کورش کبیر، افسانه یا واقعیت


دروغ هایی که به نام تاریخ به خوردمان دادند.



+ 
84

- 
41
ارسال در 1398/3/25 ساعت 10:02 2019-6-15 10:02:35
محسن
توسط محسن


عرض x طول

دکمه اشتراک گذاري تلگرام ارسال ويدئو در تلگرام

ارسال نظر
CAPTCHA
کد امنیتی زیر را وارد نمایید.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
  • اون آقایانی که دهان مبارک رو باز میکنن و میگن کوروش بزرگ وجود نداره شما ها که قرآن رو قبول دارید خوب پیامبر اسلام اومده گفته کوروش وجود داره تو خود قرآن اومده کوروش بزرگ به نام ذوالقرنین هست. و همچنین آقایان علامه طباطبایی و مرتضی مطهری معتقد اند که کوروش وجود داره شما برید تو اینترنت یه سرچ بزنید کوروش در قرآن بعد بیاید زر مفت در مورد وجود کوروش کبیر بگید

  • سلام
    خسته نباشید
    مطلب خوب و قوی بود .
    ای کاش از سی چهل سال پیش روی این دروغ بزرگ تاریخ و افسانه ای که به باور تبدیل شد کار میکردن.
    ولی یه انتقاد ی دارم .
    انقدر صدای موسیقی روی سخنرانی زیاده که با سختی میشه صدای دکتر زرشناس رو شنید.
    درستش کنید.
    ممنون بابت روشنگری.

  • سلام
    خسته نباشید
    مطلب خوب و قوی بود .
    ای کاش از سی چهل سال پیش روی این دروغ بزرگ تاریخ و افسانه ای که به باور تبدیل شد کار میکردن.
    ولی یه انتقاد ی دارم .
    انقدر صدای موسیقی روی سخنرانی زیاده که با سختی میشه صدای دکتر زرشناس رو شنید.
    درستش کنید.
    ممنون بابت روشنگری.

  • اونقدر ملیت و اصالت و ریشه های تاریخی ایران رو با گنداب دروغ و افراط و تفریط مدفون کردید که الان یه عوضی بی نام مثل رجب اردوغان مدعی کُلّهُم اجمعین قدرت و فرهنگ و اصالت تاریخ این سرزمین بشه..
    اونوقت دهن گاله شو وا کنه دستور بده که ایرانِ ( کودن و احمق و دیوانه) عاقلانه!!!! رفتار کنه!!!!!!!!!!!!

    ضمناً ایرانی اگر ایرانی باشه همونطوری که بنا به رهنمود همین رهبرش حاضر نمیشه خائنهای مملکت رو در انظار و افهام خلایق ولو منباب مجازاتِ درخور خیانتشون حتی بازخواست کنه!!! مبادا مثلا آبروی "؟" بره یهو.. قاعدتا نبایست هم اجازه بده هر بی بته ای تو سر مفاخر زنده و مرده ی این مملکت بزنه... هرچند میگن اونهایی که سیّدن در ریشه ایرانی نیستن.. پس از اونا انتظاری نیست¡¡¡
    اگه یکی فراتر از معینات و مقیدات تو مملکت زنده بشه مثل امام خمینی ره من دربست مخلص و مریدشم.. وگرنه هرکسی به قدر دانش خود کند ادراک!

    گیرم تاریخ رو هم دروغسازی کرده باشن، چیزی، کسی، عنصری، مخلوقی، حتی مصنوعی که ازش حقیقت و خوبی جلوه گر باشه قابل حمایته..
    اگرنه اونوری ها هم خیلی وقته مدعی اند که ایرانی ها شیعه رو دروغپردازی و دروغسازی کرده اند..‌ کرامات و عظمت ائمه ع و حتی پیامبر ص رو هم قصه دونستند. وندی شرمن هم ژن دروغ رو به ایرونی ها نسبت داده.‌.

    بازی با دشمن بایست جوری باشه به گُه خوردن بیفته...
    دروغش به ما اگه واجد وجه خوبه... باشه... خوب خوبه..
    اگه بد بخواد بچسبونه راه ندیم بهش.


    اصل قضیه اینه؛

    دشمن از ما واسه ما خرج میکنه
    بفهمید
    امروز کوروش روبالا میبره تا سلاحش کنه باهاش بکوبه تو سر دین،
    اگه بخوای این سلاح رو بشکنی، کوروش رو شکستی... کوروش ایران رو.
    اگه بهش صدقنا بگی دینتو شکستی اونم با کوروشت!!!!
    بفهمید آخه...

    چرا اینقدر زبون و بدبخت و محدود و کوته نظرید؟!
    به جواب این آخری هم فکر کنید شاید تونستید دشمنی ها رو شکست بدید...




  • پیشنهاد می‌کنم علاقمندان به نوشته‌های فخر اسلام علامه طباطبایی و دانشمند ارزشمند ابوالکلام آزاد مراجعه کنند.

  • بر فرض وجود داشتن کوروش،
    اگر منشور منسوب به کوروش را از خود وی بدانیم و ترجمه ای که از آن منتشر کردند را جدّی بگیریم؛
    بایست گفت: نه تنها کوروش افتخاری برای ما ایرانیان نیست بلکه مایه ننگ برای ماست
    زیرا کوروش در ترجمه منشور منسوب به او بت پرستی کرده و خدایان دروغین (مردوخ و نبو و بعل) را پرستیده و تمجید کرده و برای برگرده سوار شدن مردمان سرزمین تحت حکومتش بر دروغ پرستی مردم با تحمیق آنها دامن زده و معابد بت ها را بازسازی کرده و تمثال خدایان دروغین را به معابدشان بازگردانده
    و در جایی دیگر مغرورانه با تکبر نشسته تا مردمانی که برایش باج و خراج می آورند بر پاهایش بوسه بزنند
    بقیه منشور هم از زبان خودش می باشد و ارزشی ندارد چون در مقام تعریف از خود شخص یا غلو میکند یا دروغ میگوید و یا اینکه راستش را میگوید
    که بنا بر اینکه کوروش بر دروغ پرستی دامن زده و خدایان دروغین را می پرستیده نمیتوان آنها را از وی قبول کرد
    <<باز میگویم این در صورتی است که شخصی به اسم کوروش وجود خارجی داشته باشد و منشور منسوب به وی از خود کوروش و ترجمه ی آن که منتشر کردند دقیق و بی دروغ باشد>>
    وگرنه ما خیلی شاد میشویم که پادشاهی در باستان ایران زمین بوده باشد کوروش نام که سرفراز است به پرستیدن خدای جهان آفرین به یکتایی و پیروی از پیغمبران او و عدالت ورزی و نیکوکاری بر مردمان

