استاد خاتمی نژاد_ تیر خلاصی برای شنوندگان غیبت


عصرظهور اراک..
امام صادق ع: گفتن غیبت کفر است و شنیدن آن شرک
www.asre-zohur.ir


+ 
5

- 
0

عرض x طول

دکمه اشتراک گذاري تلگرام ارسال ويدئو در تلگرام

ارسال نظر
CAPTCHA
کد امنیتی زیر را وارد نمایید.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
  • ان شاءالله خدای سبحان به همه‌ی ما توفیق دوری از عمل زشت غیبت را عنایت بفرماید.

    بنده یک تذکر جدّی را اول به خودم و بعد به عزیزانی که ناخواسته تحت تاثیر مخالفین عرفان شیعی قرار میگیرند عرض کنم:
    عزیزان خدای سبحان روی اولیاء و عرفای خود غیرت خاصّی دارد و به این راحتی از تهمت به اولیاء نمی گذرد.
    مبادا ما چون برخی مباحث سنگین عرفانی را [که سالها‌ باید درس و مجاهده علمی و عملی کرد تا درک کرد] برداشت سطحی کنیم و العیاذبالله بیاییم به عرفای حقّه شیعه توهین کنیم یا العیاذبالله تهمت ناروا بزنیم.
    مبادا در قیامت ما بیچاره‌ها با خوارج محشور شویم.
    مبادا آن دنیا معصوم(علیه‌السلام) جلوی ما را بگیرد و بفرماید که چرا به فرزند ما و شیعه‌ واقعی ما تهمت زدی؟
    پناه بر خدا از نفس امّاره ما.
    [بسیار متشکرم از درج پیام بنده کمترین]

