تفاله‌های غرب‌زده...


بر اساس بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب درباره وابستگی


+ 
4

- 
0

عرض x طول

دکمه اشتراک گذاري تلگرام ارسال ويدئو در تلگرام

ارسال نظر
CAPTCHA
کد امنیتی زیر را وارد نمایید.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
  • یکبار برای ابد:

    «ملت» خاستگاه و نماد «هویت» هر فرد است..در جائیکه «هویت» واجد دو بخش عمدۀ «دین و باورهای عقیدتی» و «تمدن و فرهنگ» باشد.. هر فرد رسماً هر آنچه هست را از ملت خویش دریافته است...
    لذا هر آنکس که از اعتبار «ملت» خویش بکاهد دشمن دین و فرهنگ بوده و اساساً بی غیرت است یعنی واجد «دئاثت»!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    لذا بنده با افتخار یک ملی گرا هستم... و در جائیکه ملت من واجد بیشترین تخلیط ژنتیکی در طول دوران تاریخ سرزمینم بوده است و همواره پذیرای برادران و خواهران مؤمن و حق بین زمین از سراسر آن بوده است، ملتم را با هر آنچه که هست دوست دارم و به قوام هویت ملی خود و هموطنانم می اندیشم... و امر ملی گرایی را بری از هر گونه نژادپرستی می دانم ....
    یا حق

  • سلام
    در ملی گرایی ....جایگاه خداوند کجاست؟...

  • منظورتان از این همه تزویر چیست؟
    تیتر«تفاله های غربزده» ذیل عکسی از «مرحوم دکتر مصدق»!
    فهوای کلام رهبر اشاره ای به ایشان نداشت! هرچند ... معیار و میزان را بایست در حقیقت جست و نه در کلام!
    ... از خداوند متعال آرزومند شفای عاجل جهت نفس مکارۀ بانی این مطلب هستم!


  • امام راحل سلام الله علیه درمورد ملی گرایی و مصدق السلطنه: ما چقدر سیلی از این ملیت خوردیم. من نمی خواهم بگویم که در زمان ملیت‚ در زمان آن کسی که اینهمه از آن تعریف می کنند (مصدق)‚ چه سیلی به ما زد آن آدم‚ من نمی خواهم بگویم که طلبه های مدرسه فیضیه را به مسلسل بستند در آن زمان‚ همانطور که در زمان پهلوی بستند که من و آقای حائری بالای سر این جوان هائی که از مدرسه فیضیه به تیر بسته شده بودند‚ رفتیم و اطبا جرات نمی کردند بنویسند این زخمی شده است. صحیفه نور ج 12 صفحه 256 تاریخ:۲۹/۴/۵۹

  • امام خمینی (ره) تنها نقطۀ اشتراک ملی گرایان با مذهبیون صِرف بودند. در پیگرد دلائل آن اندکی بیشتر مطالعه کنید! هرچند تحریف ایشان امروزه تنها از یک جناح و یکسو نیست! گویا از هرآنچه جهت زورچپان ایدئولوژیکی حضرات، مقوّم عقده گشایی ایشان باشد کم نمی گذارند!
    این مصدق السلطنه برای بنده حکم صداقت محض را در تاریخ از حیث تفکر و عمل خویش دارد... امام(ره) نیز.. لذا در جائیکه رهبر معظم هم مستقیماً و یا حتی غیر مستقیم اشارتی در بیان علیه مصدق نداشته در ضمیمۀ بیاناتشان عکس مصدق ضمیمه می کنید، اغراضتان از پشت آن سِمت های نوکری نفسانی هویدا می شود عالیجنابان... ؛)

  • شما چطور می توانی محبت دو ضد را در قلبت جا دهی؟!!!!

  • من در وجود هیچ انسانی در قیاس با دیگری ضدیت محض نمی بینم...
    البته که ضدیت در نکات مختلف از اشخاص مختلف در قبال یکدیگر بدیهی و پذیرفتنی است اما نمی توان گفت فرد A اساساً با فرد B متضاد است! فقط می شود گفت در فلان مقال و مجال ویژه آن دو با هم معاند و متضادند... لذا هر کس بنا به ویژگی های خاص خلقت خودش برای من قابل احترام و پذیرفتنی است!
    در تعجب هستم که شمایان چگونه به سادگی کسی را منفور و دیگری را مقدس می شمارید!!!

  • در تعجب نباش چون خداوند اینگونه است و تولی و تبری(یعنی برائت و بغض دشمنان خدا را داشتن) از فروع دین یک مسلمان است. شما اگر مسلمان نیستی یا اصولا سکولاری (اگر البته اگر هستی، توهین نشود) بگو تا تکلیف مشخص شود. اگر مسلمانی یکبار زیارت عاشورای امام حسین (ع) را در این ایام بخوان متوجه می شوی که چگونه می توان یکی را منفور و دیگری را مقدس دانست. در مقدماتی هم گفته ای بخش آخرش هم از نظر عقلی و هم شرعی اشکال دارد. بنده در تعجب هستم که چگونه شما کسی را مقدس نمی دانی و از کسی مثلا یزید متنفر نیستی و برایت قابل احترام است!!!

  • جناب بزرگوار متولد 37!
    تعجب بنده را آنگونه که هست در نیافتید!
    عزیز جان! بنده در کامنت پاسخ یکی از مهمانان عرض کرده ام که مستعد پذیرش هیچگونه برچسب و قرارگیری در هیچ طبقۀ تفکر خاص و ویژه نیستم. بنده مفتخرم به این مهم که قبل از آن که دعوی مسلمانی کنم هم آزاده ام! یعنی هنوز جرأت ادعای مسلمانی هم ندارم ... اما مشتاقم که آزادگی پیشه کنم.. وبر این روالم اگر حضرت حق لایق بدارد.
    در باب تقدس ورزی و نفرت ورزی نکته ای از نظر شما افتاده و آن اینکه شما هم اگر از یزید متنفری این نفرت واجد صحت و بر اثر و اساس باطلی است که در تاریخ زیست آن ملعون از وی بر زمین مؤثر شد.. یعنی زمانی که براثر انباشت بطلان و سرکوبگری حق در نفس یزید، اساساً قلب وی از دیدۀ حق طلب و حقیقت جو ساقط شده و در نهایت قساوت معصوم و فرستادۀ حق را عناد ورزید... اما فراموش نکنید قضاوت همگان و واقع کردنشان در زمرۀ نهایت باطل و یا نهایت حق کار هر کس نیست... که اگر هرچه بر روال نزدیکی و قرب به حق درآیی کمتر به قضاوت میینشینی برادر! بنده هم آنی نیستم که به اشتباه داوری اش کرده ای! احترام برای یزید؟ می دانی اگر از این ظلم شما در نگذرم تویی که مدعی مسلمانی هستی در پیشگاه حی داور چه توانی کرد؟