  • اینهمه کوروش بزرگ تو منشورش از آزادی بردگان و رنج ندادن مردم بابل در هنگام حمله گفته آنوقت تو چسبیدی به مردوک و بعل و نبو میگی افتخار نداره به نظرت افتخار داشتن به چیه؟؟!!!
    به نظرت این آخوندها که به اسم دین پول مردم رو غارت میکنن و بعد وقتی دستشون رو میشه انکار می کنن افتخار دارن!!؟؟؟؟
    یا کوروش بزرگ که اقوام مختلف (از جمله خود ایرانی ها) ازش به خوبی یاد کردن افتخار دارد؟؟!!
    بی وطن اصلا همه ی دنیا که از کوروش بزرگ به نیکی یاد می کنن بیان به کوروش بزرگ فحش بدن آنوقت به خودت افتخار می کنی؟؟؟!!!!
    اخه تو چقدر میتونی وطن فروش باشی که از بدنام شدن یکی از مفاخر ملی (و جهانی)لذت ببری

  • ؟؟ 98/11/6 ساعت 17:50

    دهنتو ببند

  • غرور و تکبر بر دیگران و آباد کردن بت خانه ها و دامن زدن بر دروغ پرستی و تحمیق مردم در منشور:

    29- از هر گوشه ی ( جهان ) از دریای پایین ، آنان که در سرزمین های دور دست زندگی می کنند ،

    ( و ) همه ی شاهان سرزمین ( آمورو ) که در چادر ها زندگی می کنند ، همه ی آنان ،

    30- باج سنگینشان را به شوانه ( بابل ) آوردند و بر پاهایم بوسه زدند از ( شوانه / بابل ) تا شهر آشور و شوش

    31- آکد ، سرزمین اشنونه ، زمبن ، شهر متورنو ، در تا مرز گوتی [ جایگاه های مقدس آن سوی ] دجله که از دیرباز محراب هایشان ویران شده بود

    32- خدایانی را که درون آنها ساکن بودند به جایگاه هایشان باز گردانیدم و ( آنان را ) در جایگاه ابدی خودشان نهادم . همه ی مردمان آنان ( آن خدایان ) را گرد آوردم و به سکونتگاه هایشان بازگرداندم و

    33- خدایان سرزمین سومر و آکد را که نبونید - در میان خشم سرور خدایان - به شوانه ( بابل ) آورده بود ، به فرمان مردوک ، سرور بزرگ ، به سلامت

    34- به جایگاهشان باز گرداندم ، جایی که دلشادشان می سازد باشد تا خدایانی که به درون نیایشگاه هایشان باز گرداندم

    35- هر روز در برابر بل(بعل) و نبو ، روزگاری دراز ( عمری طولانی ) برایم خواستار شوند ( و) کارهای نیکم

    را یاد آور شوند و به مردوک ، سرورم چنین بگویند که : کوروش ، شاهی که از تو می ترسد و کمبوجیه پسرش

  • نشانه پرستش خدایان دروغین در منشور:
    20- منم کوروش...
    21- پسر کمبوجیه..
    22-(از) دودمان جاودانه ی پادشاهی که (خدایان) بل و نبو ، فرمانرواییش را دوست دارند ( و ) پادشاهی او را با دلی شاد ، یاد می کنند . آنگاه که با آشتی به [ درون ] بابل آمدم

    23- جایگاه سروری ( خود) را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم . مردوک(مردوخ) ، سرور بزرگ ، قلب گشاده ی کسی که بابل را دوست دارد [ همچون سرنوشتم ] به من [ بخشید ] ( و ) من هر روز ترسنده در پی نیایش او بودم .
    مردوک(مردوخ)چیست و کیست؟
    یکی از خدایان باستانی تمدن بابل است. در تمدن بابلیان مردوخ به عنوان خدای باروری و آفرینش مطرح است. او در دوره حمورابی به‌عنوان محافظ بابل به‌شمار می‌رفت. مردوخ فرزند انکی خدای آبها و جانشین آنو خدای خدایان می‌باشد. در اساطیر بین‌النهرین و در پی توسعه اقتدار سیاسی بابل، مردوخ صفات بیشتر خدایان بین‌النهرین را گرد آورد و به رئیس خدایان بابلی، آفریدگار انسان، نور و زندگی بدل شد. او را گاه در ردای جواهر دوخته و با عصا و حلقه پادشاهی مجسم کرده‌اندیشه اصطلاح مردوخ
    مردوخ از ریشه سومری اوتو خدای آفتاب گرفته شده . در فرهنگ بابلی این نام امراوتو (گوساله شیرخوار اوتو) نوشته شده که از زبان سومری برگردانده شده‌است و بابلیها او را به امروتوک یا مردوخ تغییر نام داده‌اند

    در دوره هخامنشیان:
    در سال ۴۸۴ پیش از میلاد، خشایارشاه ضمن سرکوب شورش بابل، استحکامات دفاعی آنجا را نابود و مجسمه خدای مردوخ را تخریب کرد.

    بابلیان اعتقاد داشتند مردوخ در کوهی در جهان زیرین زندانی است و در جشن اکیتو Akitu می‌بایست آزادش می‌کردند.
    بل(بعل) چیست و کیست؟
    بل(بعل) نام خدایی است که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین میان‌رودان، آنرا می‌پرستیدند. به ویژه کنعانیان که او را خدای باروری و حاصل‌خیزی و از مهم‌ترین خدایان پرستش‌گاه می‌دانستند.
    بعل، فی‌نفسه در مقام خداوندِ باروری گماشته شده بود و در آن حیطه، شاهزاده، ارباب زمین خوانده می‌شد. او را همچنین خدای باران و شبنم خطاب می‌کردند، دو قالبی از رطوبت که برای باروری و حاصل‌خیزی خاک سرزمین کنعان، لازم و حیاتی بود. در زبان اوگاریتی و در کتاب عهد عتیق عبری، بعل (בעל) که خدای طوفان لقب گرفته، بر ابرها سوار است. بعل یکی از سه خدای بزرگ که مورد پرستش همهٔ سومریان بود، خدای زمین که صورت اکدی بَعل سامی‌های عربی است. دو خدای دیگر آنو و اآ به ترتیب آقای آسمان و صاحب درهٔ عمیق هستند.
    در عهد عتیق کنونی در دسترس مردم نیز چنین آمده که ایلیا(الیاس)پیغمبر خدا؛ کاهنان خدای شیطانی بعل را نابود کرد
    در قرآن کریم نیز پرستندگان بعل مورد مذمت قرار گرفتند:
    وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿١٢٣﴾ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿١٢٤﴾ أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ ﴿١٢٥﴾ اللَّـهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿١٢٦﴾
    و به راستى اِلیاس از فرستادگان [ما] بود.(۱۲۳) آن‌گاه که به قوم خود گفت: «آیا [از خداوند] پروا نمى‌کنید؟ (۱۲۴) آیا [بتِ] بَعل را مى‌خوانید و بهترین خالق را رها مى‌کنید؟ (۱۲۵)
    الله(خدای یگانه بی همتا)را که پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست.»...