  • افشای انحرافات دینی و عقیدتی و معرفی بدعتگذاران غیبت نیست

  • خدای اهل تسنن عُمَری متاسفانه آن خداوند حقیقی نیست که معبودِ محمّد رسول الله و عترت اهل البیتش(علیهم السلام)است که آنها به درستی طبق قرآن به مردم معرّفی اش کردند
    علمای اهل تسنن عُمَر با پیروی از یهودیان نفوذی چون کعب الاحبار و ابوهریره و سوء استفاده از آیات متشابه و کج فهمی نسبت به آیات قرآن، خدای باطلی را به مردم عوامشان معرفی کردند که محدود و جسمانی و متحرک و متغییر و قابل رویت و مانند انسان است که بنابراین فقط مخلوقی ذهنی غیرواقعی و یا اینکه شیطانی از شیاطین جن را دانسته یا ندانسته عبادت میکنند و بدتر آنکه به آن موجود ناقص پُرعیب و نیازمند که اِله حقیقی نیست الله هم میگویند!
    چنانچه در کتاب صحیح بخاریشان که همه اهل تسنن به آنچه در آن نوشتند معتقدند چنین آمده:
    1- خداوند در آسمان است وهر شب پایین میاید
    صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 )
    2- خدا انگشت دارد .
    صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وما قدروا الله حق قدره - رقم الحديث :( 4437)
    3-خدا در قیامت پایش را روی جهنم میگذارد(هشت روایت)
    صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وتقول هل من مزيد- رقم الحديث : ( 4470 )
    5- خدا در روز قیامت رویت میشود .
    صحيح البخاري- التوحيد - قول الله تعالى: وجوه يومئذ ناضرة إلىربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6882 )
    6-خدا می خندد
    صحيح البخاري- الأذان - فضل السجود-رقم الحديث : ( 764 )
    7-خدا می خندد و شهید و قاتلش را در بهشت داخل میکند.
    صحيح البخاري- الجهاد والسير - الكافر يقتل مسلم.... -رقم الحديث : ( 2614 )
    8- خدا هر شب به اسمان دنیا پایین میآید
    صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 )
    9-خدا شلوار دارد و مخلوقاتش به بند شلوارش آویزان میشوند
    صحيح البخاري - تفسير القرآن - وتقطعوا أرحامكم - رقم الحديث : ( 4455 )
    10-خدا چشم دارد ولوچ نیست.
    صحيح البخاري- الجهاد والسير - كيف يعرض الإسلام...- رقم الحديث : ( 2829 )
    11-خدا خانه دارد ودر آن ساکن میشود.
    صحيح البخاري - التوحيد - قول الله تعالى : وجوه يومئذ ناضرة إلي ربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6886
    ------------
    این در حالی است که
    الله که محمّد رسول الله و اهل البیتش ائمه هدی(علیهم السلام)به ما معرّفی کردند و الحمدللّه ما شیعیان مسلمان به او ایمان و اعتقاد داریم چنین است:
    بن ابی نجران گوید: از امام جواد(علیه السلام) راجع به توحید سؤال كردم و گفتم: میتوانم خدا را شئ تصور كنم؟ فرمود: آری ولی شئ ای كه حقیقتش درك نمی‏شود و حدّی ندارد زیرا هر چیز كه در خاطرت در آید خدا غیر او باشد، چیزی مانند او نیست و خاطره‏ ها او را درك نكنند، چگونه خاطره‏ ها دركش نكنند، در صورتیكه او بر خلاف آنچه تعقل شود و در خاطر نقش بندد می‏باشد، درباره خدا تنها همین اندازه بخاطر گذرد: ((( شئ ای هست كه حقیقتش درك نشود و حدّی ندارد))).
    اصول کافی جلد 1 باب جواز تعبیر خدا به شی روایت 1 .
    *************
    از امام باقر علیه السلام سؤال شد: رواست كه بخدا گویند چیزیست؟ فرمود: آری چیزی كه او را از حدّ تعطیل (خدائی نیست) و حدّ تشبیه (مانند ساختن او را بمخلوق) خارج كند (یعنی چون گوئی خدا چیزیست اعتراف بوجودش كرده‏ ای پس كافر و طبیعی نیستی اما باید بدانی كه او چیزیست بی مانند).
    اصول کافی جلد 1 باب جواز تعبیر خدا به شی روایت 2
    *****************
    امام صادق علیه السلام فرمودند: إنّ الله تبارک و تعالی خلو من خلقه و خلقه خلو منه، و کل ما وقع علیه اسم شیء ما خلا الله عز و جل فهو مخلوق، ‌و الله خالق کل شیء، ‌تبارک الذی لیس کمثله شیء
    همانا خداوند تبارک و تعالی تهی از خلقش، ‌و خلقش تهی از او می‌باشند، و هر چیزی که نام شیء بر آن توان نهاد مخلوق است مگر خداوند عزوجل. و خداوند خالق همه چیز است، ‌بس والاست آن که هیچ چیز مانند او نیست.
    بحارالانوار، ‌4/149؛ التوحید، ‌105؛ کافی، ‌1/83.‌
    ****************
    امام رضا(علیه السلام) فرمودند: کلّ ما فی الخلق لایوجد فی خالقه، ‌و کلّ ما یمکن فیه یمتنع فی صانعه ... إذا لتفاوتت ذاته و لتجزأ کنهه. (امام رضاعلیه السلام).
    هر چه در مخلوق باشد در خالقش پیدا نمی‌شود، و هرچه در خلق ممکن باشد در خالقش ممتنع است ...، ‌وگرنه وجود او دارای اجزای متفاوت می‌شد.
    بحارالانوار، ‌4/230، ‌التوحید، 40

