چرا ولی عصر (عج) را وارونه معرفی می کنیم؟؟؟!!!
---
خدا لعنت کند دین فروشانی را که برای کوک ماندن آجیل زندگی خود با خام و خواب نگه داشتن مردم ، صاحب الزمان (عج) ؛ این احیا کننده مکتب توحیدی قرآن و مبارز نستوه علیه من در آوردیهای ذهن بیمار بشر را با انبوهی از منقولات جعلی متضاد با قرآن و عقل بصورت سپر بلای نجات بشر از گناهان و جنایتها و کثافتکاریهایی که خود بشر با دین گریزی و راحت طلبی و تن ندادن به تغییر خداپسندانه برای خود ایجاد کرده به تصویر کشیده اند و مردم دین دار پاک دل را برای فرارسیدن چنین روزی که بجز تحقیر برای آن حضرت چیز دیگری در بر ندارد و هرگز تحقق نخواهد یافت به انتظار فرا می خوانند و در این انتظار با ترفندهای گوناگون خود ، این مردم را پیوسته می دوشند.
صاحب الزمان (عج) می آید و لی برای پاکسازی مجدد و نهایی دین خدا از آلاینده های خرافات من در آوردی بشر می آید.
بشر بمانند زمان بعثت پیامبر اکرم (ص) اگر با اتمام حجت ولی عصر (عج) این آلاینده ها را رها کرد و این پاکسازی را پذیرفت و به مکتب قرآن بازگشت در آزمون الهی پیروز و رستگار خواهد شد و اگر آلاینده ها را رها نکرد و و پاکسازی را نپذیرفت پس از پشت کردن به این فرصت آخرین ، زندگی فلاکت و هلاکت بار را تا قیامت برای خود انتخاب کرده و تثبیت خواهد نمود.
بشر با ظهور مهدی موعود (عج) بین انتخاب دو گزینه مخیر خواهد گردید گزینه رهایی و رستگاری یا گزینه فلاکت و هلاکت ابدی و این رهایی و رستگاری هرگز بی بها نخواهد بود چنانکه گزینه دیگر هرگز بی جزا نخواهد بود.
بی تردید قرآن کریم وعده ی برقراری حکومت صالحان در این دنیا را داده و این با وجود شیطان و نفس اماره ی بشر همیشه جایز الخطا هرگز بمعنای برقراری مدینه ی فاضله ی همیشه تهی از ظلم و ستم و خالی از جنگ و بی عدالتی روی این کره ی خاکی نیست ؛ چنانکه برقراری چنین مدینه ای در زمان وجود مبارک پیامبر اسلام (ص) و در زمان خلافت مولای متقیان حضرت علی (ع) هم میسر نگردید .
حرمت و شأن بزرگ پیامبر و اهل بیت و بندگان مقرب و اولیای صالح خداوند را باید از آلوده کردن با ترهات من درآوردی تخیلات ذهن ناتوان بشر مصون و پاک نگه داشت و از اسیر و بازیچه شدن این حرمت و شأن در چنگال پلید دین فروشان از خدا بی خبر دنیا پرست تا مرز جان فشانی جلوگیری به عمل آورد.
یقین داشته باشیم احادیث و روایات متضاد با قرآن و عقل که ابزار ترویج اباطیل دین فروشان شده اند هرگز امکان ندارد از جانب پیامبر اکرم و اهل بیت مطهر آن حضرت که همگی پرورش یافته ی مکتب توحیدی قرآن اند صادر شده باشند.
جامعه را به سوی گزینش دین داری علمی سازنده یاری دهیم
---
برای قرار گرفتن اذهان عموم مردم و نویسندگان مقاله های انتقادی در باره ی دین و مذهب در مسیر درست علمی ، و جلوگیری از انحراف نادرست اذهان جامعه نسبت به دین و مذهب و در دفاع از حق و حقیقت دین و مذهب و برای اثبات و تثبیت حقیقت اعتقادات غیر قرآنی منسوب به دین و مذهب و تشخیص سره از ناسره ی این اعتقادات و زدایش باطلهای بشری آمیخته به دین و مذهب و مصون نگه داشتن دین داری جامعه از انحراف و کج روی دین زدا ، باید با تکیه به اصول ثابت پژوهش علمی – منطقی و داده های محکم و مفصل شناختهای فرهنگ الهی اصیل دین داری قرآنی ، در حد یک تکلیف الهی همه ی سطوح دین شناسان و دانشمندان ذی ربط برای اظهار نظر در سطح ملی به میدان گفتمان بیایند و پیوسته دین و مذهب را از آلایش باطلهای بشری با روشهای خرد گرای علمی متین پاک سازند و پاک نگه دارند و جامعه ی خود را به حرکت و پیشرفت به سوی گزینش دین داری خدا پسندانه ی خرد گرای سالم سازنده و پویا و به پایبندی و عمل به این گزینش پیوسته یاری دهند.