    نبو کیست و چیست؟
    نبو در آغاز همانند انسان پسر مردوخ و نوه انکی بود. با این اوصاف مردوک که از خدایان میان‌رودان محسوب می‌شد، از نبو کهن‌تر است و ایزد نبو از آغاز هزاره دوم تا قرن ششم پیش از میلاد قریب هزار و پانصد سال همچنان مطرح است نام نبونَعید، واپسین پادشاه امپراتوری بابل نو از نام این ایزد گرفته شده و به معنای «نبو ستوده باد» است
    نَبو، در اساطیر آشوری و بابلی ایزد خرد و نوشتار است. نبو توسط بابلی‌ها به عنوان پسر مردوخ و سارپانیت و همچنین نوه ائا پرستیده می‌شد. همسر نبو تاشمتو نام داشت.
    این اوصاف از مردوخ و نبو و بل(بعل)است که هیچگونه شباهتی ندارد به خدای راستین که ذاتیست که ثابت و بدون اجزاء و بدون ترکیب است
    و غیرمحدود و غیر مادی و غیرمخلوق است و دیده نمیشود پس هیچگونه شکل و صورت و شمایلی برای او نمیتوان ساخت
    خدای راستینی که واجب الوجود است یعنی نمیشود که نباشد و هر چیزی را خلق کرده و پروردگار همه چیز است

  • کوروش فقط و فقط یک افسانه مبتنی بر ناسیونالیسم افراطی است که در دوران نحس پخلوی توسط لژهای ماسونی و انگلستان در ایران ساخته شده و متاسفانه هنوزهم این توهم در ذهن برخی پخلوی پرستها مونده.

  • کوروش افسانس!!؟؟؟
    1_منشور کوروش
    2_رویداد نامه نبونعید
    3_هرودوت
    4_کتزیاس
    5_گزنفون
    6_آثارالباقیه ص152
    7_تاریخ طبری جلد دو ص 452
    هفت تا منبع برای اثبات کوروش کمته!!!؟؟؟؟

  • .... 98/11/6 ساعت 17:58

    ببند بابا

  • .... 98/11/6 ساعت 17:58

    ببند بابا

  • چه افسانه جالبی هست که
    استوره های حقیقی ازش از وجودش حراس دارن

    اگه بخوایم از نظر نظریه توتعه حساب کنیم
    هر چیزی میتونه یک نیرنگ باشه برای سلطه بر افکار عمومی
    از کجا معلوم حرفای همین استاد توتعه علیه ارق میهن پرستی ایرانیان نباشه!!!
    به جای این حرفا چندتا تاریخدان و باستان شناس بشینن دور هم یه مناظره بزارن بر اساس مستندات
    یه تاریخ درست تحویل این ملت بدن تا از بی حویتی در بیان
    یه مثل هست میگه هرکی نتها بره قاضی برمیگره رازی

  • به جای توهم توطیه استدلال منطقی بیارید

  • همه ما قبول داریم که سیستم اموزشی اروپا حالا مثلا امریکا ۱۰۰ درصد بهتر از ایرانه من نمیخوام خودمونو کم جلوه بدم ولی حقیقته بعدش اونا که این همه به این موضوع اموزش اهمیت میدن ، میان یه مشت چرتو پرتو به دانش اموزاشون یاد بدن ، میان منشور کوروش رو که میگی الکیه رو بزنن رو در سازمان ملل ¿ حالا اینا هیچی اونا یه عمره سعی میکنن فرهنگشونو مطابقه با اون منشور جلو ببرن الان میخوام بدونم زندگی تو ، تو ایران بهتره یا اونی که تو امریکاس درسته همه جا گشنه داره ولی من از لحاظ رفاه اجتماعی میگم تو ، تو عمرت کی نشتی قبل اینکه غذا تخ کنی از خدا بابت چیزایی که بهت داده تشکر کنی ها ¿ پس کم چرت بگو ابلح کوروش بوده اگه ۱ درصد همه وجود نداشته باشه وظیفس که بهش احترام بزاری و از یادش نبری چون همونطور که گفتم اگه ۱ درصد هم داستان باشه داستانی از کشور توعه بفهم نفهم

  • به جای تند برخورد کردن کلیپ ببین ببر پیش همون باستان شناسان که جوابی دارند یانه؟
    اون بنا که میگن قبر کورش هست شبیه بنای رومی هاست کوروش مکه زرتشت نبود زرتشتی ها که جنازه مرده هاشونو دفن نمیکنن اونارو تو دخمه میذارن به این سوالا تونستی جواب بده ما هم قبول میکنیم

  • بر فرض وجود پادشاهی به اسم کوروش، واقعاً اگر این ترجمه منشور منسوب به وی درست باشد،
    کوروش نه تنها افتخاری برای ایرانیان نیست بلکه مایه ننگ ماست.
    چون در ترجمه های آن آمده که بت پرستی کرده و خدایان دروغین مردوخ و بعل و نبو را پرستیده و تمثال بتهایشان را به معابدشان بازگردانده تا با تحمیق مردم و دامن زدنش بر دروغ پرستی بر گرده شان سوار بشود و حکومت خودش را بکند
    و در بند دیگری هم آمده که مغرورانه نشسته تا مردمی که برایش خراج می آورند بر پاهایش بوسه بزنند!
    و دیگر بندهای ترجمه منشور منسوب به کوروش که از زبان خودش نوشته شده با توجّه به بت پرستی و تحمیق مردم با دروغ پرستی و کِبر و غرورش تنها ادّعاهای خودش است و ارزشی ندارد....
    وگرنه ما از خدایمان است که ایران پادشاهی به اسم کوروش در باستان داشته باشد که همان ذوالقرنین خداپرست و عادل قرآن باشد
    این مسئله درباره زرتشت هم صدق میکند.
    اگر زرتشت پیغمبر خدا بوده باشد مایه افتخار ما ایرانیان است هر چند کتابش تحریف شده باشد
    وگرنه اگر این عقاید باطلی که در کتابهای اصلی زرتشتیان یافت میشود همچون دوگانه پرستی و ازدواج اهورا مزدا با دخترش امشاسپندان و آفریده شدن زن از سرشت اهریمنی و احکام عجیب و غریب و ظالمانه ای که در کتابهایشان آمده
    مثل: غسل با ادرار گاو و ظلمهایی که بر خانم هایی که ایّام عادت ماهیانه شان هستند کردند و دیگر احکام ظالمانه موجود در کتابهایشان از خود زرتشت بوده باشد؛ زرتشت هم مایه ننگ ایرانیان است و افتخاری برایمان ندارد