  • حضرت امام معیار حق و باطل بودند و هستند چون جرعه نوش مکتب اهل بیت (ع) بودند و به تمامی آن چه را از طریق عرفانی و شهودی و علمی یافتند بکار بستند و ما را آزاد کردند و مقدمات ظهور حضرت (عج) را فراهم ساختند. البته اسناد دیگری هم بر آن چه گفتم موجود است که در این جا جایش نیست. بنابر این وقتی می فرمایند مسلم نبود یعنی نبود. اگر امام فقیه جامع الشرایط عادل و عالم و مجاهد نستوه ومتقی کامل و عارف واصل و مجذوب حق و مسلط به مقتضیات زمان و تاریخ اسلام و کشور حداقل در این دویست سال اخیر و اشجع مثال زدنی و در نهایت ولی امر و جانشین امام زمان (عج) در زمان خود، نتواند بگوید این درست است یا غلط است و قضاوت کند پس چه کسی می تواند؟! در مورد یزید علیه اللعنه هم منظورم توجه دادن شما به نتایج سخنتان بود که وقتی می فرمایید :هر کس بنا به ویژگی های خاص خلقت خودش برای من قابل احترام و پذیرفتنی است! و شمایان چگونه به سادگی کسی را منفور و دیگری را مقدس می شمارید!!! می توان فرض کرد که در این وسط امثال یزید هم قابل احترام است و منفور نیست. در هر صورت قطعا شما اینگونه نیستید و اگر حمل بر بی ادبی یا تهمت شده معذرت می خواهم.

  • دنیا رو متحول کردی استاد!
    نظر بالا حرف کسیه که تا دیروز به از a حمایت میکرد و b را حرام زاده میخوند!

  • مهمان جان!
    هرچی که دیروز بوده سر جاشه به جز اعتماد خامی که به بعضیای دیگه بود و الآن دیگه نیست!
    ضمناً بنده قصد ایجاد تحول در هیچ دنیایی رو نداشته و ندارم... اما ذات وظیفه آگاهی است که هم بایست کسب کرد و هم ارائه داد.
    لذا «با ما به از این باش که با خلق جهانی...» ؛)

  • امام عظیم الشان سلام الله علیه: مسلمانها بنشينند تماشا کنند يک گروهي [جبهه ملي] که از اولش باطل بودند، من از آن ريشه‏ هايش مى‏ دانم، يك گروهى كه با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند. ازاولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى كه مرحوم آيت‏اللّه‏ كاشانى ديد كه اينها خلاف دارند مى‏ كنند و صحبت كرد، اينها كارى كردند كه يك سگى را نزديك مجلس عينك به آن زدند اسمش را آيت‏ اللّه‏ گذاشته بودند. اين در زمان آن بود كه اينها فخر مى‏كنند به وجود او(منظور مصدق السلطنه است) ، او هم مسلم نبود من در آن روز در منزل يكى از علماى تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگى را عينك زدند و به اسم آيت ‏اللّه‏ توى خيابان‏ها مى‏ گردانند،من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست، اين (یعنی مصدق رالسلطنه) سيلى خواهد خورد و طولى نكشيد كه سيلى را خورد و اگر مانده بود (یعنی مصدق السلطنه) سيلى رابر اسلام مى ‏زد. اينها (جبهه ملی) تفاله‏ هاى آن جمعيت هستند كه حالا قصاص را، حكم ضرورى اسلام را غيرانسانى مى‏ خوانند.

  • حرفی نیست... اما بنده به صداقت مصدق در پندار و کردارش معتقدم. مردمی بودنش هم نظیر تاریخی اگر داشته باشد جناب زند باشد! باز از نظر بنده البته.
    اینکه خری یا مشتی خر خطایی کنند و امام هم چون آن خران دم از خواستن مصدق می زدند و به او فخر می کرده اند، مصدق السلطنه را مستحق سیلی دانسته اند که جا دارد در احوال امام بیشتر تأمل کنم.... ضمناً کم نیستند کسانی که در لوای پیروی از امام و امام دوستی چنان کرده اند و می کنند که هیهات بر امت چنان امامی! کمی که بیشتر فکر می کنم می فهمم که چرا خداوند با باقیان امام و اهل بیتش چنین کرده که ... می بینیم. قضاوت نادرست اگر از جانب امام هم باشد چونکه معصوم نبوده و فقط 14 معصوم بوده اند به عصمت(نقل از جناب قرائتی)، فلذا آنچه در عدالت خداوند بر او مترتب شود حق است ... حتی اگر امام بوده باشد و قضاوتش در حق مصدق السلطنه غلط!
    عبرت بگیرید دوستان... منظورم جمیع میهمانان قدیم و جدیده....

  • بله همان طور که ذکر کرده اید اطراف مصدق السلطنه مشتی خر جمع شده بودند و بیش از این از ایشان انتظار نبود. مطلب دیگر در مورد حضرت امام آن که دیگر کلمه "امام" را بکار نبرید چون امام شما مصدق السلطنه است نه حضرت امام و بدیهی است هر کس دنباله رو امام خودش است و آن چه گفته اید کاملا طبیعیست. البته اگر فرصت کردید و در باره امام راحل مطالعات عمیقی داشتید و صادقانه و منصفانه (به عنوان یک فرد غیر مکتبی) بررسی کردید قطعا نسبت به این ایشان به شدت ارادتمند شده و نسبت به مصدق السلطنه نظر کاملا منفی می یابید و ان شا الله از جرگه سیاسی نگرها خارج و وارد مکتبی ها (یعنی کسانی که بر اساس اصول مکتب و سیره اهل بیت فکر و عمل می کنند) خواهید شد. در ضمن نگاهتان و اطلاعتتان در مورد عصمت کافی نیست. به طور خلاصه ما یک عصمت مطلق داریم که مربوط به 14 معصوم است و یک عصمت نسبی داریم که در مورد حضرت عباس (ع) و حضرت زینب کبری(س) و حضرت معصومه (س) و ...و بعضی از علمای ربانی مانند آیت الله العظمی بهجت و.. . صادق است یعنی این بزرگان هم گناه نمی کرده اند. در مورد حضرت امام هم ایشان تا مرزهای عصمت ائمه (ع) رفتند و اگر کسانی مطلبی را کامل نمی دانند نباید آن مطلب را در سطح خود به زیر بیاورند خودشان را زحمت بکشند بالا ببرند. لذا خیلی علم و عرفان می خواهد کسی در مورد حضرت امام بگوید قضاوتشان غلط بوده است. حداقل باید از خود حضرتش از جمیع جهات بالاتر بوده باشد و تمام تجربیات و علوم و مقامات عرفانی و اخلاقی و علمی ایشان را داشته باشد وگرنه بسیار محدود نمی تواند وسیع را محک بزند.