  • متاسفانه اسلام در ایران دچار بعضی آخوندهایی شده که صوفیانی اند در لباس تشیع و آخوندهای متمایل به تصوف که انحرافات عقیدتی صوفیان را ترویج میکنند
    و جالب اینکه مخالفانشان را تهمت جهل میزنند و عقاید باطلشان را نیز با سوء استفاده از آیات متشابه و فلسفه بافی و تشبیه خالق به مخلوق که شرک و کفر است اباطیلشان را برای عوام جا میزنند
    مثل محمدحسین طهرانی که نام علامه برایش گذاردند و عقایدش بخلاف اسلام است
    چنانچه ادعا کرده:
    حق سبحانه و تعالی، خالق است در مرتبه اعلی و مخلوق است در مرتبه دانی،آمر است در مقام بالا، مامور است در مقام پائین، راحم است در افق مبین،مرحوم است در اسفل السافلین!
    (الله شناسی ج 3 ص 222)..
    از این بهتر نمیتوانسته ادعا کند که همه چیز خداست و خداست که همه چیز است؛ و مخلوق همان خالق است و خالق همان مخلوق است.. در حقیقت اینها خداوند را مخلوق و مملوک و مربوب می شمرند و ادعا دارند مخلوق از ذات خالق و تطوّر و تحوّل خود خالق پس همذات اوست
    بخلاف اسلام که خداوند در آن خالق همه چیز و مالک همه چیز و ربّ همه چیز و بخلاف اشیاء و غیر آنهاست و مخلوق و مملوک و مربوب نیست و کُنهِ خداوند متفاوت و بخلاف مخلوقاتش است
    در قرآن و کلام اهل البیت(علیهم السلام) میخوانیم که فرمودند:
    الله خالق کل شئ، هو ربّ کل شئ، لَهُ کل شئ و هو بخلاف الاشیاء و نظیر این تعابیر..
    همین جناب محمدحسین طهرانی در جایی ادعا کرده که اگر استادش(هاشم حداد) بگوید: یک لیوان خون بخور فلفور آن را میخورد؛
    (حتّی اگر خداوندِ قرآن و اهل البیت(علیهم السلام)فرموده باشند خوردن خون حرام است)
    و مثل محمدحسین طهرانی امثال محمدرضا نکونام و حسن زاده آملی و صمدی آملی و شمس تبریزی و مولوی صاحب مثنوی و محئی الدین ابن عربی و شاه نعمت الله ولی و امثال اینها ادعا کردند:
    اصلاً ممکنی(مخلوقی)نداریم و مخلوق ظهور و نزولِ خودِ پروردگار است
    الآن من و تو و عالَم نمانده، همه از دست رفته و هو شده، انا و انت و او؛هو(خدا) شده
    خود خدا هم نماز میخوانه و روزه میگیره و حج میره و چلّه میگیره
    در آخر موسی و فرعون و شمر و امام حسین یکی اند
    اگر رفتید بهشت و دیدید شمر و یزید زودتر(از مومنین)رفتند تعجب نکنید
    سول کل خودرو ای جزو خدا
    ووو از این قبیل اشعار و تعابیر
    اینها خیال کردند که بخشی از خود خداوند متطوّر(متحول)شده و به حدّ و اندازه و اشکال گوناگون در آمده(هر لحظه به شکلی بت عیار(خدا) در آمد)
    بنابراین مخلوقات مخلوق نیستند، بلکه ظهور و بروز و ترشحی از خود خداوند هستند
    و این عقیده شان را هم وامدار فلوطین هستند و ادعا داشت خداوند عالَم را از ذات خود آفرید!
    ولی در مکتب قرآن و اهل البیت(علیهم السلام)، خداوند خلقتش لا من شئ است
    یعنی نه از چیزی، یعنی خداوند نه از خودش جهان را خلق کرد تا مخلوق همذات و همسنخ ذاتش و شبیه او باشد
    و نه از ماده اولیه ای جهان را خلق کرد تا غیر از خدا قدیم دیگری هم باشد
    و با تاسف بسیار کسی چون ملاصدرا عقیده فلوطینی دارد چنانچه در کتابش نوشته است
    ملاصدرا می گوید:
    ((أنشأ الأشیاء من شیء و هذا الشّیء هو نفسه))
    جمیع اشیاء را از چیزی آفرید و آن چیز نفس خودش بود.
    اسفار ج2ص231،وعرشیه مساله اول