  • !!!!!!! 98/3/25 ساعت 22:45

    محض رضای خدا با اون مغز خشکی که داری حداقل یه جست وجوی کوچولو ی خیلی ریز توی گوگل انجام بدی مغزت ازخشکی روبه رطوبت می ره بعدمی فهمی چه اراجیفی این جانوشتی...مردحسابی پاشوبرو مطالعه کن فکرکردی بقیه مثل خودت گُلابین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  • محض رضای خدا اسناد آن چیزهایی رو که نوشتم میگذارم تا بفهمی از خودم چیزی نگفتم
    بر فرض صحت منشور منسوب به کوروش و ترجمه آن:
    در منشور منسوب به کورش هخامنشی، وی بارها از مردوک خدای ساختگی و دروغین مردم بابیلون (بابِل) نام برده و آن را ستوده است. کوروش مردوک را پادشاه آسمان و زمین معرفی می‌کند، او را ناظر بر خود می‌داند، می‌گوید از اینکه برخی از مردم بابیلون خدایانی دیگر را پرستش می‌کنند خشمگین است. کورش در ادامه می‌گوید که این پادشاهی هدیه‌ای از جانب مردوک است و مردوک از او راضی است. وی می‌گوید که همواره به دنبال پرستش و نیایش مردوک بوده؛ خود را برگزیده وی می‌داند. مردوک به او پیروزی عطا کرد. کوروش وی را سرور بزرگ خود می‌خواند. مردوک به کوروش برکت می‌دهد و کوروش از او بسیار می‌ترسد.[1]

    در منشور کورش، بیش از 10 مرتبه از مردوک یاد شده است:

    - [آن هنگام که........ مردو]ک، پادشاه همه آسمان‌ها و زمین، کسی که..... که با... یش سرزمین‌های دشمنانش (؟) را لگدکوب می‌کند (بند 1 منشور).
    - و مردم سرزمین سومر و اَکد که همچون کالبد مردگان شده بودند، اندیشه کرد (و) بر آنان رحم آورد. او (مردوک) همه سرزمین‌ها را جست و بررسی کرد، شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او (مردوک)، کورش، شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت، و او را به نام خواند، (و) شهریاری او بر همگان را به آوای بلند اعلام کرد (بند 11-12).
    - او (=مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کورش) به کرنش درآورد و همه مردمان سرسیاه (=عامه مردم) را که (مردوک) به دستان او (=کورش) سپرده بود (بند 13).
    - مردوک، سرور بزرگ، که پرورنده مردمانش است، به کارهای نیک او (=کورش) و دل راستینش به شادی نگریست (بند 14).
    - (مردوک) سروری که با یاری‌اش به مردگان زندگی بخشید (و) آنکه همه را از سختی و دشواری رهانید، آنان او را به شادی ستایش کردند و نامش را ستودند (بند 19).
    - منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شا[ه شهر] انشان، از نسل چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان. دودمان جاودانه پادشاهی که (خدایان) بل و نَبو فرمانرواییش را دوست دارند (و) پادشاهی او را با دلی شاد یاد می‌کنند (بند 20-22). [در این بند آخر علاوه بر مردوک، از بت‌های شیطانی بعل و نَبو هم یاد می‌کند و می‌ستاید.]
    - جایگاه سروری (خود) را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشاده کسی که بابل را دوست دارد، [همچون سرنو]شتم به من [بخشید] (و) من هر روز ترسنده در پی نیایش او بودم (بند 23).
    - مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت و به من کورش، شاهی که از او می ترسد و کمبوجیه پسر تنی [ام و به] همه سپاهیانم، برکتی نیکو ارزانی داشت (بند 26-27).
    - خدایانِ سرزمین سومر و اَکد را که نبونئید - در میان خشم سرور خدایان - به شواَنّه(=بابل) آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سمت به جایگاهشان بازگرداندم، جایگاهی که دلشادشان می سازد (بند 33-34).
    - هر روز در برابر بِل و نَبو، روزگاری دراز (=عمری طولانی) برایم خواستار شوند (و) کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم چنین بگویند که “کورش، شاهی که از تو می‌ترسد و کمبوجیه پسرش... بگذار آنان سهمیه رسانِ نیایشگاه‌هایمان باشند، تا روزگاران دراز (؟)...و باشد که مردمان بابل [شاهی] او را بستایند (بند 35-36).
    - [.......] او... مردوک، سرور بزرگ، آفریننده(؟)[..............] [....................]... من... همچون هدیه‌ای [پیشکش کردم].... (برای) خشنودی‌ات تا به جاودان (بند 44-45).

    مردوک، یک بُت است

    در منابع تاریخی، کورش در تحکیم پایه‌های معبد مردوک (اسانگیلا) بسیار تلاش کرد و در راه آباد ساختن معبد مردوک کوشش بسیار نمود.[2] اما به راستی این مردوک کیست که کورش او را خدای خدایان می‌داند و هر آن در پی خشنود ساختن اوست؟ مردوک‏ (Marduk) رب النوع بابِلی‌ها رییس خدایان بابل، و مرکز پرستش او شهر بابل بود.[3] مردوک خدای خدایان بابل بوده و دارای فرزندانی نیز بوده است، برای مثال نبو نام فرزند او بود.[4] همچنین باید دانست که مردوک - خدای خدایان - در بابل، به صورت مجسمه، یعنی بت بود.[5] گرانتوسکی نیز تصریح می‌کند که: «خشایار شاه، دستگاه شاهى بابل را منحل و معبد بزرگ بابلی‌ها را ویران کرد، مجسمه خداى بزرگ بابلی‌ها یعنى مردوک را به پارس برد.»[6] سرپرسی سایکس می‌گوید که مردوک توسط نبوکد نسر اول از عیلام به بابل بازگردانده شد![7] همین سخن سایکس نشان گر این است که مردوک به صورت مجسمه یا بت بود نه چیزی دیگر. و ایشان، به صراحت از بت بودن مردوک حکایت می کند.[8] مردوک بت بزرگ معبد اسانگیلای بابیلون (بابِل) [9] در متن تورات، نفرین شده است.

    سنگ نگاره مردوک. به شکل انسان بالدار. کشف شده در کاخ آپادانای شوش در موزه لوور (سمت چپ)
    همچنین طبق کشفیات جدید، در خودِ تخت جمشید نیز معبد مردوک یافت شده است که نشان می‌دهد هخامنشیان پس از کورش نیز «غالباً» مردوک را پرستش می‌کردند:


    مردوک در اصل، یک گوساله است

    امروزه از لحاظ علمی وباستان‌شناسی ثابت شده است که مردوک در لغت به معنی گوساله است. یعنی اصالتاً مردوک، یک گوساله بود که در باور بت پرستان، به شکلِ یک انسان که روح خدا در او حلول کرده، شناخته می‌شد. این واژه به صورت‌های مختلفی همچون Solar calf (گوساله خورشیدی) یا Bull calf of the sun (گوساله‌ی خورشید) ترجمه می‌شود.




