباب است و ایستادن در مقابل آن اصلا عار و ننگ
نیست. اما جرات نگردیم. چون انگ تحجر می خوریم. پس خودمان را کماکان با
عبارت موهوم و بی معنی فرهنگسازی سرگرم کردیم.
فرهنگسازی حرف مفت است.
شما خیال کرده اید روزی پیامبر مهاجرت به مدینه کرد و کار تبلیغ و
فرهنگسازی را به کار حکوت و قانونگذاری تغییر داد قبلش جهان بینی همه
مردم را عوض کرده بود؟
آیا پیامبر خبر نداشت بخش بزرگی از جامعه اش مسلمان نیستند و منافق هستند؟
اصلا اگر قرار بود همه از جان و دل ایمان بیاورند و بعد اسلام پیاده شود
چه نیازی به ایجاد پدیده نفاق بود؟
برخلاف تصور شما، دین باید حاکمیت و تحقق یابد و همینکه افرادی به تعداد
کافی باشند که حاکمیت اسلام را پیاده کنند کافیست. لزومی ندارد همه یا
اکثریت جامعه سلمان و ابوذر بشوند!
پس شما در اشتباه هستید اگر گمان کرده اید برای اجرای قانون باید ابتدا
تک تک افراد جامعه را توجیه گرد و باز هم در اشتباه هستید اگر گمان می
کنید اگر افراد توجیه شوند قانون شکنی نمی کنند.
چون علم داشتن با عقل داشتن فرق دارد.
کما اینکه همه از مضرات سیگار و کراک و الکل با خبر هستند اما ببینید چه
تعداد معتاد داریم. هیچ کس هم بهتر از زنان بی حجاب معنی نگاه خریدارانه
مردان و تبعات بیحجابی را نمی داند اما امان از لذت غریزه دلبری در
زنان.غریزه ای که اسلام گفت در همان سن بلوغ با شوهر دادن صحیح
دخترهایتان ارضایش کنید اما ما گفتیم دختر 14 -15 ساله بچه است!
ماجرای کشف حجاب نشان داد که تا چه حد استفاده از زور در فرهنگسازی موثر
است. تا قبل از رضاخان تمام زنان ایرانی با حجاب چادر و چارچوق بودند تا
جایی که حتی فواحش هم جرات ابراز بی حجابی علنی و تن نمایی نداشتند. اما
بعد از کشف حجاب اجباری بود که بی حجابی و تن نمایی خود به خود فرهنگ
بسیاری از زنان تبدیل شد. اگر رضا خان مانند انورخوجه تا چهل سال و بیشتر
حکومت کرده بود این موفقیت او صد درصد می شد و خود به خود دیگر هیچ زنی
نمی ماند که با حجاب بماند. الان حجاب در آلبانی آزاد است اما انورخوجه
حجاب و اصلا کل دین را در آلبانی ریشه کن کرد چون چند نسل را به زور با
بی دینی بار آورد. اگر ما هم تا چند نسل همان برخوردهای دهه شصت را
ادامه می دادیم زنی بی حجاب باقی نمی ماند. ولو حتی مثلا بعدا حجاب را
آزاد می کردیم.
پس کسانی که به دروغ مدعی هستند فرهنگ سازی با اجبار صورت نمی گیرد یا
ابله هستند و یا مغرض. اروپاییان با دهها سال جریمه های نجومی و اجبارهای
سفت و سخت رانندگی صحیح را به صورت یک عادت و فرهنگ اروپایی درآوردند.
خود ما با جریمه و زور توانستیم بستن کمربند ایمنی را به عادت و فرهنگ
تبدیل کنیم. به همین صورت فرهنگ کارهایی مانند نمای ااجباری ساحتمان،
پرداخت اجباری بیمه و نظایر آن را به فرهنگ تبدیل کردیم.
حال آنکه واضح است اگر اجبار نمی بود مانند سابق کماکان کمتر کسی به فکر
بیمه و یا کمربند ایمنی بود.