  • جناب مهمان 96/8/1 ساعت 18:32!
    آنچه به شدت بنده را از شما و امثالتان بری کرده و می کند این حقانیتی است که بر خودتان منسوب داشته اید و به طریقی وهم گونه منتج به تفرعونی بی مثال از سوی شمایان است که باعث شده و می شود که همواره در مقام قضاوت دیگران چه در تاریخ و چه در حال زیستتان، چه از منظر پیشروانتان و چه به پیروی از عقل خود دچار لغزش های خطیری باشید..
    لذا به سادگی به آن دیگری که کاملاً منطبق با درک شما نیست برچسب الصاق می کنید! که شایستۀ انسانیت هم نیست! در ظن بنده این قسم رفتار صرفاً از قشریون برمی آید ولا غیر!

    اینکه هرگاه مشتی خر اطراف کسی محیط شوند از خریت مرکز بوده حرف سنگینی است که مِن قبل گفتنش بهتر بود آن را مزه مزه می کردید! زیرا در کامنت قبلی خودم اشارتی به بسیاری از اطرافیان امام داشته ام! و هم اطرافیان فی الحال حضرت آقا و نیز در تمام تاریخ، اطرافیان و نزدیکان بسی بزرگان چنان بوده اند و هستند! شما با چه جسارت خامی به هر قیمت دشمنیتان را ملت و مردم در زبانرانی می آورید!

    همچنین این مطلب که بنده پیرو کدام امام هستم از جانب خودم اعلان نشده که شما با ذهنیت آلودۀ خودتان که حاکی از امراض نفسانی و مفارقت از آگاهی و خصوصاً خالی از هرگونه درک معنوی بیرون از «خود» خودتان است مرحوم دکتر مصدق را به امامت بنده برگزیدید و به صراحت گستاخانه ای مورد تهمت قرار می دهید... این همان تربیتی است که تنها از یک شجره برآمده و منفور بنده است!

    در باب صداقت ضرورت دارد سنسور و گیرندۀ آن در شما فعال باشد تا بتوانید آن را به نوعی درک کتنید. وقتی از اوج بروز حق، ناتوان به تشخیص آنید دیگر کاسۀ گداییتان را جهت صداقت بارز بنده دراز نفرمائید!

    لازم است اینجا طرح کنم تا همه بدانند من فقط (یکی از یکی) هستم (همانگونه که پیشتر ها توضیح داده بودم)... لذا در هیچ طبقه و قشری قرار نداشته و نمی گیرم .پس همچنان که بود و هست از این پس هم هر کس مرا از باب نظریاتم به گروه و دسته و حزب و قشر و طبقۀ خاصی الصاق کند یا بالعکس، از نظر بنده، تنها ناشی از غرض و عناد بیمارگونۀ وی است که قابل به اعادۀ حیثیت عقیدتی، سیاسی و هم اجتماعی از جانب من جهت انواع پیگردها خواهدبود!
    پس من نه سیاسی هستم، نه مکتبی ! نه حوزوی هستم و مدتی است که نه دانشگاهی! نه لیبرال هستم و نه سکولار! نه سوسیالیست نه دموکرات! حتی اگر خود را ملی گرا خوانده ام و تا مادام به آگاهی ام از حقانیت ایشان مدافع برخی اصول و تنی از افراد خادم ایشان بوده و هستم آن هم به معنی هزارگونه فرقه و آنچه تتمۀ ایشان امرز است و غیره نیست! بلکه ملی گرایی آن چیزی است که بنده گوشه گوشۀ این سایت طی این 3 سال آن را فریاد زده و مدافعش بوده ام نه هر آنچیزی که در پس زمینۀ ذهنیت بیمار بسیاری از قشریون مذهبی است!

    بنده قصد ندارم از نگاه مغرضانۀ سیاسیون و یا حتی آنانکه مکتبی اند هیچ بندۀ خدا را به تماشا بنشینم. من تاریخ می خوانم و به ماحصل آن دقت دارم.. بر اساس آنچه فهمم شود آسه آسه و با احتیاط کامل به شناخت خودم از اشخاص و هم وقایع می افزایم... لذا هیچ نظر قاطعی هم در باب هیچ کس ندارم هرچند نکته اینجاست که برخی کردارها از اشخاص قابل دفاع است! و برخی دیگر قابل تاخت! دیگر برایم فرقی نمی کند این مصدق است یا امام! اگرچه به جِد متوجۀ بزرگی این هر دو و تأثیر پندار و کردارشان بر ایران و جهان هستم..

    اما در باب مطلب گفته شده تان در خصوص عصمت... بنده بر همین روال باور داشته ام که فرمودید... آنچه ذکر کردم نمودِ سخن جناب قرائتی بود...
    اما در خصوص جملۀ پایانی شما که فلسفی هم بود! دو اشکال میبینم. یکی آنکه اگر «بسیار محدود نمی تواند وسیع را محک بزند» را قبول داشته باشیم... چگونه هر دم به قضاوت محدودیت یا وسعت دیگری می نشینید؟ اینگونه بایستی مبتنی بر قانون «نسبیت» که غربی ها و فیلسوفان به شدت آن را قبول دارند و در اسلام حقیقی جایگاه چندانی ندارد دائماً در سنجش نسبت خودمان با دیگران اولاً به قضاوت (مام گناهان کبیره) دیگران ورود کرده ثانیاً جهت تشخیص در حق و باطل محل بروز حق و باطل را کالبد و تعین اشخاص و افراد محدود کنیم!!!
    در فقزۀ آخر خیلی علم و عرفان می خواهد متوجۀ عرض بنده شوید ؛)