    پی‌نوشت :

    [1]. ترجمه فارسی از متن اصلی بابلی ؛ پروفسور شاهرخ رزمجو ، بخش خاور میانه موزه بریتانیا ، کلیک کنید.
    The British Museum , persian translation of the text on the Cyrus Cylinder
    [2]. تاریخ ایران باستان‏ حسن پیرنیا، ناشر: دنیاى کتاب‏، تهران‏، چاپ اول‏، ج 1 ص 391
    [3]. عباس قدیانى‏، فرهنگ جامع تاریخ ایران‏، انتشارات آرون‏، تهران‏، چاپ ششم،‏ ج 2 ص 766
    [4]. همان، ج‏2 ص 817
    [5]. تاریخ ایران باستان،‏ حسن پیرنیا، ناشر: دنیاى کتاب‏، تهران‏، چاپ اول‏، ج 2 ص 1532، ج 1 ص 700-699
    [6]. ادوین گرانتوسکى، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کی خسرو کشاورزى‏، انتشارات پویش‏، تهران‏، چاپ اول‏، صفحه 98
    [7] سرپرسى سایکس، تاریخ ایران‏، ترجمه سید محمد تقى فخر داعى گیلانى‏، ناشر: افسون‏، تهران‏، چاپ هفتم‏، ج 1، متن، ص 104
    [8]. همان، متن جلد 1، ص 103
    [9]. ساندرز، بهشت و دوزخ در اساطیر بین النهرین، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: نشر قطره، ۱۳۸۹. ص ۱۰۶-۱۱۰ و ۱۱۹-۱۲۰.
    [10]. بنگرید به:
    New World Encyclopedia, Marduk
    The Ancient History Encyclopedia, Marduk
    Dictionary of Deities and Demons in the Bible, 2nd Edition, Marduk
    Helmer Ringgren, (1974) Religions of The Ancient Near East, Translated by John Sturdy, The Westminster Press, p. 66
    بندهایی از منشور که در آن کوروش مغرورانه نشسته تا کسانیکه برایش خراج سنگین می آورند بر پاهایش بوسه هم بزنند و همچنین بازگرداندن بت های خدایان دروغین به جایگاهایشان!
    ۲۹:«از هر گوشه جهان، از دریای بالا تا دریای پایین، همه مردم سرزمین‌های دوردست، همه پادشاهان آموری[«اَ - مور - ری - ای»]، همه چادرنشینان، »

    ۳۰:«مرا خراج سنگین گذاردند و در بابل بر پاهای من بوسه زدند. از ... تا آشور[«اَش - شور»] و شوش[«شو - شَن»].»

    ۳۱:«من شهرهای آگادِه[«اَ - گـَ - دِه»] ، اِشنونا[«اِش - نو - نَک»]، زَمبان[«زَ - اَم - بـَ - اَن»]، مِتورنو[«مـِ - تور - نو»]، دیر[«دِ - ایر»]، تا مرز گوتی و جایگاه‌های مقدس آن سوی دجله[«ای - دیک - لَت»] که از دیرباز نیایشگاه‌هایشان ویران شده بود، »

    ۳۲:«همه خدایان این نیایش‌گاه‌ها را به جایگاه ابدی خود بازگرداندم. همه مردمان آنان را که پراکنده و آواره شده بودند به خانه‌های خود برگرداندم.»

    ۳۳:«هم‌چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای خدایان به بابل آورده بود؛ به فرمان مَردوک به خرمی، »

    نشان پرستش دیرینه خدایان بعل و نبو از زبان کوروش توسط وی و در خاندان هخامنشی در بندهای شماره :
    ۲۰:«منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.»

    ۲۱:«پسر کمبوجیه[«کـَ- اَم - بو - زی - یَه»]، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نوه کورش[پدربزرگش]، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره چیش‌پیش[«شی - ایش - بی - ایش»]، شاه بزرگ، شاه اَنشان.»

    ۲۲:«از دودمانی که همیشه شاه بوده‌اند و فرمانروایی‌اش را(خدایان) بِل [بعل، «بـِ - لو»] و نـَبـو[نـَ بو] گرامی می‌دارند و با خوش‌دلی پادشاهی او را خواهانند. آن‌گاه که با آشتی و بدون جنگ به بابل درآمدم؛ »
    این از کوروش
    و اما آئین زرتشتی بر فرض اینکه اینها از خود زرتشت بوده باشد مایه ننگ ماست
    اینک مدارک آنچه نوشتم :
    دوگانه پرستی(ثنویت) :
    اعتقاد به دو خدا!!!!!!!
    مسأله ی ثنویت و دوگانه پرستی یکی از مشکلات اساسی ولا ینحل زرتشت است که به هیچ وجه نمیتوانند این لکه سیاه را از پیشانی خود پاک کنند.

    زرتشتیان یک خدای نور دارند(اهورامزدا) و یک خدای تاریکی(اهریمن) به همین دلیل نمیتوان زرتشتیان را یگانه پرست و موحد دانست. البته زرتشتیان امروزی زیر بار این حرف نمیروند چون موبدانشان به خاطرحفظ دینشان این واقعیت را کتمان کرده اند و یا به شکلی غیر منطقی به توجیه آن پرداخته اند! ولی واقعیت این است اصل دین زرتشت بر پایه ثنویت و دو گانه پرستی است و ما برای اثبات این ادعای خود دلیلی از کتابهای معتبر خودشان می آوریم:

    در کتاب "بندهشن" که از مهمترین کتابهای زرتشت به شمار میرود، در مورد دو خدای زرتشت اینگونه صحبت به میان آمده است: اهورا مزدا در روشنی میبود و اهریمن در تاریکی! و میان این دو تهیگی و خلأ بود. اهریمن از حضور اهورا مزدا بی اطلاع بود، ولی اهورا مزدا از وجود اهریمن آگاه بود پس تصمیم به مقابله با او گرفت. از این رو اهورامزدا فرشته هایی را خلق کرد؛ سپس اهریمن از وجود اهورامزدا با خبر شد. خواست که اهورا مزدا را از بین ببرد ولی دید که توان مقابله با او را ندارد!! پس دیو را آفرید...

    توضیح ونقد:

    پس(اهریمن) دیو را آفرید = ثابت میشود که اهریمن را خدا میدانند

    از داستان بر می آید که اهریمن و اهورامزدا هر دو ازلی بوده اند = دلیل دیگری بر اثبات خدایی اهریمن

    اهورامزدا خدایی است که با خدای دیگر بر سر قدرت میجنگد!!!

    اهورامزدا خدایی است که توان و سیطره کامل ندارد و ناتوان است، زیرا بخشی از جهان را در دست داشته و قدرت بخشی دیگر از آن در دست اهریمن بوده است.