اصولا دلیل از وضع قوانین ایجاد هنجارهایی است که تا زور نباشد مردم
اطاعت نمی کنند. اگر همین الان اجبار پلیس نباشد چند راننده خودروی خود
را به معاینه فنی می برند؟
پس تنها روش فرهنگسازی در ایجاد نظام تشویق و تنبیه است.. اصولا قانون
یعنی اجبار و قانون برای مصلحتی وضع می شود که تا اجبار نباشد مردم به
اجرای آن مصلحت نخواهند داد. کسانی هم که پوشیدن یک روسری و یک لباس گشاد
و غیر بدن نما را سخت می دانند همانها هستند که به ساعتها آرایش و پوشیدن
تنگ ترین لباسها به راحتی تن می دهند! پس ادعای آنها در مورد سخت بودن
حجاب را باور نکنید.
آنها صرفا با اینکه خدا و دین قانونگذار باشد مشکل دارند. والا هر نوع
اجباری که اختراع بشر باشد را به راحتی می پذیرند.
این هم که می گویند حجاب زوری ارزش ندارد مثل این است که بگویید بستن
کمربند ایمنی و کلاه کاسکت زوری و پرداخت بیمه شخص ثالث زوری ارزش ندارد!
حال آنکه در اینجا ارزش فردی مهم نیست بلکه آثار اجتماعی هنجار مهم است.
هر چند ارزش فردی هم دارد. بچه ای که بهزور به او آمپول می زنند هم
اعتقادی
به آمپول ندارد اما حالش خوب می شود.
و بدان که هر ظاهری باطنی متناسب با خود دارد، آنچه ظاهرش پاکیزه، باطن آن نیز پاک و پاکیزه است و آنچه ظاهرش پلید، باطن آن نیز پلید است.[1]
در قرآن مجید هم؛ آمده است:
وَالَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدًا[2]
امّا سرزمینهاى ناپاک (و شورهزار)، جز گیاه اندک و بىارزش، از آن نمىروید.حضرت علی (ع): به کودکانتان چیز هایی بیاموزید که خداوند به آن چیزها سودشان می رساند تا مرجئه (منحرفان عقیدتی)با دیدگاهشان برآنان چیره نشوند.
و بدان که هر ظاهری باطنی متناسب با خود دارد، آنچه ظاهرش پاکیزه، باطن آن نیز پاک و پاکیزه است و آنچه ظاهرش پلید، باطن آن نیز پلید است.[1]
در قرآن مجید هم؛ آمده است:
وَالَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدًا[2]
امّا سرزمینهاى ناپاک (و شورهزار)، جز گیاه اندک و بىارزش، از آن نمىروید.حضرت علی (ع): به کودکانتان چیز هایی بیاموزید که خداوند به آن چیزها سودشان می رساند تا مرجئه (منحرفان عقیدتی)با دیدگاهشان برآنان چیره نشوند.
فرقه مرجئه: فرقهای کلامی از مسلمانان بودند که اعتقاد داشتند نباید در مورد کافر یا مؤمن بودن کسی در این دنیا اظهار نظر کرد؛ بلکه میبایست تعيين وضعيت آن را تا قیامت به تأخير انداخت. تکفیر انسان مسلمان را به دلیل انجام گناه، زشت میشمردند و به مضمون آیه شانزده سوره توبه متوسل میشدند.کسی که در دل مؤ من به خدا باشد، هر چند با زبان اظهار کفر نماید یا در عملی بت بپرستد و یا طبق آیین یهود و نصارا رفتار کند، چون از دینا رود اهل بهشت خواهد بودامام صادق (ع ) فرمود:خداوند، قدریّه را لعنت کند، خداوند حروریّه (خوارج ) را از رحمت خود دور گرداند. خداوند مرجئه را لعنت کند، خدا مرجئه را لعنت کند.روای پرسید: قدریه و خوارج را هر کدام یک بار لعنت کردید و لی مرجئه را دو بارفرمود:به خاطر اینکه اینان می پندارند کشندگان ما مؤ من هستند. بدین جهت لباس های آنان تا روز قیامت آغشته به خون ماست.
حدیث پیامبر درباره فرقه مرجئه:محمّد مصطفی(ص) بیان میفرمایند «لُعِنَتِ المُرْجِئةُ على لِسانِ سَبعینَ نَبیّا الّذینَ یقولونَ: الإیمانُ قَولٌ بلا عملٍ»، مرجئه، همانان که مىگویند: ایمان گفتار است بىکردار، از زبان هفتاد پیامبر لعنت شدهاند.