  • 1 امیدوارم شما از باطل بری و به حق گرایش یابی.
    2 شما عجب فرد متکبر و بی ادبی هستی.
    3 اگر کینه شما شفا می یابد بنده از قشریون هستم. یعنی کسانی که اعتقاد به دین و رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (س) و نواب خاص و عام ایشان یعنی فقهایی مثل امام هستند و اعتقاد دارم باید مو به موی اسلام و مکتب اهل بیت را عمل کرد و در عصر حاضر باید آن را از امام حاضر و حجت شرعی یعنی قبلا امام و حالا ولی فقیه (رهبری) گرفت و نه کس دیگر (البته افراد در مسائل شخصی از مرجعشان می توانند تقلید کنند) و حزبم حزب الله است و جانم را حاضرم برای این مکتب بدهم ولذا بنده فردی مکتبی هستم و خانه ام و مردمم را هم دوست دارم از دو جهت یکی که خوبیشان را می خواهم و دوم این که چون دوستدار اهل بیتند. با ملی گرایی هم مخالفم چون شرک است و با اسلام مخالف و روش جاهلان و یا مغرضان شارلاتان سیاست باز است. همه فرزند حضرت آدمیم و وطن اصلی ما هم بهشت است. این از قشری بودن.
    4این که گفته شد اطراف آن غیر مسلمان خر بوده اند از حرف خود شما در می آید. دوم هم اطراف امام ما و نایب امام زمان ما کسانی بودن که خیلی از آن ها شهید شدن و اکثرا شهدا وبعد هم متن مردم میلیونی بودن. همان طور که اطراف حضرت علی هم وقتی می خواستند بیعت کنند همین گونه افراد بودند و اطراف دیگران هم از همان نوعی که گفتی بودن.
    5 همه یکی از یکی هستند به عنوان یک اسم حرفی نیست ولی اگر از تویش بخواهی این حرفها را در بیاری آن کافر و همجنس باز و منافق و ...هم یکی از یکی هستند. این که هنری نیست. باید دید رنگ شما چه رنگیست. رنگ خداست یا شیطان. نمی شود فردی در هیچ طبقه و قشری نباشد مگر آن که اصولا وجود نداشته باشد. یا شما در مراتبی از وجود هستی که دست ما بهش نمی رسد.
    6 شما اگر حیثیتت چند بعدیت لکه دار شده است از آن که لکه دار کرده است طرف را با اسم و رسم مورد پیگرد قراربده.
    7ظاهرا شما هیچ کس هستی. البته خوب است گفته ای مکتبی نیستی. چون مکتبی را گفتم یعنی کسانی که بر اساس اصول مکتب و سیره اهل بیت فکر و عمل می کنند، لذا باقی حرفهایت حرفهای کسی است که به اصول اعتقادی شیعه و شریعت اعتقادی ندارد و خود را ملتزم نمی کند. خیلی خوب آزادی و بنده نیستی این را از همان اولش می گفتی و ما مجبور نمی شدیم وقتمان را تلف کنیم. ما با یک آدمی طرفیم که خودش برای خودش مرجعیت دارد در همه چیز. خودکفاست. اینها اعترافات خودت است من چیزی نگفتم.
    7خیلی خوب نظر قاطع هم که درباره هیچ کس! نداری و نسبیت گرایی. این هم یکی دیگر از فضایل شما که همه چیز برایت نسبیست.
    8این که امام را این قدر کوچک می کنی و با مصدق مقایسه می کنی هم چیز تازه ای نیست قبلا حضرت علی را با معاویه مقایسه کردند و این هم تعجبی ندارد. از ملی گراها که حکم الهی قصاص را غیر انسانی خواندند هیچ چیز بعید نیست و این امور عادیست.
    9 ما اگر به وسعت امام پی بردیم چون کسانی در سطح امام یا نزدیک به امام به ما آن را گفتند و بعد با تجربه و ...هم ثابت شد. مثل این که شما برای این که بالاترین متخصص را در یک رشته بشناسی از بزرگان همان رشته سوال می کنی و وقتی معرفی کردند و نزدش رفتی و تجربه کردی دیگه بهش ایمان میاری. این امری عقلیست جناب ملی گرا. در ضمن آدم ملی گرا نباید از گناهان کبیره حرف بزند چون مغایر با مرامش است. ملیت گرا اصلا دین ندارد دینش ژن و نژاد و.. این چیزها است و البته وقت خطر اینها را هم یادش می رود. ما یک ملیت گرا در 8 سال دفاع مقدس نداشتیم و الان هم بین مدافعان حرم نداریم همه مکتبی بودند. همان طور که گفتم دیگر برای شما جای حرف زدن از نسبیت و... نمی ماند.
    10 در فقره آخر هم که خیلی خیلی عرفان و.. می خواهد ارزانی خود شما در همان حالات خلسه و ...خودتان باهاش حال کنید.

  • در پاسخ به اراجیف مهمان در 96/8/1 ساعت 18:32 گفته بودم:
    «آنچه به شدت بنده را از شما و امثالتان بری کرده و می کند این حقانیتی است که بر خودتان منسوب داشته اید و به طریقی وهم گونه منتج به تفرعونی بی مثال از سوی شمایان است که باعث شده و می شود که همواره در مقام قضاوت دیگران چه در تاریخ و چه در حال زیستتان، چه از منظر پیشروانتان و چه به پیروی از عقل خود دچار لغزش های خطیری باشید..
    لذا به سادگی به آن دیگری که کاملاً منطبق با درک شما نیست برچسب الصاق می کنید! که شایستۀ انسانیت هم نیست! در ظن بنده این قسم رفتار صرفاً از قشریون برمی آید ولا غیر!

    اینکه هرگاه مشتی خر اطراف کسی محیط شوند از خریت مرکز بوده حرف سنگینی است که مِن قبل گفتنش بهتر بود آن را مزه مزه می کردید! زیرا در کامنت قبلی خودم اشارتی به بسیاری از اطرافیان امام داشته ام! و هم اطرافیان فی الحال حضرت آقا و نیز در تمام تاریخ، اطرافیان و نزدیکان بسی بزرگان چنان بوده اند و هستند! شما با چه جسارت خامی به هر قیمت دشمنیتان را ملت و مردم در زبانرانی می آورید!

    همچنین این مطلب که بنده پیرو کدام امام هستم از جانب خودم اعلان نشده که شما با ذهنیت آلودۀ خودتان که حاکی از امراض نفسانی و مفارقت از آگاهی و خصوصاً خالی از هرگونه درک معنوی بیرون از «خود» خودتان است مرحوم دکتر مصدق را به امامت بنده برگزیدید و به صراحت گستاخانه ای مورد تهمت قرار می دهید... این همان تربیتی است که تنها از یک شجره برآمده و منفور بنده است!

    در باب صداقت ضرورت دارد سنسور و گیرندۀ آن در شما فعال باشد تا بتوانید آن را به نوعی درک کتنید. وقتی از اوج بروز حق، ناتوان به تشخیص آنید دیگر کاسۀ گداییتان را جهت صداقت بارز بنده دراز نفرمائید!

    لازم است اینجا طرح کنم تا همه بدانند من فقط (یکی از یکی) هستم (همانگونه که پیشتر ها توضیح داده بودم)... لذا در هیچ طبقه و قشری قرار نداشته و نمی گیرم .پس همچنان که بود و هست از این پس هم هر کس مرا از باب نظریاتم به گروه و دسته و حزب و قشر و طبقۀ خاصی الصاق کند یا بالعکس، از نظر بنده، تنها ناشی از غرض و عناد بیمارگونۀ وی است که قابل به اعادۀ حیثیت عقیدتی، سیاسی و هم اجتماعی از جانب من جهت انواع پیگردها خواهدبود!
    پس من نه سیاسی هستم، نه مکتبی ! نه حوزوی هستم و مدتی است که نه دانشگاهی! نه لیبرال هستم و نه سکولار! نه سوسیالیست نه دموکرات! حتی اگر خود را ملی گرا خوانده ام و تا مادام به آگاهی ام از حقانیت ایشان مدافع برخی اصول و تنی از افراد خادم ایشان بوده و هستم آن هم به معنی هزارگونه فرقه و آنچه تتمۀ ایشان امرز است و غیره نیست! بلکه ملی گرایی آن چیزی است که بنده گوشه گوشۀ این سایت طی این 3 سال آن را فریاد زده و مدافعش بوده ام نه هر آنچیزی که در پس زمینۀ ذهنیت بیمار بسیاری از قشریون مذهبی است!