    منابع: (کتاب بندهشن) – (سرود یکم ، اهونودگاه، در یسنا هات ۳۰)

    نکته بسیار مهم: زرتشتیان برای توجیه و کتمان کردن حقیقت، اهریمن را به ابلیس تشبیه میکنند!!! در حالی که تفاوت میان این دو از زمین تا آسمان است. ابلیس مخلوق است ولی اهریمن طبق متن بندهشن خالقی ابدی است – ابلیس قدرت جنگیدن با خدا را ندارد ولی اهریمن با اهورا مزدا میجنگد!!! – ابلیس از ابتدای خلقتش موجودی منفی نبود، به خاطر نافرمانی اش رانده شد ولی اهریمن خدای بدیهای زرتشت محسوب میشود که بدی جزء ذاتش میباشد – ابلیس خودش مخلوق است و توانایی خلقت ندارد ولی اهریمن خالق دیو است.
    ازدواج اهورا مزدا با دخترش امشاسپندان و مقام زن در آئین زرتشتی: جایگاه زن در ایران باستان
    زن در دین زرتشتی نه تنها جایگاه انسانی ندارد بلکه او را مخلوق اهریمن (شیطان) می دانستند نه مخلوق اهورا مزدا. زرتشتیان تمام موجودات شرور و موذی و درنده را مخلوق اهریمن می دانستند و کشتن آنها را نیکو می دانستند و نوعی کفاره برای برخی گناهان به شمار می رفت.
    در متن پهلوی زرتشتی «بندهش» آمده است که اهورامزدا چون از یافتن موجودی که بتواند زاییدن انسان (= مرد) را به عهده بگیرد، ناتوان شد؛ دیو فاحشه گری را برای این کار انتخاب کرد. این دیو دختر اهریمن بود و «زن» یا «جَهی» نام داشت.
    بنگرید به: فرنبغ دادگی، بندهش، ترجمه مهرداد بهار، چاپ دوم، تهران، انتشارات توس، ۱۳۸۰، بخش نهم، در باره چگونگی زنان.
    آیینی که زن را مخلوق اهریمن می دانست و برای او شخصیت قائل نمی شد و او را زاییده ی دیو فاحشه گر می دانست، چگونه است که برای او روز بزرگداشت قائل شود؟

    نکته ای دیگر درباره حقوق زن در زرتشتی
    به موجب متن پهلوی زرتشتی «ماتیکان هزار داتستان» تولید برده با اجاره دادن زن به مردها انجام می پذیرفته است. مرد می توانست علاوه بر اینکه زن خود را به مردان دیگری واگذار کند، حق داشت تا کنیز خریداری شده خود را به مردان دیگر کرایه دهد تا هم از درآمد حاصل از اجاره زن بهره مند شود و هم فرزندان حاصله را از مادر جدا کند و به عنوان برده به فروش برساند. در هیچکدام از این مراحل رضایت داشتن یا نداشتن زن شرط نبود. (ازدواج استقراضی)
    بنگرید به: متن پهلوی زرتشتی ماتیکان هزار داتستان، بخش های گوناگون؛ و: بارتلمه، کریستین، زن در حقوق ساسانی، ترجمه ناصرالدین صاحب الزمانی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۴۴
    مهمترین دلیل این کار این بود که وقتی شوهر زن خویش را به مردی قرض دهد بی گمان آن زن باردار می شد و فرزندی که از این قرض دادن به دنیا می آمد نصیب شوهر اولی زن می شد (کسی که زنش را قرض داده) و او می توانست این فرزندان را بعنوان برده بفروشد و از این کار پول در آورد.
    در واقع سپندارمذگان که از نام سپندارمذ هم دختر و هم زن اهورا مزدا بود به وجود می آید. (منبع اوستا. در یشتها ۱۷/۱۶ (=ارت یشت بند ۱۶))

    سپندارمذ فرشته نگهبان زمین
    پور داوود سپندارمذ را به زمین معنا کرده است که درست معنا کرده ولی نامش را که سپندارمذ است ننوشته و به «دختر نیک اهورا مزدا» ترجمه کرده است:
    «ای مزدا ، کسی که آن (جهان) را بیافرید پدر برزیگر نیک منش و زمین دختر نیک کنش اوست» (هات ۴۵ بند ۴)
    در اینجا به دو چیز اشاره می شود: یکی «پدر برزیگر» و برزیگر به معنای دهقان یا همان کشاورز است که در اینجا مزدا پدر کشاورزان نامیده می شود و دیگری «زمین دختر نیک کنش اوست». این زمین همان سپندارمذ است که بعدها از او و پدرش اهورا مزدا دختری به نام ارث به وجود می آید. زمین در زرتشت نامش سپندارمذ است که در جاهای دیگر اوستا به «فرشته نگهبان زمین» هم ترجمه می شود.
    در این لغتنامه دهخدا می خوانیم:
    «سپندارمذ. [ س ِ پ َ م َ ] (اِخ ) نام فرشته ای که موکل زمین و درخت ها و جنگلها است و مصالح این ماه بدو تعلق دارد. (برهان ). فرشته ٔ نگهبان زمین و گاه هم خود زمین بشمار رفته . (مزدیسنا و… تألیف معین ص ۴۳۲).
    سپندارمذ برگشاید زبان
    برون افکند گنجهای نهان»
    ارث دختر اهورا مزدا و سپندارمذ است (اهورا مزدا با دختر خودش سپندارمذ که فرشته نگهبان زمین نامیده می شد همخوابه می شود و از این همخوابگی دختر به نام ارث یا ارش به وجود می آید.
    «ای ارت ، پدر تو است اهورامزدا ، که بزرگترین ایزدان که بهترین ایزدان است. مادر توست سپندارمذ، برادران تو هستند سروش نیک مقدس و رشن بزرگوار و مهر دارنده دشتهای فراخ» (ارت یشت بند۱۶- یشتها ج۲ ص۱۹۰)

    در واقع سپندارمذگان روز گرامیداشت زمین است
    سپندارمزد لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد باروری است چون با فروتنی، تواضع و گذشت زندگی را به همه زیستمندان هدیه می کند.
    مزدا خود را پدر کشاورزان می دانست و زرتشت نسبت به کشاورزی سفارش کرده است. و زمین برای کشاورزان و خصوصا زندگی در آن زمان بسیار مهم بود و مهمترین مسئله در کشاورزی زمین است و محصول خوب را از برکت زمین می دانستند. و به همین سبب بود که زمین در نزد زرتشتیان مقدس بود. چهار عنصر مقدس در نزد زرتشتیان یعنی هوا، آب، خاک و آتش است و خاک از زمین است . در زرتشتی کسی حق نداشت مرده را خاک کند. چون عقیده داشتند جسم مرده نجس است و سبب نجس شدن زمین می شود . و این کار یعنی دفن کردن مرده در زمین نزد زرتشتیان گناه محسوب می شود و مجازات داشت.

