علائم ظهور...حجت الاسلام عالی


توضیحاتی در باره علائم حتمی ظهور - صلوات


+ 
32

- 
5

عرض x طول

دکمه اشتراک گذاري تلگرام ارسال ويدئو در تلگرام

ارسال نظر
CAPTCHA
کد امنیتی زیر را وارد نمایید.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
  • مدعی عرفان اسماعیل دولابی و انحرافاتش:
    دولابی در سخنرانی اش روایتی بدون سند و با محتوایی مخدوش را به پیغمبر خدا نسبت داده که :
    کان الله و لم یکن معه شئ، و الآن کما کان
    (خدا بود و چیزی با او نبود و الآن هم آنچنان است که بود)
    و از این نتیجه گرفت: که فقط خداست و جهان هم ظهور بخشی از خود خداست!؛ یعنی ذات بدون کیفیت و اجزاء و بدون ترکیب خداوند متطور و ظاهر شده و شکل جهان در آمده، و دوئیت و تفاوتی بین ذات خالق و مخلوق نیست، و مخلوق همذات خداست چون ظهور است
    در حالیکه طبق اسلام، جهان مخلوقِ خداوند است یعنی خدا آن را ایجاد کرده و ساخته و هیچگونه شباهتی به خدا ندارد
    و ذات إلهی که بدون ترکیب و بدون کیفیت و بی اجزاء است اصلاً قابلیّت آن را ندارد تا متطور و متحول نمیشود تا ظاهر گردد
    بر فرض پذیرش این حدیث منسوب به پیغمبر، آن میخواهد بگوید فقط خدا قدیم است و به بلاتغییر بودن خداوند اشاره دارد؛
    که الآن هم فقط خداست که قدیم و بلاتغییر است، و همه مخلوقاتش حادث و متغییّرند
    نه اینکه فقط خداست و مخلوق هم اصلاً مخلوق نیست، بلکه ظهور بخشی و حسّه ای از خود خداست
    آیت الله سیّدان خاطره ای از دیدارش با دولابی نقل میکند درباره همین عقیده ی باطل دولابی،
    آیت الله سیّدان نقل کردند:
    که در تهران جلساتی داشتند در موضوع محبّت خدا صاحب مجلس ایشان را به مجلس آقای دولابی دعوت می کند ، آیت الله سیّدان گفتند : ایشان(دولابی)شروع کرد از اینکه همه چیز خداست و من هم دل دادم تا راحت تمام حرفهایش را بزند تا جایی که گفت : همه چیز اوست ،گاهی فقیر میشود در کنار خیابان و گاهی غنی می شود و....
    بعد از اینکه حرفهایش تمام شد گفتم : خیلی خوب بود ولی چند تا سوال برای من پیش آمده است ،

    اگر همه چیز اوست

    اوّلاً اینکه پس این همه انزال کتب و ارسال رسل برای چیست؟؟؟

    ثانیاً بهشت و جهنم و وعد و وعید و آیات عذاب و... برای چیست؟؟؟

    ثالثاً چرا خود من این را نمی فهمم که او هستم؟؟؟

    ایشان در جواب گفت: از شدت ظهور مخفی است!!!

    گفتم: در صورت تباین و تعدد است که شئی به جهت شدت ظهور بر شیء دیگر مخفی می ماند مثل هوا .

    گفت: عقل تو قلدر است !