    بنده قصد ندارم از نگاه مغرضانۀ سیاسیون و یا حتی آنانکه مکتبی اند هیچ بندۀ خدا را به تماشا بنشینم. من تاریخ می خوانم و به ماحصل آن دقت دارم.. بر اساس آنچه فهمم شود آسه آسه و با احتیاط کامل به شناخت خودم از اشخاص و هم وقایع می افزایم... لذا هیچ نظر قاطعی هم در باب هیچ کس ندارم هرچند نکته اینجاست که برخی کردارها از اشخاص قابل دفاع است! و برخی دیگر قابل تاخت! دیگر برایم فرقی نمی کند این مصدق است یا امام! اگرچه به جِد متوجۀ بزرگی این هر دو و تأثیر پندار و کردارشان بر ایران و جهان هستم..

    اما در باب مطلب گفته شده تان در خصوص عصمت... بنده بر همین روال باور داشته ام که فرمودید... آنچه ذکر کردم نمودِ سخن جناب قرائتی بود...
    اما در خصوص جملۀ پایانی شما که فلسفی هم بود! دو اشکال میبینم. یکی آنکه اگر «بسیار محدود نمی تواند وسیع را محک بزند» را قبول داشته باشیم... چگونه هر دم به قضاوت محدودیت یا وسعت دیگری می نشینید؟ اینگونه بایستی مبتنی بر قانون «نسبیت» که غربی ها و فیلسوفان به شدت آن را قبول دارند و در اسلام حقیقی جایگاه چندانی ندارد دائماً در سنجش نسبت خودمان با دیگران اولاً به قضاوت (مام گناهان کبیره) دیگران ورود کرده ثانیاً جهت تشخیص در حق و باطل محل بروز حق و باطل را کالبد و تعین اشخاص و افراد محدود کنیم!!!
    در فقزۀ آخر خیلی علم و عرفان می خواهد متوجۀ عرض بنده شوید ؛) »

    و اراجیف مکرر و سرشار از عقده را در تحریف صحبت هایم در کامنت همان مهمان در 96/8/1 ساعت 22:04 دریافت کردم!
    جای بحث نمی ماند مگر آنکه چند پاسخ را مکرر کنم تا از خجلت اگر شرافتی در وجودت موجود باشد اندکی سکوت پیشه کنی...

    1- امید شما نا امید بهتر... چرا باید به دشمنیِ امثال تو امید بست؟

    2- گفته بودم مکرر می کنم:«آنچه به شدت بنده را از شما و امثالتان بری کرده و می کند این حقانیتی است که بر خودتان منسوب داشته اید و به طریقی وهم گونه منتج به تفرعونی بی مثال از سوی شمایان است که باعث شده و می شود که همواره در مقام قضاوت دیگران چه در تاریخ و چه در حال زیستتان، چه از منظر پیشروانتان و چه به پیروی از عقل خود دچار لغزش های خطیری باشید..
    لذا به سادگی به آن دیگری که کاملاً منطبق با درک شما نیست برچسب الصاق می کنید! که شایستۀ انسانیت هم نیست! در ظن بنده این قسم رفتار صرفاً از قشریون برمی آید ولا غیر!»

    3- در بند سومت اراجیف بسیار بود زیرا در باب هر آنچه مدعی بودنش شده ای اثبات مخالفش کرده ای!

    گفتی: «از کسانی هستم که اعتقاد به دین و رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (س) و نواب خاص و عام ایشان یعنی فقهایی مثل امام هستند و اعتقاد دارم باید مو به موی اسلام و مکتب اهل بیت را عمل کرد و در عصر حاضر باید آن را از امام حاضر و حجت شرعی یعنی قبلا امام و حالا ولی فقیه (رهبری) گرفت و نه کس دیگر (البته افراد در مسائل شخصی از مرجعشان می توانند تقلید کنند) و حزبم حزب الله است و جانم را حاضرم برای این مکتب بدهم ولذا بنده فردی مکتبی هستم و خانه ام و مردمم را هم دوست دارم از دو جهت یکی که خوبیشان را می خواهم و دوم این که چون دوستدار اهل بیتند.»
    و به خودت اجازه دادی از منظر من این تعاریف را ذیل قشریون بنشانی! در قاموس ما به این کار می گویند تزویر و نیرنگ و مکارگی که تو در اثباتش برای خودت کم نگذاشتی!

    زیرا اولاً : اگر اعتقاد داشتی که باید مو به موی اسلام و مکتب اهل بیت را عمل کرد، آیا در آن مو به موی اسلام و مکتبی که تو آن را یاد گرفته ای آمده که به قضاوت غلط و خودخواستۀ مؤمنین خدا بنشینی و از ایشان بر اساس غرض و مرض خودت هتک حرمت و حیثیت کنی؟ نکند در آنچه مدعی آنی آموخته ای که حقیقت را رنگ کذب بزنی و به دیگران الصاق کنی تا آنان خوار و تو بزرگ شوی؟

    ثانیاً در باب رهبری هم آنچه تو بیش از دهانت گفته ای ما عمل داشته ایم مگر تو نبودی که از فرط ادعا مصدق را به پیشوایی بنده رساندی!

    ثالثاً از مکتب حزب اللّه نکته ای بگو که در وجود و عمل خودت آن را اثبات کرده باشی تا باورت کنیم!

    رابعاً از کجا دانستی که بنده از دوستدار اهل بیت نیستم و چگونه مرا از مردم جدا کرده ای؟ در جائیکه مرا هم از مردم دانسته باشی اینچنین بد نمی کنی! ضمناً خیر مردمت را چگونه خواسته ای؟ شرحی بیاور تا مدیونت شویم...!

    خامساً از ملی گرایی چه تعریفی داری که آن را شرک دانسته ای؟ (جای جدال دارد به احسن احوال)! تو ملی گرایی را با نژاد پرستی اشتباه گرفتی! چند سال داری عزیزکم؟
    .. إنشاءاللّه هم که بهشتی شوی... فقط قبلش به خودت و دیگران فرصت راه گشایی بده...

    سادساً آن واژۀ «شارلاتان» فحشی است که در کامنت دیگری هم به بنده داده بودی... این از آموزه های کدام خانه یا کلبه یا .. نمی دانم است که گستاخی و وقاحت را در اوج تفرعون و پوسته گری به حقیرانی چون تو آموخته است؟

    4- در باب جمع شدن مشتی خر گرداگرد بزرگانی چون مصدق، سخن من واضح بود اما تو در کامنت پاسخت به بزرگان واجد تمرکز اطرافیانشان همپای آنان توهین کردی که جوابت را در کامنت بعدی اش مبسوط دادم... همه چیز روشن و در کامنت ها قابل رجوع است.

    اما در مورد شهید دادن که بحث این نبود. البته که حقیقت است همان طور که اطرافیان دکتر مصدق هم شهید شدند. نظیر شهید دکتر فاطمی بزرگوار! برو کودکم .. از اغراضت نسبت به حقیقت به قدر توانت کم کن.. تا بهشت جایی هم برای تو باز کند!