    نتیجه
    آیینی که زن را دیو فاحشه گر و دختر اهریمن و همردیف حیوانات شرور می داند و جایگاه پستی دارد، بعید است که برای او روز بزرگداشتی قرار دهند. در این خصوص اگر کتب زرتشتی در دست ندارید می توانید به کتاب «نیکی، بدی،جنسیت؛ نوشته ی دکتر جمشید گرشاسب ـ از زرتشتیان هند ـ رجوع کنید.
    و بیشتر به آن می ماند که سپندارمذگان روز گرامیداشت زمین است و نه گرامیداشت زن که بعدها در کتاب های ترجمه شده از سوی باستان دوستان به “روز زن و زمین» تغییر نام پیدا کرد
    احکام زنان در ایام قاعدگی در آئین زرتشتی:
    فصل سوم از کتاب «شایست ناشایست» (کتاب احکام شرعی زرتشتیان در عصر ساسانی) به احکام زن حائض اختصاص دارد. برخی احکام زن دشتان (حائض) از آن:
    ـ همین که زن حیض شد، باید لباس ها و لوازم همراه خود را در آورد و لباس ویژه بپوشد و (تا پایان دوره ی قاعدگی) در محل مخصوص زنان حائض اوستا بخواند و...
    ـ زن در ایام حیض و پیش از غسل (که دو روز پس از اتمام خون انجام می شود) نباید با آب خود را شستشو دهد. (یعنی در زمانی بیش از هر زمان دیگر نیاز به رعایت بهداشت دارد)
    ـ وقتی که خون شروع شد، لباس بر تنش پاک است اما در آن ایام، اگر لباس جدید بپوشد، آن لباس، ناپاک می شود.
    ـ اگر زن حائض پا بر بالش و فرش بگذارد، آن دو ناپاک می شوند.
    ـ اگر خوراک پخته سه گام با زن دشتان (حائض) فاصله داشته باشد ناپاک می شود.
    ـ اگر لباس کسی به بدن زن حائض برخورد کند، لباسش ناپاک می شود و باید با ادرار گاو شسته شود.
    ـ زن زائو تا هر زمان که خون از او آید و لک بینی کند، حائض به شمار می رود و باید احکام آن را رعایت کند.
    ـ اگر دستان خود را با آب شست مرتکب گناه شده، کفاره به او تعلق می گیرد و باید دویست حشره (مثل مورچه و مارمولک که از شرورند) بکشد تا جبران گناه او شود.
    ـ کسی که زن حائض را که هنوز غسل نکرده، لمس کند، شست استیر گناه مرتکب شده و اگر با آگاهی با او نزدیکی کند، پانزده تنافور و شست استیر گناه کرده است.
    ـ اگر زن حائض به آتش نگاه کند، یک فرمان گناه کرده است. اگر سه گام نزدیک شود، یک تنافور و اگر دست بر آتش نهد پانزده تنافور گناه کرده است. نیز همین گناه است اگر دست بر خاکستر و آتشدان نهد.
    ـ اگر به آب نگاه کند یک فرمان گناه کرده. اگر در آب برود پانزده تنافور گناه مرتکب شده. اگر در باران برود برای هر قطره باران که بر او بریزد، پانزده تنافور گناه مرتکب شده است.
    ـ اگر به خورشید یا هر روشنی دیگر (= ماه و ستارگان) یا به چارپا و گیاه نگاه کند و یا با مرد اشو هم سخن شود، گناه کرده و ناپاکی را به آنها منتقل کرده است؛ چون دیو زن دشتان (حائض) بسیار نیرومند و مسری است و در حالی که در بدن حائض است، از طریق نگاه او به چیزهای دیگر سرایت کرده آنها را ناپاک می گرداند.
    ـ در اتاقی که زن حائض در آن است نباید آتش افروخت (به جز در سرمای شدید) و باقیمانده ی غذای او برای هیچکس حتی خودش قابل استفاده نیست.
    ـ ظرف غذا و پارچه و سفره ای که لمس کرده ناپاک است.
    ـ باید پانزده گام از آب و آتش و نیز سه گام از مردم اشو فاصله بگیرد.

    شرح وندیداد، ج 3، ص 1535 به بعد، هاشم رضی، به نقل از شایست ناشایست، با ویرایش.
    غسل با ادرار گاو در آئین زرتشتی:
    مراسم برشنومbarshnom (یا غسل وتطهیربا ادرار گاو) در آیین زرتشتی
    در آیین زرتشتی و دستورات دینی هندوها گومیز نقش مهمی داشته است که همواره به ادرار گاو گفته شده است. . پارسیان هند گومیز را«تارو» و زرتشتیان ایرانی آن را« پاجو» می‌خوانند.
    گومیز را به عنوان ماده ای برای تطهیر وپاک شدن می دانسته اند و این آیین در پهلوی به عنوان برشنوم barshanom نامیده می شده که به معنی مراسم غسل وشست شو بوده است وطی قوانینی که در وندیداد (کتاب قانون زرتشتیان ) به آن اشاره شده است، کسانی که به نحوی آلوده شده باشند یا گناهکار شناخته شوند با غسل کردن با آن پاک می شوند. که نحوه استفاده آن، در مسایل مختلف فرق می کند گاهی با نوشیدن وخوردن و گاهی با شست شوی بدن فرد یا اشیائ آلوده تطهیر می شوند.
    گوَداتَه، صفت مرکب از اسم یا صفت مفعولی. شاش گاو داده، شاشی که به آیین شرع وقانون دینی از گاو گرفته شده باشد.
    گئوش ، مئسمَنَه: شاش گاو، پهلوی GO.Mez گومیز. جزء نخست به معنی گاو. جزء دوم Mesmanمَئسِمَن، اسم خنثا. شاش. از ریشه mizمیزه. میزیدن ادرارکردن.
    به اعتقاد زرتشتیان فردی که به نحوی آلوده شده است و دیو نسوج (دیوبدی، گناه، سیاهی) در بدن او راه یافته باشد باید طی مراحلی خاص وپیچیده برشنوم پاک وتطهیر شود.که این مراحل توسط دو موبد در شرایطی خاص انجام می گیرد و از شرایطی که بایستی حتما رعایت شود موبدان عامل تطهیر برشنوم خود باید طی مراحلی خاص دو بار تطهیر شده باشند.
    در مراسم برگزاری برشنوم باید برای تطهیر ظاهری بدن افراد از فرق سر تا انگشت شصت پا با ادرار گاو شستشو داده می شود.برای نمونه از قانونهایی که در وندیداد (کتاب قانون) زرتشتیان بدان اشاره شده است می توان به این موارد اشاره کرد :
    راجع به زنی که بچه مرده به دنیا می آورد در فرگرد پنجم بند 45 تا 58آورده شده است:

    باید او را در آلونکی دور از آب و آتش و مردم حبس کرد
    او باید 3 یا 6 یا 9 جام " گمیز « ادرار گاو نر » " بنوشد تا رحم او پاک شود.
    بعد از آن می تواند شیر گرم مادیان یا گاو را بنوشد
    ولی نمی تواند آب بنوشد تا 3 شب باید به این گونه بماند
    بعد از 3 شب، تن و جامه خود را با گمیز آمیخته با خاکستر و آب،در کنار 9 گودال بشوید.
    بعد تا 9 شب بدین منوال تنها می ماند.
    بعد از آن تن و جامه خویش را با ادرار گاو و آب می شوید تا پاک شود.
    یا مواردی که برای برای حمل کردن جسد مرده به کار می رود :
    اوستا در ترجمه جیمز دارمستتر آمده است: «کسانی که جسد مرده را حمل کرده اند باید به فاصله ی سه گام از جسد در زمین نشینند و راتوی پارسا به مزدا پرستان چنین گوید: ای مزدا پرستان، باید شاش گاو حاضر نمایید تا کسانی که مرده را حمل کرده اند تن خود و گیسوی سر خود را شستشو دهند. ای آفریننده جهان جسمانی و ای مقدس، بگو بدانم، از کدام شاش است که مرده کش‌ها باید تن خود و گیسوی خود را شستشو دهند، از شاش گوسفند، از شاش گاو و یا از شاش مرد یا زن؟ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: از شاش گوسفند یا از شاش گاو خواهد بود، نه از شاش مرد و نه از شاش زن، مگر زن و مردی که هم خون و از خویشان نزدیک باشند. باید شاش را در دسترس مرده کِش ها بگذارند تا تن خود و گیسوی خودشان را شستشو دهند.»