باید در این راه مستقیم خداپسندانه از ترویج من در آوردیهای بشری غیر علمی اثبات ناپذیر که جامعه را با تخیل و توهم خرد ستیز در تضاد با خواستهای خرد گرا و سرشت نشین قرآن عقب نگه می دارد سخت پرهیز کرد.
برای اینکه الله رابشناسیم؛
وجلوگیری از انحراف نادرست اذهان جامعه نسبت به دین و مذهب و در دفاع از حق و حقیقت دین و مذهب ؛
و تشخیص سره از ناسره،راه درست اینست که اول ،خودمان را بشناسیم؛
پهنهی وجود انسان همچون یک پیازیست که دارای ۴ لایه است:
(پیاز، آیت و نشانی لایههای ساحت وجود انسان است.)
۱-لایهی روئین آن «صدر» است؛
محل فرح و حزن که حیوان نیز مشابه آن را دارا است.
انسان با این لایهی وجودش خوشحال یا غمگین میشود؛
در فارسی میگوییم دلتنگ یا دلگشا میشویم.
دچار خوف و نگرانی شده یا احساس امنیت میکند.
این لایه انشراح پیدا میکند یا گاهی دچار ضیق میشود؛
به رسول جلیلالقدر اسلام(ص) فرمود:
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»
سوره انشراح آیه ۱
آیا برای تو شرح صدر اعطا نکردیم؟
اما موسی کلیم(ع) فراخی آن را درخواست میکند:
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»
سوره طه آیه ۲۵
۲-لایه بعدی، شغاف است.
محل حب و بغض و خشم و شهوت.
شغاف، یک واژه در قرآن کریم است که ریشهی آن در زبان آرامی و عبری است.
در قرآن کریم آمده است:
«قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا»
سوره یوسف آیه ۳۰
عشق یوسف، دل زلیخا را ربود.
ما با شغاف، عشق میورزیم یا نسبت به پدیدهای نفرت داریم.
در فارسی میگوییم:
دلش را برد.
آنچه که دلبری میکند، شغاف ما را میرباید.
انسان (از جنس اُنسگیرنده) در این لایه از وجودش انسان میشود؛
چون علاقهمندی و اُنسگیری در این لایه است که حیوان نیز واجد آن است.
همچنین تولی و تبری، با این لایه از وجود انسان انجام میشود؛
به این صورت که وقتی انسان به چیزی یا کسی حب بورزد، آن چیز بر او ولایت پیدا میکند و اگر نسبت به چیزی یا کسی بغض بورزد، از آن اعلام برائت میکند.
انسان در شغاف خود یا دچار حمیت است یا سکنیت مییابد.
(حکمت ازدواج در قرآن، ایجاد سکنیت است.
که خشم و شهوت انسان با آن به آرامش بدل میشود.)
۳-لایهی بعد، قلب و محل انقلاب در وجود انسان است.
اگر در اتاقی تاریک، کلید برق را فشار دهیم، یکباره در همهی اتاق نور پخش شده، پس انقلاب نور میشود.
جزئی از وجود ما هم منقلب و دگرگون میشود، انسان در این لایه از وجود خود منقلب میشود.
قلب، یا مریض است یا سلیم؛
که در مورد ابراهیم(ع) فرمود او دارای قلب سلیم است؛
سوره صافات آیه ۸۴
انسانی که زود گریهاش میگیرد، دارای قلب منیب است؛
در مقابل، برخی نیز دارای قلب قسی هستند، در اصطلاح، دلشان چون سنگ میشود.
رعب و وحشتی که همهی وجود انسان را دربرمیگیرد، در این لایه است.
در مقابل، اینکه میگوییم «بند دلش محکم شد» در قرآن کریم به «ربط» نامیده شده است؛
خدا در قلول مؤمن ربط ایجاد میکند تا رعب سایرین از قلبش رخت بربندد.
ایمان، به قلب انسان وارد میشود و تعقل نیز در همین لایه است.
۴-هستهی مرکزی پیاز وجود انسان فؤاد است.