    5- همه یکی از یکی هستند... ولی نه آنگونه که تو در خط کشی های ذهن عقیمت بدان رسیده ای عزیز کوچک!
    من در کامنتی در پاسخ به یک هموطن منظور اصلی این ترکیب واژه را در همین سایت آورده ام... شاید بهتر باشد این حرف خودت را بپذیری که در مرتبه ای از صیرورت هستی که دست ذهنت به دریافت هدف و نگاه من از انتخاب این حقیقت حاصل از آن «احد واحد» نمی رسد!!
    چون اساساً چشمانی که به دنبال «رنگ»ها برای تشخیص اند هنوز در سر و روی صورت تعبیه شده اند!
    شناختن چشم دل می خواهد و بصیرت... کودکم!

    6-در روزگار ارباب -رعیتی که تخم ترکۀ شجرۀ طیبه و واجدان ژن خوب از اوج تفرعون و فقدان ادب و نزاکت و تهذیب نفس آلودۀ هر مکارگی و غرض ورزی درنسبت با مولودان ملت اند، بدیهی است که داد مظلوم را نتوان از ظالم ستاند! چراکه ظالم همان است که واجد قدرت است و قادر به سرکوبگری... پس ... بتاز که جای آن داری.. بتاز تا ... بهشت؟

    7- بند 7 را در پاسخ به این حرف من در کامنت دیگری که به متولد 37 گفته بودم «مستعد پذیرش هیچگونه برچسب و قرارگیری در هیچ طبقۀ تفکر خاص و ویژه نیستم. بنده مفتخرم به این مهم که قبل از آن که دعوی مسلمانی کنم هم آزاده ام! یعنی هنوز جرأت ادعای مسلمانی هم ندارم ... اما مشتاقم که آزادگی پیشه کنم.. وبر این روالم اگر حضرت حق لایق بدارد. »
    لذا علاوه بر برملا شدن این که توی کودک یحتمل عقدۀ بزرگ شدن زودرس داری، ادعای مزخرفت هم در بند اول کامنت 96/8/1 ساعت 22:04 خودت با همین نام مهمان مبتنی بر شناخت و همت برای عمل در اهل بیت (ع) آشکار شد!
    تو چگونه مسلمان حزب اللّهی هستی که نمی دانی مولایم حسین (ع) فرمودند: «اگر دین نداری آزاده باش»!!!
    آزادگی با آزاد بودن اندکی مغایر است کودکم! برو کامنت ها را یک بار دیگر با دقت بخوان!
    ..و دوستانه می گویم... مسلمانی تازه کن! این که تو داری بیشتر شبیه کفر است...

    8- تو در کامنت 96/8/1 ساعت 18:32 خودت گفته بودی: «خیلی علم و عرفان می خواهد کسی در مورد حضرت امام بگوید قضاوتشان غلط بوده است. حداقل باید از خود حضرتش از جمیع جهات بالاتر بوده باشد و تمام تجربیات و علوم و مقامات عرفانی و اخلاقی و علمی ایشان را داشته باشد وگرنه بسیار محدود نمی تواند وسیع را محک بزند.»!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    بنده هم در 96/8/1 ساعت 19:20 پاسخ داده بودم: «در خصوص جملۀ پایانی شما که فلسفی هم بود! دو اشکال میبینم. یکی آنکه اگر (بسیار محدود نمی تواند وسیع را محک بزند) را قبول داشته باشیم... چگونه هر دم به قضاوت محدودیت یا وسعت دیگری می نشینید؟ اینگونه بایستی مبتنی بر قانون «نسبیت» که غربی ها و فیلسوفان به شدت آن را قبول دارند و در اسلام حقیقی جایگاه چندانی ندارد دائماً در سنجش نسبت خودمان با دیگران اولاً به قضاوت (مام گناهان کبیره) دیگران ورود کرده ثانیاً جهت تشخیص در حق و باطل محل بروز حق و باطل را کالبد و تعین اشخاص و افراد محدود کنیم!!!در فقرۀ آخر خیلی علم و عرفان می خواهد متوجۀ عرض بنده شوید»!
    خوب حالا چه کسی نسبیت گراست؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    اینکه بنده نسبیت گراییِ تو را اثبات کرده ام اینگونه سوزش دارد؟! ... تا تو باشی هر آنچه منفعت در گفتار و حقیقت است به زور رنگ و ریا به انتفاع خودت و به ضرر دیگری جا به جا نکنی! اینجاست که مضمون دزد هم مصداق می یابد! دزدی که فقط در باب کالا نیست!
    غالباً تهمت، افترا و دزدی در طراز هم واقع اند یا به دنبال هم می آیند! جناب مدعی مسلمانی!!!!!!!!!!!!!!!

    9- در پاسخ بند 8 تو: از پاپوش سازی علیه بنده چه لذت مضاعفی می بری که دائماً خلط مبحث را به وادی ائمه می کشانی تا مگر از این گل آلود کردن ماهی ای نصیبت شود! ... به بصیران وا می گذارم...

    10- در پاسخ به بند 9 :...تو از من رسماً آن چیزی را به نمایش گذاشته ای که در آرزوهای خودت جهت تخریب بنده داری.. روال حماقت تو این بود: اول تهمت زنی و افترا- دوم الصاق برچسبهای مؤکد و نشر اکاذیب علیه من- سوم تاخت و تاز دیوانه وار به همۀ همان اکاذیب الصاقی جهت ننمود بزرگی از خودت! یا للعجب! تخم شجرۀ خبیثه بودن بیشتر برازندۀ حقیقت توست ملعون! گرچه به واسطۀ نسبت های سببی و نسبی قدرت در دستان شما ذیل نام طیب است!

    توجه! توجه! توجه!

    فی الواقع در باب 8 سال دفاع مقدس و هم دفاع از مرزهای اسلامی مثل سوریه و عراق، بایستی یاد بگیری و بدانی که تمامی شهدا ملی گرا بوده اند و تو و نه هیچکس دیگر نمی تواند شخصیتی غیر ملی گرا در میان ایشان بیابد!
    توضیح: «از آنجا که فهم و درک دفاع از متن خانه و خانواده آغاز می شود، یکی از اصول مورد دفاع قطعی که عامل درک دقیق «غیریت» باشد، ناموس است. در گام بعدی، وطن در قالبی از ناموس برای هر زن و مرد غیور معنادار می شود که «ملت» تنها عامل و خاستگاه معناداری وطن است ..واگرنه صِرف آب و خاک و مشتی منبع زیرین و روئی زمین و هوا که نامش وطن نیست! همانگونه که تعینات کالبدی و نژادی هم در کنار هم پذیرفتنی و زیباست که تکمله زن هویت و تاریخ ساز یک «ملت» است! والاتر از همۀ این ها حکم اللّه است که خود تمام هست و نیست مؤمن را سبب است و آن برتر از همه ذیل «غیرت» معنادار است.... لذا «غیریت» را همگی ما و همۀ شهدا از آغاز تربیت حلالشان با «ملیت» خویش و پایبندی به آن آموخته اند که توانسته اند دل در گرو امور و احوال والای اخروی هم بدارند..کمال غیریت را در حفظ اسلام بارز کنند...» بنابراین هرکس منکر ملی گرایی شود ریشه و بنیان ایران را جهت غیریت سوزانده.. و غیرت جهت حفظ اسلام یک ضرورت است! .. والسلام!