    گفتم: عقل من دیگر معنی ندارد ، تو منی، من تو ام، او من است و همینطور تکرار کردم..
    این چنین است که مدعیان عرفان وحدت وجودِ کذایی را برای مبتدیان توجیه میکنند به معانی بسیار ساده و پیش پا افتاده ای و مدعی اند که این معنی خیلی ثقیل است و هر کس آنرا نمی فهمد و حال آنکه اگر این توجیهات باشد از بیان آن نباید اِبایی داشت و فهمش عمومی است و حقیقت مطلب همان است که در مجالس خصوصی خود برای خواص بیان میکنند...
    و آیت الله سیّدان خاطره ای دیگر درباره دولابی نقل کردند که :
    منزل آقای ایت الله شیخ جواد کربلایی رحمه الله بودم متوجه شدم ایشان با اقای دولابی رفاقت دارد به ایشان گفتم : که با این فرد رفاقت نکن ... ولی ایشان قبول نکرد.
    چندی بعد آقای خراسانی به منزل ما آمد و گفت فلانی را رها کردم ولی نه به خاطر حرف شما بلکه خودم چیزی از وی شنیدم که دیگر او را ترک کردم ، خودش به من گفت : به حالتی رسیدم که تا پانزده روز نماز را رها کردم ولی وقتی دیدم اطرافیانم طاقت ندارند دو مرتبه شروع به نماز خواندن کردم!!!!!
    این همان اذا ظهرت الحقایق بطلت الشرایع مولوی صوفی خبیث است که ادعا کرد وقتی حقایق پیدا شد شریعتها باطل میشود و صوفیان طبق آن شریعت را کنار میگذارند
    می بینیم که خود دولابی هم این را گفته: چندین بار مسجد و نماز و مقدسین را رها کردیم و‌ خانقاه رفتیم، دوباره مسجد و‌ دوباره خانقاه، آخر کار ساکن خانقاه شدیم ... طوبای محبت: جلد ۲ ، صفحه ۱۲۹
    جناب دولابی صوفی جواب بده که آیا پیغمبر خدا و امیرمومنان علی(علیه السلام)که تا آخر زندگانی دنیوی شان دست از نماز خواندن نکشیدند آیا به یقین نرسیده بودند؟
    آیا آنان مسجد را رها کرده و خانقاه نشین شدند؟
    این حدیث امام صادق علیه السلام را هم یادآور میشوم:
    به سند صحیح از « احمد بن محمد بزنطی » روایت کرده اند که مردی به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد : در این زمان قومی پیدا شده اند که به آنها صوفی می گویند. درباره آنها چه می فرمایید؟ امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود : « انهم اعداءُنا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم سیکون اقوام یدّعون حبّنا و یمیلون الیهم و یتشبهون بهم و یلقبون انفسهم بلقبهم و یأوّلون اقوالهم ألا فمن مال الیهم فلیس منّا و إنّا منهم برآء و من انکرهم و ردّ علیهم کان کمن جاهد الکفار بین یدی رسول الله»
    آنها ( صوفیان ) دشمنان ما هستند ، پس هرکس به آنها میل پیدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد به زودی کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می دهند ، خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می گذارند و گفتارشان را تأویل می کنند . بدان که هرکس به ایشان تمایل نشان دهد ؛ از ما نیست و ما از او بیزاریم و هرکس آنها را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر (ص) با کفار جهاد کرده است.»
    (اثنی عشریه/ص۳۳) و (سفینة البحار چاپ فراهانی ج۲ ص۵۷ و در چاپ اسوه قم ج۵ ص ۱۹۷) و (انوار نعمانیه سید نعمت الله جزایری ج۲ ص۲۹۳ چاپ تهران)
    و ( منهاج البراعه علامه خوئی ج۶ ص۳۰۴) . ( طرائق الحقائق ج۱ ص۲۰۸ چاپ کتابخانه بارانی) و (خیراتیه ج۱ ص ۳۶) و (البدعة و التحرف ص۱۱۳) و (مصابیح الدجی ص۲۴۴)
    و (حدیقة الشیعة ص۵۶۲) و (کشکول علامه بحرانی ج۳ ص۲۲۹) و (فضایح الصوفیه ص۳۵) و (بین التصوف و التشیع ص۵۸۴ چاپ بیروت) و (صفوة الاخیار ص۲۳۸ چاپ مشهد) و الفصول التامه رازی.