فؤاد، چشم دل و محل رؤیت حق و باطل است؛
(رؤیت از رؤیا میآید. آنچه که انسان در عالم رؤیا میبیند، توسط فؤاد او رؤیت میشود؛
زمانی که پیامبر اسلام(ص) عروج کرده و به سدرهالمنتهی رفتند، قرآن کریم میفرماید:
«ما کذب الفؤاد ما را»
آنجا فؤاد پیامبر(ص) در آنچه که رؤیت کرد، به او دروغ نگفت.
همچنین پیامبری به نام یوسف(ع) بر مبنای آنچه که یک انسان غیرمؤمن در عالم رؤیای خود میبیند، طرحی استراتژیک ۱۴ ساله را صادر مینماید.) آنچه که در عالم رؤیا دیده میشود، بسیار فراتر از آن چیزیست که در عالم عین دیده میشود.
چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنیست آن بینی
انسان علاوه بر دو چشمی که در سر خود دارد، دارای چشمان دیگری نیز هست؛
چشم عقل، که بصیرت نام دارد و چشم فؤاد که رؤیت میکند.
حقایق و نادیدنیها را نمیتوان با چشم سر دید، تنها با چشم دل باید رؤیت کرد.
کسی میتواند حق و باطل را از هم تشخیص دهد که از حیث معرفتی به لایه چهارم وجودش دستیافته باشد.
فؤاد به فرمودهی قرآن حکیم، یا فارغ و آزاد است؛
یا همچون خط تلفن اشغال است. (اشتغال به غیر دارد.)
یا امکان رؤیت دارد، یا اعمیست؛
به فرموده قرآن کریم، کفار اعمی (کور) هستند.
رؤیت حقیقت در فؤاد، نوعی بیداری به نام یقظه( زبان عربی در مقابل واژه «بیداری» فارسی، دو لغت داد:
«صحوه – یقظه».
بیداری، مراحلی دارد.
بیداری اسلامی در کشورهای عربی، از جنس صحوت بود، این کشورها هنوز به مرحلهی یقظه نرسیده بودند.
حتی در رسانهها از آن به الصحوه الإسلامیه یاد میشد.
اما مردم مسلمان ایران در سال ۵۷ به مرحلهی یقظه رسیده بودند، لذا بیداریشان از نوع یقظه اسلامی است.)
برای انسان رقم میزند.
تصور ما بر این است که وقتی چهارلایه وجود خود را درنوردیده و به مرحلهی رؤیت در فؤاد دست یافتیم، کار ما به نتیجه رسیده است؛
اما امام خمینی(ره) در کتاب جهاد کبیر نوشتهاند:
«یقظه اول راه است.»
همواره باید مترصد این باشیم که از کوری به بینایی و از خواب به یقظه برسیم.
انسانها در کودکی، خواب هستند (در دو لایه صدر و شغاف خود هستند)؛
وحدت تلاش انسان مؤمن باید این باشد که پیاز وجود خود را لایه لایه ورق زده و به مرحلهی رؤیت در فؤاد خود برسد؛
زیرا کسانی که فؤادشان خواب، یا کور یا اشغال است، نمیتوانند حسن(ع) و حسین(ع) و زینب(س) و امکلثوم(س) بپرورانند.
فاطمه(س) فؤادی دارند که بیناست و قدرت رؤیت دارد.
نوع وحشتی که در فؤاد انسان ایجاد میشود، هواء است که همهی وجود انسان خالی میشود؛
در اصطلاح گفته میشود:
هُری دلم ریخت. در مقابل هواء، فؤاد انسان تثبیت میشود.
در قرآن کریم سه مرحله ثبات داریم:
الف- ثبات قدم:
انسان مجاهد، ثبات قدم دارد.
«…...إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم»
سوره محمد آیه ۷
ثبات قدم را در امام راحل(ره) و امام خامنهای در مقابل آمریکا و رژیم صهیونیستی و انحرافاتی داخلیها میتوانیم ببینیم.
ب - ثبات نفس:
کسی که از آن بیبهره است؛
همواره در آشوب درونی بسر میبرد؛
حال او از نفسی به نفس دیگر (نفس اماره ، نفس لوامه، نفس مزینه، نفس مسوله، نفس ناطقه) در تغییر است.
در اصطلاح گفته میشود حالی به حالی است.
زود تحت تأثیر قرار گرفته و جوگیر میشود. امام راحل(ره) گویی تنها در یک حالت نفس بود.
ج - ثبات فؤاد:
پیامبر، حریص به مؤمنان است؛
عاشق و شیفتهی آن است که مؤمنان به بهشت بروند آنقدر در دعوت، خود را به زحمت میاندازد که خدای تعالی به او میفرماید:
« لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ…»
سوره شعرا آیه ۳
تو خودت را بابت اینکه مردم ایمان نمیآورند از بین میبری!