    11- نمودار ادب و فهم مهمان 96/8/1 ساعت 22:04 در دیگر کامنتهایش نیز خلاصه است در همین جملۀ پایانی اش! (عزیزم حیوانات حال می کنند! آن حال که منظور عرفاست اینگونه در کلام، جمله نمی شود!)...
    در آخر پیشنهاد می کنم جهت تربیت صحیح به بزرگان رجوع کنید..



  • خب خدا را شکر که هر چه در درونت داشتی بیرون ریختی و قضاوت با آن ها که می خوانند. الان به جایی رسید که باید گفت جواب ابلهان خاموشیست چون اولئک کالانعام بل هم اضل.

  • 1- امید شما نا امید بهتر... چرا باید به دشمنیِ امثال تو امید بست؟

    2- گفته بودم مکرر می کنم:«آنچه به شدت بنده را از شما و امثالتان بری کرده و می کند این حقانیتی است که بر خودتان منسوب داشته اید و به طریقی وهم گونه منتج به تفرعونی بی مثال از سوی شمایان است که باعث شده و می شود که همواره در مقام قضاوت دیگران چه در تاریخ و چه در حال زیستتان، چه از منظر پیشروانتان و چه به پیروی از عقل خود دچار لغزش های خطیری باشید..
    لذا به سادگی به آن دیگری که کاملاً منطبق با درک شما نیست برچسب الصاق می کنید! که شایستۀ انسانیت هم نیست! در ظن بنده این قسم رفتار صرفاً از قشریون برمی آید ولا غیر!»

    3- در بند سومت اراجیف بسیار بود زیرا در باب هر آنچه مدعی بودنش شده ای اثبات مخالفش کرده ای!

    گفتی: «از کسانی هستم که اعتقاد به دین و رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (س) و نواب خاص و عام ایشان یعنی فقهایی مثل امام هستند و اعتقاد دارم باید مو به موی اسلام و مکتب اهل بیت را عمل کرد و در عصر حاضر باید آن را از امام حاضر و حجت شرعی یعنی قبلا امام و حالا ولی فقیه (رهبری) گرفت و نه کس دیگر (البته افراد در مسائل شخصی از مرجعشان می توانند تقلید کنند) و حزبم حزب الله است و جانم را حاضرم برای این مکتب بدهم ولذا بنده فردی مکتبی هستم و خانه ام و مردمم را هم دوست دارم از دو جهت یکی که خوبیشان را می خواهم و دوم این که چون دوستدار اهل بیتند.»
    و به خودت اجازه دادی از منظر من این تعاریف را ذیل قشریون بنشانی! در قاموس ما به این کار می گویند تزویر و نیرنگ و مکارگی که تو در اثباتش برای خودت کم نگذاشتی!

    زیرا اولاً : اگر اعتقاد داشتی که باید مو به موی اسلام و مکتب اهل بیت را عمل کرد، آیا در آن مو به موی اسلام و مکتبی که تو آن را یاد گرفته ای آمده که به قضاوت غلط و خودخواستۀ مؤمنین خدا بنشینی و از ایشان بر اساس غرض و مرض خودت هتک حرمت و حیثیت کنی؟ نکند در آنچه مدعی آنی آموخته ای که حقیقت را رنگ کذب بزنی و به دیگران الصاق کنی تا آنان خوار و تو بزرگ شوی؟

    ثانیاً در باب رهبری هم آنچه تو بیش از دهانت گفته ای ما عمل داشته ایم مگر تو نبودی که از فرط ادعا مصدق را به پیشوایی بنده رساندی!

    ثالثاً از مکتب حزب اللّه نکته ای بگو که در وجود و عمل خودت آن را اثبات کرده باشی تا باورت کنیم!

    رابعاً از کجا دانستی که بنده از دوستدار اهل بیت نیستم و چگونه مرا از مردم جدا کرده ای؟ در جائیکه مرا هم از مردم دانسته باشی اینچنین بد نمی کنی! ضمناً خیر مردمت را چگونه خواسته ای؟ شرحی بیاور تا مدیونت شویم...!

    خامساً از ملی گرایی چه تعریفی داری که آن را شرک دانسته ای؟ (جای جدال دارد به احسن احوال)! تو ملی گرایی را با نژاد پرستی اشتباه گرفتی! چند سال داری عزیزکم؟
    .. إنشاءاللّه هم که بهشتی شوی... فقط قبلش به خودت و دیگران فرصت راه گشایی بده...

    سادساً آن واژۀ «شارلاتان» فحشی است که در کامنت دیگری هم به بنده داده بودی... این از آموزه های کدام خانه یا کلبه یا .. نمی دانم است که گستاخی و وقاحت را در اوج تفرعون و پوسته گری به حقیرانی چون تو آموخته است؟

    4- در باب جمع شدن مشتی خر گرداگرد بزرگانی چون مصدق، سخن من واضح بود اما تو در کامنت پاسخت به بزرگان واجد تمرکز اطرافیانشان همپای آنان توهین کردی که جوابت را در کامنت بعدی اش مبسوط دادم... همه چیز روشن و در کامنت ها قابل رجوع است.

    اما در مورد شهید دادن که بحث این نبود. البته که حقیقت است همان طور که اطرافیان دکتر مصدق هم شهید شدند. نظیر شهید دکتر فاطمی بزرگوار! برو کودکم .. از اغراضت نسبت به حقیقت به قدر توانت کم کن.. تا بهشت جایی هم برای تو باز کند!

    5- همه یکی از یکی هستند... ولی نه آنگونه که تو در خط کشی های ذهن عقیمت بدان رسیده ای عزیز کوچک!
    من در کامنتی در پاسخ به یک هموطن منظور اصلی این ترکیب واژه را در همین سایت آورده ام... شاید بهتر باشد این حرف خودت را بپذیری که در مرتبه ای از صیرورت هستی که دست ذهنت به دریافت هدف و نگاه من از انتخاب این حقیقت حاصل از آن «احد واحد» نمی رسد!!
    چون اساساً چشمانی که به دنبال «رنگ»ها برای تشخیص اند هنوز در سر و روی صورت تعبیه شده اند!
    شناختن چشم دل می خواهد و بصیرت... کودکم!