    رجعت العلیة و الافاضة إلی تطور المبدأ الاول بأطواره:
    معنای علیت و افاضه (خداوند) به این باز می‌گردد که مبدا اوّل(خدا) متطور(متحول)میشود به اطوارش(حالات و دگرگونی های مختلفش)
    مشاعر/ 541- اسفار 6/110
    چنین است که ادعای یک چیزی خالق و مخلوق را دارند
    و ادعاهایی چون محمدحسین طهرانی از آنها سر میزند که:
    حق سبحانه و تعالی، خالق است در مرتبه اعلی و مخلوق است در مرتبه دانی،آمر است در مقام بالا، مامور است در مقام پائین، راحم است در افق مبین،مرحوم است در اسفل السافلین!
    (الله شناسی ج 3 ص 222)

  • مدعی عرفان اسماعیل دولابی و انحرافاتش:
    دولابی در سخنرانی اش روایتی بدون سند و با محتوایی مخدوش را به پیغمبر خدا نسبت داده که :
    کان الله و لم یکن معه شئ، و الآن کما کان
    (خدا بود و چیزی با او نبود و الآن هم آنچنان است که بود)
    و از این نتیجه گرفت: که فقط خداست و جهان هم ظهور بخشی از خود خداست!؛ یعنی ذات بدون کیفیت و اجزاء و بدون ترکیب خداوند متطور و ظاهر شده و شکل جهان در آمده، و دوئیت و تفاوتی بین ذات خالق و مخلوق نیست، و مخلوق همذات خداست چون ظهور است
    در حالیکه طبق اسلام، جهان مخلوقِ خداوند است یعنی خدا آن را ایجاد کرده و ساخته و هیچگونه شباهتی به خدا ندارد
    و ذات إلهی که بدون ترکیب و بدون کیفیت و بی اجزاء است اصلاً قابلیّت آن را ندارد تا متطور و متحول نمیشود تا ظاهر گردد
    بر فرض پذیرش این حدیث منسوب به پیغمبر، آن میخواهد بگوید فقط خدا قدیم است و به بلاتغییر بودن خداوند اشاره دارد؛
    که الآن هم فقط خداست که قدیم و بلاتغییر است، و همه مخلوقاتش حادث و متغییّرند
    نه اینکه فقط خداست و مخلوق هم اصلاً مخلوق نیست، بلکه ظهور بخشی و حسّه ای از خود خداست
    آیت الله سیّدان خاطره ای از دیدارش با دولابی نقل میکند درباره همین عقیده ی باطل دولابی،
    آیت الله سیّدان نقل کردند:
    که در تهران جلساتی داشتند در موضوع محبّت خدا صاحب مجلس ایشان را به مجلس آقای دولابی دعوت می کند ، آیت الله سیّدان گفتند : ایشان(دولابی)شروع کرد از اینکه همه چیز خداست و من هم دل دادم تا راحت تمام حرفهایش را بزند تا جایی که گفت : همه چیز اوست ،گاهی فقیر میشود در کنار خیابان و گاهی غنی می شود و....
    بعد از اینکه حرفهایش تمام شد گفتم : خیلی خوب بود ولی چند تا سوال برای من پیش آمده است ،

    اگر همه چیز اوست

    اوّلاً اینکه پس این همه انزال کتب و ارسال رسل برای چیست؟؟؟

    ثانیاً بهشت و جهنم و وعد و وعید و آیات عذاب و... برای چیست؟؟؟

    ثالثاً چرا خود من این را نمی فهمم که او هستم؟؟؟

    ایشان در جواب گفت: از شدت ظهور مخفی است!!!

    گفتم: در صورت تباین و تعدد است که شئی به جهت شدت ظهور بر شیء دیگر مخفی می ماند مثل هوا .

    گفت: عقل تو قلدر است !