    اما این پاکی تنها برای فرد وموجود زنده نبود گاهی برای اشیاء شامل ظروف ولباس نیز کاربرد داشت.
    در وندیداد نیز اشاره شده است که برای تطهیر ظروف بستگی به جنس آن دارد ظروف طلا را یکبار با گومیز شست شو می دهند وسپس آن را به خاک مال کردن وسپس دوباره شستن با آب پاک می شود.اما ظروف نقره را دوبار انجام می دهند وهر ظرفی با جنس گوناگون مراحل خاصی خود را دارد.
    واین قوانین خاص در مورد گناهکاران هم بکار می رود هر گناهی قوانین مخصوص به خود را دارد گاهی با شست شوی بدن فرد تطهیر شده است وگاهی با خوراندن آن به همراه خاکستر آتش مقدس به فرد به عنوان خوراک خورانده می شود.
    جهت توبه زناکاران وبرخی از گناهان وشفا نیز استفاده می شده است. این نقش آیینی گومیز احتمالا بخاطر خاصیت ضدعفونی کنندگی ادرار (بخاطر وجود آمونیاک) است برای شست و شوی بدن استفاده می شده است. بسیاری از ملت‌های دیگر نیز مانند ایرانیان از ادرار گاو، گوسفند، گاومیش، اسب یا شتر بهره می‌گرفتند.
    منابع :
    رضی ،هاشم ،1381 دانشنامه ایران باستان ,جلد1 ،جلد 4
    وندیداد ،1376،ترجمه هاشم رضی ،جلد 4
    وندیداد 1385،ترجمه هاشم رضی ،جلد 1
    اوستا، به ترجمه دکتر دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۹۱، ج ۲


    نویسنده: فاطمه خرّم پور / کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان

    کسی بیش از حد مجاز به مرده ی انسان یا سگ نزدیک شود باید تشریفات غسل با شاش گاو را انجام دهد که بسیار طولانی است. بارها و بارها باید توسط موبدی اجرا گردد. (دانشنامه ایران باستان، ج ۴، ص ۱۹۱۳ ـ ۱۹۱۴)
    کسی که در خواب از او منی خارج شود، گناه کار است و باید کفاره دهد و لباس و بستر آلوده را با شاش گاو بشوید؛ چون دیو در نطفه حلول کرده است و باید تسخیر شود.
    زنی که خون حیض از او خارج می شود باید خود و جامه را با ادرار گاو بشوید.
    موبدان گوساله ی نری را تا شش ماهگی تحت شرایطی خاص تغذیه کرده آنگاه ادرار گوساله را جمع کرده با خواندن دعاهایی متبرکش می کنند. آن را در آتشکده ها نگهداری می کنند تا در مراسم خاص، برای شفا و دوری از گزند دیوان و بلایا و بیماری ها، به حاضران بنوشانند.
    شب هنگام که بخوابند هرگاه برخیزند، باید دست و روی را با ادرار گاو بشویند. هر زرتشتی چون از بازار به خانه آید باید ابتدا دست و صورت را با ادرار گاو بشوید و سپس با آب.
    کسی که نخست دست و روی را به خوبی با ادرار گاو نشوید بلکه از آب استفاده کند، گناه کار است. (دانشنامه ایران باستان، ج ۳، ص ۱۸۴۴ ـ ۱۸۴۷)

  • ؟؟؟ 98/11/6 ساعت 17:57

    کم داری؟بیش تر از این ابروی خودتو نبر به عقاید دیگران لا قل احترام بزار

  • مردوک همان بت بزرگ بابل است که ابراهیم علیه السلام آن را نشکست...
    چرا منظور از مردوک تجلی الله بود. جالب است بدانید که همان تصویر خدای پدر که مسیحیان بر سقف کلیسا ها می کشند و سیمایی شبیه مسیح علیه السلام دارد همان مردوک است.

  • به هر حال اگر مردوک(مردوخ) آن بت بزرگی بوده که ابراهیم سلام الله علیه آن را نشکست یا اینکه بت گوساله شکل بوده باشد هر دوشان اشاره به خدای باطلی دارد که تجلی الله هم نبوده است
    آن تثلیثی ها که در کلیساهایشان پیرمردی کمرخمیده ریش دراز را کشیدند و ادّعا دارند وی خدای پدر است هم فقط ساخته ی ذهن آنهاست و تجلّی الله هم نیست
    اصلاً ذات الله تجلّی نمیکند و صورت و شکل و جسم و اندازه ندارد
    به قول یکی از اساتید عرفان و فلسفه که سالها معتقد به عرفان اصطلاحی بوده و آن را تدریس کرده ولی اکنون منتقد عرفان اصطلاحی و عقاید فلاسفه درباره خدا و حقایق دین شده یعنی آقای سیّد یحیی یثربی
    تجلّی در عرفان اصطلاحی یعنی خدا خودش یک سیب میشود
    ولی در تعالیم قرآنی که مکرّر از خلق کردن سخن آمده یعنی خدا سیب را ایجاد کرده و ساخته و خدا خداست و سیب سیب است و ذات إلهی متفاوت است از مخلوقاتش
    بنابراین ذات إلهی تجلّی نمیکند و تجلّی الله فقط عقیده باطل صوفیانه است
    و حکم عقل و آیات قرآنی و آن احادیث منسوب به اهل البیت(علیهم السلام) که تضّادی با قرآن ندارند همه بر خلق کردن تائید و تاکید دارند نه آن تجلّی کذایی

  • شماها یک عده انسان های بی سوادید که درباره چیزهایی که اطلاع ندارید هم نظر میدید حیفه اسم ایرانی روی خودتون بزارید.به شما ها میگن جهان سومی

  • حالا درسته که کوروش وجود نداشته ولی خر مقدس بازی در نیارید زرتشت پیامبر الهی بوده

  • در وجود خود زرتشت هم تردید است و جز اوستا هیچ سند و نقل تاریخی دیگری برای وجود این شخص وجود ندارد و نه یونانیان و نه بابلیان و نه هندیان و... هیچ اسمی از او نبرده اند. در کتیبه های هخامنشی هم اسمی از او وجود ندارد. شاید اساسا یک شخص خیالی و اختراع موبدان زمان ساسانی باشد