در جای دیگر میفرماید:
«کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ…»
سوره هودآیه ۱۲۰
میدانی چرا ماجراهای انبیاء پیشین را برای تو قصه میکنیم؟
ماجرای نوح را که هزار سال دعوت کرد و در نهایت پیروان او به قدر انگشتان دست هم نبود؛
با سلام
سخنان تو در توی آمیخته با تشبیهات و کنایه های بسیار ، درک مطالبی را که در این سخنان است برای هر ذی نفعی دشوار می سازد.
سخنان قرآن کریم بنا به تاکید خود قرآن برای درک همه ی مطالب دینی رساتر ، گویاتر و بیشتر قابل درک است.
حقیقت اعمال بشر و سایر آفریدگان را فقط خدا می داند
---
قرآن تاکید می کند: تنها خداست که وجود او در جزء جزء وجود آفریدگان آشکار است بر تمام جزئیات وجود و رفتار و کردار همیشه و همه جای همه ی آفریدگان نظارت کامل دارد و این گونه نظارت در اختیار هیچ بنده ای گذاشته نشده و در توان هیچ بنده ای نیست.
بزرگترین امام تعیین شده از جانب خداوند، از زمان بعثت پیامبر اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) تاکنون ، خود همین پیامیر بود که قرآن کریم در بسیاری از آیات تاکید می کند بجز تبلیغ پیامهای قرآنی خداوند و توضیح مسائل مربوط به احکام و اعتقادات دین در قرآن به مردم و پایبندی و عمل از جانب خود به احکام و اعتقادات این پیامها هیچ کار دیگری از کارهای خداوند و هیچ یک از ویژگیهای منحصر به خداوند مانند علم غیب و انجام کارهای خارق العاده و تصرف فرا طبیعی در اشیآدء و... هرگز به او واگذار نگردیده است.
آنان که جرئت می کنند به پیامبر (ص) و به امامان (ع) از اهل بیت آن حضرت که بی تردید نه متصل به وحی بوده و نه مرتبتی بالا تر از پیامبر داشتند ، انجام کارهای خارق العاده و داشتن ویژیگهای منحصر به خداوند را نسبت بدهند فردای قیامت باید پاسخ دهند با کدام دلیل بی خدشه اثبات پذیر و غیر قابل انکار محکم تر از قرآن و از اصول استدلال عقلی توان انجام چنین کارهای خارق العاده ی منحصر به خداوند را به پیامبر و اهل بیت و بندگان مقرب دیگر نسبت می دهند؟؟؟!!!
آیا این گروه از بشر فردای قیامت می توانند بهنگام پاسخگویی در محضر خداوند در قیامت که هرگز بشر در آن فرصت جبران خطاها و گناهان خود را ندارد از عهده و پیامدهای مسئولیت عظیم دادن چنین نسبتهای غیر قابل اثبات رهایی یابند و دچار مجازات نابخشودنی ابدی گناه کبیره ی ظلم بزرگ علیه خداوند و نسبت دروغ به پیامبر و اهل بیت و بندگان مقرب نشوند.
قرآن تاکید می کند بندگان مقرب و سایر بندگان با داشتن عمل و پایبندی صادقانه و ایمان به احکام و اعتقادات سرشت نشین دین الهی نزد خداوند منزلت و قرب می یابند.
أما جمعی نه اندک از بشر با پیگیری و دنبال کردن منویات غیر الهی گوناگون با تخیل و توهم و یا با غرضهای نفسانی اصرار می ورزند با سوار شدن بر مرکب مرگبار القاءات شیطانی متلبس به لباس دین و مذهب ، کارهای خارق العاده بی پایه و اثبات ناپذیر تخیلات ذهن ناقص خود را بدون هیچ دلیل انکار ناپذیر از قرآن و عقل به پیشوایان و بزرگان دین نسبت دهند.
تنها خداوند که به تمام جزئیات وجود آفریدگان و حرکت گذشته و حال و آینده ی همه ی این جزئیات آگاه است ، حساب اعمال بشر و بازخواست و پاداش و مجازات او را در قرآن کریم به قیامت موکول کرده و بنا به تاکیدهای قرآن کریم هیچ بنده ی مقربی از چگونگی این حساب و حقیقت موضوعات آن و حجم پادش و مجازات اعمال بشر هیچ اطلاعی نمی تواند به دست آورد.
بنا به دلایل فوق یقین داشته باشیم پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) از اهل بیت آن حضرت که همگی پرورش یافته ی مکتب توحیدی قرآن اند هرگز از نسبت دادن کارهای خارق العاده و فرا طبیعی به آنان که در تضاد با روشنگریهای قرآن است هرگز خوشنود نخواهند شد.