    6-در روزگار ارباب -رعیتی که تخم ترکۀ شجرۀ طیبه و واجدان ژن خوب از اوج تفرعون و فقدان ادب و نزاکت و تهذیب نفس آلودۀ هر مکارگی و غرض ورزی درنسبت با مولودان ملت اند، بدیهی است که داد مظلوم را نتوان از ظالم ستاند! چراکه ظالم همان است که واجد قدرت است و قادر به سرکوبگری... پس ... بتاز که جای آن داری.. بتاز تا ... بهشت؟

    7- بند 7 را در پاسخ به این حرف من در کامنت دیگری که به متولد 37 گفته بودم «مستعد پذیرش هیچگونه برچسب و قرارگیری در هیچ طبقۀ تفکر خاص و ویژه نیستم. بنده مفتخرم به این مهم که قبل از آن که دعوی مسلمانی کنم هم آزاده ام! یعنی هنوز جرأت ادعای مسلمانی هم ندارم ... اما مشتاقم که آزادگی پیشه کنم.. وبر این روالم اگر حضرت حق لایق بدارد. »
    لذا علاوه بر برملا شدن این که توی کودک یحتمل عقدۀ بزرگ شدن زودرس داری، ادعای مزخرفت هم در بند اول کامنت 96/8/1 ساعت 22:04 خودت با همین نام مهمان مبتنی بر شناخت و همت برای عمل در اهل بیت (ع) آشکار شد!
    تو چگونه مسلمان حزب اللّهی هستی که نمی دانی مولایم حسین (ع) فرمودند: «اگر دین نداری آزاده باش»!!!
    آزادگی با آزاد بودن اندکی مغایر است کودکم! برو کامنت ها را یک بار دیگر با دقت بخوان!
    ..و دوستانه می گویم... مسلمانی تازه کن! این که تو داری بیشتر شبیه کفر است...

    8- تو در کامنت 96/8/1 ساعت 18:32 خودت گفته بودی: «خیلی علم و عرفان می خواهد کسی در مورد حضرت امام بگوید قضاوتشان غلط بوده است. حداقل باید از خود حضرتش از جمیع جهات بالاتر بوده باشد و تمام تجربیات و علوم و مقامات عرفانی و اخلاقی و علمی ایشان را داشته باشد وگرنه بسیار محدود نمی تواند وسیع را محک بزند.»!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    بنده هم در 96/8/1 ساعت 19:20 پاسخ داده بودم: «در خصوص جملۀ پایانی شما که فلسفی هم بود! دو اشکال میبینم. یکی آنکه اگر (بسیار محدود نمی تواند وسیع را محک بزند) را قبول داشته باشیم... چگونه هر دم به قضاوت محدودیت یا وسعت دیگری می نشینید؟ اینگونه بایستی مبتنی بر قانون «نسبیت» که غربی ها و فیلسوفان به شدت آن را قبول دارند و در اسلام حقیقی جایگاه چندانی ندارد دائماً در سنجش نسبت خودمان با دیگران اولاً به قضاوت (مام گناهان کبیره) دیگران ورود کرده ثانیاً جهت تشخیص در حق و باطل محل بروز حق و باطل را کالبد و تعین اشخاص و افراد محدود کنیم!!!در فقرۀ آخر خیلی علم و عرفان می خواهد متوجۀ عرض بنده شوید»!
    خوب حالا چه کسی نسبیت گراست؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    اینکه بنده نسبیت گراییِ تو را اثبات کرده ام اینگونه سوزش دارد؟! ... تا تو باشی هر آنچه منفعت در گفتار و حقیقت است به زور رنگ و ریا به انتفاع خودت و به ضرر دیگری جا به جا نکنی! اینجاست که مضمون دزد هم مصداق می یابد! دزدی که فقط در باب کالا نیست!
    غالباً تهمت، افترا و دزدی در طراز هم واقع اند یا به دنبال هم می آیند! جناب مدعی مسلمانی!!!!!!!!!!!!!!!

    9- در پاسخ بند 8 تو: از پاپوش سازی علیه بنده چه لذت مضاعفی می بری که دائماً خلط مبحث را به وادی ائمه می کشانی تا مگر از این گل آلود کردن ماهی ای نصیبت شود! ... به بصیران وا می گذارم...

    10- در پاسخ به بند 9 :...تو از من رسماً آن چیزی را به نمایش گذاشته ای که در آرزوهای خودت جهت تخریب بنده داری.. روال حماقت تو این بود: اول تهمت زنی و افترا- دوم الصاق برچسبهای مؤکد و نشر اکاذیب علیه من- سوم تاخت و تاز دیوانه وار به همۀ همان اکاذیب الصاقی جهت ننمود بزرگی از خودت! یا للعجب! تخم شجرۀ خبیثه بودن بیشتر برازندۀ حقیقت توست ملعون! گرچه به واسطۀ نسبت های سببی و نسبی قدرت در دستان شما ذیل نام طیب است!

    توجه! توجه! توجه!

    فی الواقع در باب 8 سال دفاع مقدس و هم دفاع از مرزهای اسلامی مثل سوریه و عراق، بایستی یاد بگیری و بدانی که تمامی شهدا ملی گرا بوده اند و تو و نه هیچکس دیگر نمی تواند شخصیتی غیر ملی گرا در میان ایشان بیابد!
    توضیح: «از آنجا که فهم و درک دفاع از متن خانه و خانواده آغاز می شود، یکی از اصول مورد دفاع قطعی که عامل درک دقیق «غیریت» باشد، ناموس است. در گام بعدی، وطن در قالبی از ناموس برای هر زن و مرد غیور معنادار می شود که «ملت» تنها عامل و خاستگاه معناداری وطن است ..واگرنه صِرف آب و خاک و مشتی منبع زیرین و روئی زمین و هوا که نامش وطن نیست! همانگونه که تعینات کالبدی و نژادی هم در کنار هم پذیرفتنی و زیباست که تکمله زن هویت و تاریخ ساز یک «ملت» است! والاتر از همۀ این ها حکم اللّه است که خود تمام هست و نیست مؤمن را سبب است و آن برتر از همه ذیل «غیرت» معنادار است.... لذا «غیریت» را همگی ما و همۀ شهدا از آغاز تربیت حلالشان با «ملیت» خویش و پایبندی به آن آموخته اند که توانسته اند دل در گرو امور و احوال والای اخروی هم بدارند..کمال غیریت را در حفظ اسلام بارز کنند...» بنابراین هرکس منکر ملی گرایی شود ریشه و بنیان ایران را جهت غیریت سوزانده.. و غیرت جهت حفظ اسلام یک ضرورت است! .. والسلام!

    11- نمودار ادب و فهم مهمان 96/8/1 ساعت 22:04 در دیگر کامنتهایش نیز خلاصه است در همین جملۀ پایانی اش! (عزیزم حیوانات حال می کنند! آن حال که منظور عرفاست اینگونه در کلام، جمله نمی شود!)...
    در آخر پیشنهاد می کنم جهت تربیت صحیح به بزرگان رجوع کنید..

  • هرچند در جائیکه امام (ره) هم، چنان از «طیب» که در قیام علیه مصدق همپای «شعبون بی مخ» رو در روی مردم ایستاد و چه قدر هم که از بین برد و از خون آشامی کم نگذاشت تقدیر کرد جای تأمل و هم پذیرش حرف و عمل شماست...

  • خداوند شما را با مصدق السلطنه محشور کند ما را هم با امام.

  • خداوند هرکسی را با اعمالش محشور می کنه... بقیه اش حرفه...