    گفتم: عقل من دیگر معنی ندارد ، تو منی، من تو ام، او من است و همینطور تکرار کردم..
    این چنین است که مدعیان عرفان وحدت وجودِ کذایی را برای مبتدیان توجیه میکنند به معانی بسیار ساده و پیش پا افتاده ای و مدعی اند که این معنی خیلی ثقیل است و هر کس آنرا نمی فهمد و حال آنکه اگر این توجیهات باشد از بیان آن نباید اِبایی داشت و فهمش عمومی است و حقیقت مطلب همان است که در مجالس خصوصی خود برای خواص بیان میکنند...
    و آیت الله سیّدان خاطره ای دیگر درباره دولابی نقل کردند که :
    منزل آقای ایت الله شیخ جواد کربلایی رحمه الله بودم متوجه شدم ایشان با اقای دولابی رفاقت دارد به ایشان گفتم : که با این فرد رفاقت نکن ... ولی ایشان قبول نکرد.
    چندی بعد آقای خراسانی به منزل ما آمد و گفت فلانی را رها کردم ولی نه به خاطر حرف شما بلکه خودم چیزی از وی شنیدم که دیگر او را ترک کردم ، خودش به من گفت : به حالتی رسیدم که تا پانزده روز نماز را رها کردم ولی وقتی دیدم اطرافیانم طاقت ندارند دو مرتبه شروع به نماز خواندن کردم!!!!!
    این همان اذا ظهرت الحقایق بطلت الشرایع مولوی صوفی خبیث است که ادعا کرد وقتی حقایق پیدا شد شریعتها باطل میشود و صوفیان طبق آن شریعت را کنار میگذارند
    می بینیم که خود دولابی هم این را گفته: چندین بار مسجد و نماز و مقدسین را رها کردیم و‌ خانقاه رفتیم، دوباره مسجد و‌ دوباره خانقاه، آخر کار ساکن خانقاه شدیم ... طوبای محبت: جلد ۲ ، صفحه ۱۲۹
    جناب دولابی صوفی جواب بده که آیا پیغمبر خدا و امیرمومنان علی(علیه السلام)که تا آخر زندگانی دنیوی شان دست از نماز خواندن نکشیدند آیا به یقین نرسیده بودند؟
    آیا آنان مسجد را رها کرده و خانقاه نشین شدند؟
    این حدیث امام صادق علیه السلام را هم یادآور میشوم:
    به سند صحیح از « احمد بن محمد بزنطی » روایت کرده اند که مردی به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد : در این زمان قومی پیدا شده اند که به آنها صوفی می گویند. درباره آنها چه می فرمایید؟ امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود : « انهم اعداءُنا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم سیکون اقوام یدّعون حبّنا و یمیلون الیهم و یتشبهون بهم و یلقبون انفسهم بلقبهم و یأوّلون اقوالهم ألا فمن مال الیهم فلیس منّا و إنّا منهم برآء و من انکرهم و ردّ علیهم کان کمن جاهد الکفار بین یدی رسول الله»
    آنها ( صوفیان ) دشمنان ما هستند ، پس هرکس به آنها میل پیدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد به زودی کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می دهند ، خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می گذارند و گفتارشان را تأویل می کنند . بدان که هرکس به ایشان تمایل نشان دهد ؛ از ما نیست و ما از او بیزاریم و هرکس آنها را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر (ص) با کفار جهاد کرده است.»
    (اثنی عشریه/ص۳۳) و (سفینة البحار چاپ فراهانی ج۲ ص۵۷ و در چاپ اسوه قم ج۵ ص ۱۹۷) و (انوار نعمانیه سید نعمت الله جزایری ج۲ ص۲۹۳ چاپ تهران)
    و ( منهاج البراعه علامه خوئی ج۶ ص۳۰۴) . ( طرائق الحقائق ج۱ ص۲۰۸ چاپ کتابخانه بارانی) و (خیراتیه ج۱ ص ۳۶) و (البدعة و التحرف ص۱۱۳) و (مصابیح الدجی ص۲۴۴)
    و (حدیقة الشیعة ص۵۶۲) و (کشکول علامه بحرانی ج۳ ص۲۲۹) و (فضایح الصوفیه ص۳۵) و (بین التصوف و التشیع ص۵۸۴ چاپ بیروت) و (صفوة الاخیار ص۲۳۸ چاپ مشهد) و الفصول التامه رازی.