---
خدا لعنت کند دین فروشانی را که برای کوک ماندن آجیل زندگی خود با خام و خواب نگه داشتن مردم ، صاحب الزمان (عج) ؛ این احیا کننده مکتب توحیدی قرآن و مبارز نستوه علیه من در آوردیهای ذهن بیمار بشر را با انبوهی از منقولات جعلی متضاد با قرآن و عقل بصورت سپر بلای نجات بشر از گناهان و جنایتها و کثافتکاریهایی که خود بشر با دین گریزی و راحت طلبی و تن ندادن به تغییر خداپسندانه برای خود ایجاد کرده به تصویر کشیده اند و مردم دین دار پاک دل را برای فرارسیدن چنین روزی که بجز تحقیر برای آن حضرت چیز دیگری در بر ندارد و هرگز تحقق نخواهد یافت به انتظار فرا می خوانند و در این انتظار با ترفندهای گوناگون خود ، این مردم را پیوسته می دوشند.
صاحب الزمان (عج) می آید و لی برای پاکسازی مجدد و نهایی دین خدا از آلاینده های خرافات من در آوردی بشر می آید.
بشر بمانند زمان بعثت پیامبر اکرم (ص) اگر با اتمام حجت ولی عصر (عج) این آلاینده ها را رها کرد و این پاکسازی را پذیرفت و به مکتب قرآن بازگشت در آزمون الهی پیروز و رستگار خواهد شد و اگر آلاینده ها را رها نکرد و و پاکسازی را نپذیرفت پس از پشت کردن به این فرصت آخرین ، زندگی فلاکت و هلاکت بار را تا قیامت برای خود انتخاب کرده و تثبیت خواهد نمود.
بشر با ظهور مهدی موعود (عج) بین انتخاب دو گزینه مخیر خواهد گردید گزینه رهایی و رستگاری یا گزینه فلاکت و هلاکت ابدی و این رهایی و رستگاری هرگز بی بها نخواهد بود چنانکه گزینه دیگر هرگز بی جزا نخواهد بود.
بی تردید قرآن کریم وعده ی برقراری حکومت صالحان در این دنیا را داده و این با وجود شیطان و نفس اماره ی بشر همیشه جایز الخطا هرگز بمعنای برقراری مدینه ی فاضله ی همیشه تهی از ظلم و ستم و خالی از جنگ و بی عدالتی روی این کره ی خاکی نیست ؛ چنانکه برقراری چنین مدینه ای در زمان وجود مبارک پیامبر اسلام (ص) و در زمان خلافت مولای متقیان حضرت علی (ع) هم میسر نگردید .
حرمت و شأن بزرگ پیامبر و اهل بیت و بندگان مقرب و اولیای صالح خداوند را باید از آلوده کردن با ترهات من درآوردی تخیلات ذهن ناتوان بشر مصون و پاک نگه داشت و از اسیر و بازیچه شدن این حرمت و شأن در چنگال پلید دین فروشان از خدا بی خبر دنیا پرست تا مرز جان فشانی جلوگیری به عمل آورد.
یقین داشته باشیم احادیث و روایات متضاد با قرآن و عقل که ابزار ترویج اباطیل دین فروشان شده اند هرگز امکان ندارد از جانب پیامبر اکرم و اهل بیت مطهر آن حضرت که همگی پرورش یافته ی مکتب توحیدی قرآن اند صادر شده باشند.
---
برای قرار گرفتن اذهان عموم مردم و نویسندگان مقاله های انتقادی در باره ی دین و مذهب در مسیر درست علمی ، و جلوگیری از انحراف نادرست اذهان جامعه نسبت به دین و مذهب و در دفاع از حق و حقیقت دین و مذهب و برای اثبات و تثبیت حقیقت اعتقادات غیر قرآنی منسوب به دین و مذهب و تشخیص سره از ناسره ی این اعتقادات و زدایش باطلهای بشری آمیخته به دین و مذهب و مصون نگه داشتن دین داری جامعه از انحراف و کج روی دین زدا ، باید با تکیه به اصول ثابت پژوهش علمی – منطقی و داده های محکم و مفصل شناختهای فرهنگ الهی اصیل دین داری قرآنی ، در حد یک تکلیف الهی همه ی سطوح دین شناسان و دانشمندان ذی ربط برای اظهار نظر در سطح ملی به میدان گفتمان بیایند و پیوسته دین و مذهب را از آلایش باطلهای بشری با روشهای خرد گرای علمی متین پاک سازند و پاک نگه دارند و جامعه ی خود را به حرکت و پیشرفت به سوی گزینش دین داری خدا پسندانه ی خرد گرای سالم سازنده و پویا و به پایبندی و عمل به این گزینش پیوسته یاری دهند.
باید در این راه مستقیم خداپسندانه از ترویج من در آوردیهای بشری غیر علمی اثبات ناپذیر که جامعه را با تخیل و توهم خرد ستیز در تضاد با خواستهای خرد گرا و سرشت نشین قرآن عقب نگه می دارد سخت پرهیز کرد.
وجلوگیری از انحراف نادرست اذهان جامعه نسبت به دین و مذهب و در دفاع از حق و حقیقت دین و مذهب ؛
و تشخیص سره از ناسره،راه درست اینست که اول ،خودمان را بشناسیم؛
پهنهی وجود انسان همچون یک پیازیست که دارای ۴ لایه است:
(پیاز، آیت و نشانی لایههای ساحت وجود انسان است.)
۱-لایهی روئین آن «صدر» است؛
محل فرح و حزن که حیوان نیز مشابه آن را دارا است.
انسان با این لایهی وجودش خوشحال یا غمگین میشود؛
در فارسی میگوییم دلتنگ یا دلگشا میشویم.
دچار خوف و نگرانی شده یا احساس امنیت میکند.
این لایه انشراح پیدا میکند یا گاهی دچار ضیق میشود؛
به رسول جلیلالقدر اسلام(ص) فرمود:
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»
سوره انشراح آیه ۱
آیا برای تو شرح صدر اعطا نکردیم؟
اما موسی کلیم(ع) فراخی آن را درخواست میکند:
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»
سوره طه آیه ۲۵
۲-لایه بعدی، شغاف است.
محل حب و بغض و خشم و شهوت.
شغاف، یک واژه در قرآن کریم است که ریشهی آن در زبان آرامی و عبری است.
در قرآن کریم آمده است:
«قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا»
سوره یوسف آیه ۳۰
عشق یوسف، دل زلیخا را ربود.
ما با شغاف، عشق میورزیم یا نسبت به پدیدهای نفرت داریم.
در فارسی میگوییم:
دلش را برد.
آنچه که دلبری میکند، شغاف ما را میرباید.
انسان (از جنس اُنسگیرنده) در این لایه از وجودش انسان میشود؛
چون علاقهمندی و اُنسگیری در این لایه است که حیوان نیز واجد آن است.
همچنین تولی و تبری، با این لایه از وجود انسان انجام میشود؛
به این صورت که وقتی انسان به چیزی یا کسی حب بورزد، آن چیز بر او ولایت پیدا میکند و اگر نسبت به چیزی یا کسی بغض بورزد، از آن اعلام برائت میکند.
انسان در شغاف خود یا دچار حمیت است یا سکنیت مییابد.
(حکمت ازدواج در قرآن، ایجاد سکنیت است.
که خشم و شهوت انسان با آن به آرامش بدل میشود.)
۳-لایهی بعد، قلب و محل انقلاب در وجود انسان است.
اگر در اتاقی تاریک، کلید برق را فشار دهیم، یکباره در همهی اتاق نور پخش شده، پس انقلاب نور میشود.
جزئی از وجود ما هم منقلب و دگرگون میشود، انسان در این لایه از وجود خود منقلب میشود.
قلب، یا مریض است یا سلیم؛
که در مورد ابراهیم(ع) فرمود او دارای قلب سلیم است؛
سوره صافات آیه ۸۴
انسانی که زود گریهاش میگیرد، دارای قلب منیب است؛
در مقابل، برخی نیز دارای قلب قسی هستند، در اصطلاح، دلشان چون سنگ میشود.
رعب و وحشتی که همهی وجود انسان را دربرمیگیرد، در این لایه است.
در مقابل، اینکه میگوییم «بند دلش محکم شد» در قرآن کریم به «ربط» نامیده شده است؛
خدا در قلول مؤمن ربط ایجاد میکند تا رعب سایرین از قلبش رخت بربندد.
ایمان، به قلب انسان وارد میشود و تعقل نیز در همین لایه است.
۴-هستهی مرکزی پیاز وجود انسان فؤاد است.
فؤاد، چشم دل و محل رؤیت حق و باطل است؛
(رؤیت از رؤیا میآید. آنچه که انسان در عالم رؤیا میبیند، توسط فؤاد او رؤیت میشود؛
زمانی که پیامبر اسلام(ص) عروج کرده و به سدرهالمنتهی رفتند، قرآن کریم میفرماید:
«ما کذب الفؤاد ما را»
آنجا فؤاد پیامبر(ص) در آنچه که رؤیت کرد، به او دروغ نگفت.
همچنین پیامبری به نام یوسف(ع) بر مبنای آنچه که یک انسان غیرمؤمن در عالم رؤیای خود میبیند، طرحی استراتژیک ۱۴ ساله را صادر مینماید.) آنچه که در عالم رؤیا دیده میشود، بسیار فراتر از آن چیزیست که در عالم عین دیده میشود.
چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنیست آن بینی
انسان علاوه بر دو چشمی که در سر خود دارد، دارای چشمان دیگری نیز هست؛
چشم عقل، که بصیرت نام دارد و چشم فؤاد که رؤیت میکند.
حقایق و نادیدنیها را نمیتوان با چشم سر دید، تنها با چشم دل باید رؤیت کرد.
کسی میتواند حق و باطل را از هم تشخیص دهد که از حیث معرفتی به لایه چهارم وجودش دستیافته باشد.
فؤاد به فرمودهی قرآن حکیم، یا فارغ و آزاد است؛
یا همچون خط تلفن اشغال است. (اشتغال به غیر دارد.)
یا امکان رؤیت دارد، یا اعمیست؛
به فرموده قرآن کریم، کفار اعمی (کور) هستند.
رؤیت حقیقت در فؤاد، نوعی بیداری به نام یقظه( زبان عربی در مقابل واژه «بیداری» فارسی، دو لغت داد:
«صحوه – یقظه».
بیداری، مراحلی دارد.
بیداری اسلامی در کشورهای عربی، از جنس صحوت بود، این کشورها هنوز به مرحلهی یقظه نرسیده بودند.
حتی در رسانهها از آن به الصحوه الإسلامیه یاد میشد.
اما مردم مسلمان ایران در سال ۵۷ به مرحلهی یقظه رسیده بودند، لذا بیداریشان از نوع یقظه اسلامی است.)
برای انسان رقم میزند.
تصور ما بر این است که وقتی چهارلایه وجود خود را درنوردیده و به مرحلهی رؤیت در فؤاد دست یافتیم، کار ما به نتیجه رسیده است؛
اما امام خمینی(ره) در کتاب جهاد کبیر نوشتهاند:
«یقظه اول راه است.»
همواره باید مترصد این باشیم که از کوری به بینایی و از خواب به یقظه برسیم.
انسانها در کودکی، خواب هستند (در دو لایه صدر و شغاف خود هستند)؛
وحدت تلاش انسان مؤمن باید این باشد که پیاز وجود خود را لایه لایه ورق زده و به مرحلهی رؤیت در فؤاد خود برسد؛
زیرا کسانی که فؤادشان خواب، یا کور یا اشغال است، نمیتوانند حسن(ع) و حسین(ع) و زینب(س) و امکلثوم(س) بپرورانند.
فاطمه(س) فؤادی دارند که بیناست و قدرت رؤیت دارد.
نوع وحشتی که در فؤاد انسان ایجاد میشود، هواء است که همهی وجود انسان خالی میشود؛
در اصطلاح گفته میشود:
هُری دلم ریخت. در مقابل هواء، فؤاد انسان تثبیت میشود.
در قرآن کریم سه مرحله ثبات داریم:
الف- ثبات قدم:
انسان مجاهد، ثبات قدم دارد.
«…...إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم»
سوره محمد آیه ۷
ثبات قدم را در امام راحل(ره) و امام خامنهای در مقابل آمریکا و رژیم صهیونیستی و انحرافاتی داخلیها میتوانیم ببینیم.
ب - ثبات نفس:
کسی که از آن بیبهره است؛
همواره در آشوب درونی بسر میبرد؛
حال او از نفسی به نفس دیگر (نفس اماره ، نفس لوامه، نفس مزینه، نفس مسوله، نفس ناطقه) در تغییر است.
در اصطلاح گفته میشود حالی به حالی است.
زود تحت تأثیر قرار گرفته و جوگیر میشود. امام راحل(ره) گویی تنها در یک حالت نفس بود.
ج - ثبات فؤاد:
پیامبر، حریص به مؤمنان است؛
عاشق و شیفتهی آن است که مؤمنان به بهشت بروند آنقدر در دعوت، خود را به زحمت میاندازد که خدای تعالی به او میفرماید:
« لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ…»
سوره شعرا آیه ۳
تو خودت را بابت اینکه مردم ایمان نمیآورند از بین میبری!
در جای دیگر میفرماید:
«کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ…»
سوره هودآیه ۱۲۰
میدانی چرا ماجراهای انبیاء پیشین را برای تو قصه میکنیم؟
ماجرای نوح را که هزار سال دعوت کرد و در نهایت پیروان او به قدر انگشتان دست هم نبود؛
سخنان تو در توی آمیخته با تشبیهات و کنایه های بسیار ، درک مطالبی را که در این سخنان است برای هر ذی نفعی دشوار می سازد.
سخنان قرآن کریم بنا به تاکید خود قرآن برای درک همه ی مطالب دینی رساتر ، گویاتر و بیشتر قابل درک است.
---
قرآن تاکید می کند: تنها خداست که وجود او در جزء جزء وجود آفریدگان آشکار است بر تمام جزئیات وجود و رفتار و کردار همیشه و همه جای همه ی آفریدگان نظارت کامل دارد و این گونه نظارت در اختیار هیچ بنده ای گذاشته نشده و در توان هیچ بنده ای نیست.
بزرگترین امام تعیین شده از جانب خداوند، از زمان بعثت پیامبر اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) تاکنون ، خود همین پیامیر بود که قرآن کریم در بسیاری از آیات تاکید می کند بجز تبلیغ پیامهای قرآنی خداوند و توضیح مسائل مربوط به احکام و اعتقادات دین در قرآن به مردم و پایبندی و عمل از جانب خود به احکام و اعتقادات این پیامها هیچ کار دیگری از کارهای خداوند و هیچ یک از ویژگیهای منحصر به خداوند مانند علم غیب و انجام کارهای خارق العاده و تصرف فرا طبیعی در اشیآدء و... هرگز به او واگذار نگردیده است.
آنان که جرئت می کنند به پیامبر (ص) و به امامان (ع) از اهل بیت آن حضرت که بی تردید نه متصل به وحی بوده و نه مرتبتی بالا تر از پیامبر داشتند ، انجام کارهای خارق العاده و داشتن ویژیگهای منحصر به خداوند را نسبت بدهند فردای قیامت باید پاسخ دهند با کدام دلیل بی خدشه اثبات پذیر و غیر قابل انکار محکم تر از قرآن و از اصول استدلال عقلی توان انجام چنین کارهای خارق العاده ی منحصر به خداوند را به پیامبر و اهل بیت و بندگان مقرب دیگر نسبت می دهند؟؟؟!!!
آیا این گروه از بشر فردای قیامت می توانند بهنگام پاسخگویی در محضر خداوند در قیامت که هرگز بشر در آن فرصت جبران خطاها و گناهان خود را ندارد از عهده و پیامدهای مسئولیت عظیم دادن چنین نسبتهای غیر قابل اثبات رهایی یابند و دچار مجازات نابخشودنی ابدی گناه کبیره ی ظلم بزرگ علیه خداوند و نسبت دروغ به پیامبر و اهل بیت و بندگان مقرب نشوند.
قرآن تاکید می کند بندگان مقرب و سایر بندگان با داشتن عمل و پایبندی صادقانه و ایمان به احکام و اعتقادات سرشت نشین دین الهی نزد خداوند منزلت و قرب می یابند.
أما جمعی نه اندک از بشر با پیگیری و دنبال کردن منویات غیر الهی گوناگون با تخیل و توهم و یا با غرضهای نفسانی اصرار می ورزند با سوار شدن بر مرکب مرگبار القاءات شیطانی متلبس به لباس دین و مذهب ، کارهای خارق العاده بی پایه و اثبات ناپذیر تخیلات ذهن ناقص خود را بدون هیچ دلیل انکار ناپذیر از قرآن و عقل به پیشوایان و بزرگان دین نسبت دهند.
تنها خداوند که به تمام جزئیات وجود آفریدگان و حرکت گذشته و حال و آینده ی همه ی این جزئیات آگاه است ، حساب اعمال بشر و بازخواست و پاداش و مجازات او را در قرآن کریم به قیامت موکول کرده و بنا به تاکیدهای قرآن کریم هیچ بنده ی مقربی از چگونگی این حساب و حقیقت موضوعات آن و حجم پادش و مجازات اعمال بشر هیچ اطلاعی نمی تواند به دست آورد.
بنا به دلایل فوق یقین داشته باشیم پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) از اهل بیت آن حضرت که همگی پرورش یافته ی مکتب توحیدی قرآن اند هرگز از نسبت دادن کارهای خارق العاده و فرا طبیعی به آنان که در تضاد با روشنگریهای قرآن است هرگز خوشنود نخواهند شد.