مستند اوشو، گوروی ثروتمندان - افکار و عقاید اوشو، مدعی عرفان و معنویت در دنیای معاصر


مجموعه مستند «اوشو، گوروی ثروتمندان» به زندگی، عقاید و فعالیت های اوشو، فردی هندی که در قرن بیستم، آیین جدیدی را بنیان می گذارد، می پردازد.

این قسمت از مستند، به نیمه اول زندگی او و فعالیت هایش در کشور هند و شرح عقاید او اختصاص دارد. در متن مستند مصاحبه با اساتید و محققان صورت گرفته است.

مرام و مکتب اوشو شامل آداب و رسومی است که اساس تعالیم عملی او را در بردارد و مهم ترین آنها عبارتند از انواع مراقبه، رقص، سماع، سکوت، عشق ورزی، سرور، یوگی، ذن و ... که در یک دسته بندی خاص ارائه می شوند.

اوشو عقیده دارد انسان در عصر حاضر با توجه به پیشرفت تکنولوژی نیاز به معنویت دارد معنویتی که جدا از آموزه های دینی و عرفانی گذشته باشد به عبارتی از نظر او، مراقبه چیزی نیست جز سعی در پاکسازی وجود، سعی در یافتن طراوت و جوانی و سعی در دستیابی به سر زندگی و هوشیاری بیشتر.

این مدعی عرفان و معنویت در دوران معاصر همچنین نگاهی متفاوت به ازدواج و زندگی زناشویی را ترویج می کند و می گوید برای یک رابطه میان دو جنس مخالف، وجود عشق کافی است و نیازی نمی بیند که این ارتباط به صورت قانونمند درآید در واقع افراط در رابطه جنسی نقش مهمی در معنویت گرایی اوشو دارد.

«اوشو، گوروی ثروتمندان» در پی آن است که به افکار و عقاید او در چارچوبی مستند و صحیح بپردازد


+ 
33

- 
6

عرض x طول

دکمه اشتراک گذاري تلگرام ارسال ويدئو در تلگرام

ارسال نظر
CAPTCHA
کد امنیتی زیر را وارد نمایید.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
  • متاسفانه اسلام در ایران دچار بعضی آخوندهایی شده که صوفیانی اند در لباس تشیع و انحرافات عقیدتی صوفیان را ترویج میکنند
    و جالب اینکه مخالفانشان را تهمت جهل میزنند و عقاید باطلشان را نیز با سوء استفاده از آیات متشابه و فلسفه بافی و تشبیه خالق به مخلوق که شرک و کفر است اباطیلشان را برای عوام جا میزنند
    مثل محمدحسین طهرانی که نام علامه برایش گذاردند و عقایدش بخلاف اسلام است
    چنانچه ادعا کرده:
    حق سبحانه و تعالی، خالق است در مرتبه اعلی و مخلوق است در مرتبه دانی،آمر است در مقام بالا، مامور است در مقام پائین، راحم است در افق مبین،مرحوم است در اسفل السافلین!
    (الله شناسی ج 3 ص 222)..
    از این بهتر نمیتوانسته ادعا کند که همه چیز خداست و خداست که همه چیز است؛ و مخلوق همان خالق است و خالق همان مخلوق است.. در حقیقت اینها خداوند را مخلوق و مملوک و مربوب می شمرند و ادعا دارند مخلوق از ذات خالق و تطوّر و تحوّل خود خالق پس همذات اوست
    بخلاف اسلام که خداوند در آن خالق همه چیز و مالک همه چیز و ربّ همه چیز و بخلاف اشیاء و غیر آنهاست و مخلوق و مملوک و مربوب نیست و کُنهِ خداوند متفاوت و بخلاف مخلوقاتش است
    در قرآن و کلام اهل البیت(علیهم السلام) میخوانیم که فرمودند:
    الله خالق کل شئ، هو ربّ کل شئ، لَهُ کل شئ و هو بخلاف الاشیاء و نظیر این تعابیر..
    همین جناب محمدحسین طهرانی در جایی ادعا کرده که اگر استادش(هاشم حداد) بگوید: یک لیوان خون بخور فلفور آن را میخورد؛
    (حتّی اگر خداوندِ قرآن و اهل البیت(علیهم السلام)فرموده باشند خوردن خون حرام است)

  • اولا یزدان یعنی خدایان کوچگک دین زرتشتی - و به قول پورداوود فرشتگان- و ابدا جای الله را نمی گیرد.
    ثانیا اگر واقعا ضد انقلاب و ضد امام خمینی هستی که هیچ. اما اگر واقعا ضد انقلاب نیستی یادت باشد این اراجیف را کسانی دهان تو گذاشتند که می خواهند امام خمینی را به عنوان یک فیسلوف عارف و حکیم متاله بزنند.
    شوخی نیست که در تمام دانشگاههای اسراییل و برخی از برترین دانشگاههای آمریکا کرسی شیعه شناسی درست شده است. همه آنها خوب فهمیده اند علمای شیعه توحید افعالی را با ادعا قبول داشتند اما فقط حکمایب متاله بودند که معنی عقلی توحید افعالی را فهمیدند و تازه فقط هم عرفا بودند که توحید افعانی را به طور شهودی درک کردند.
    و فقط یک فقیه بود که هم مرجع تقلید بود - یعنی توان دادن حکم جهاد و قیام داشت- و هم فلیسوف و عارف بود - یعنی توحید افعالی را با همه وجودش درک کرده بود و می فهمید که لاموثر فی الوجود الا الله یعنی چه. فقط همین یک نفر هم می تواند ذره ای از آمریکا و تمام جهان استکباری نترسد و هم مردم را بسیج کند که علیه آمریکا و جهان استکبار بایستند.

    والا ما فقیه و مرجغ تقلید معمولی زیاد داشتیم. همه محافظه کار بودند. متاسفانه هیچ کدام جرات در افتادن با تمام دنیا را نداشتند و تاریخ زندگی هر یک را که بخوانی می بینی بالاخره کوتاه آمدند و یا منحرف شدند و از همانجا ضربه خوردند و یا اینکه کلا بی خیال سیاست شدند و یا اگر خیلی شجاعت داشتند حداکثر مانند تیر شهابی یک حرکت مختصر انجام می دادند و دوباره به حجره های خود باز می گشتند.
    عارف شجاع و نترس هم زیاد داشتیم که ذره ای محافظه کاری بلد نبودند ولی چون مرجع تقلید نبودند شجاعت یک نفره آنها ابدا تاثیری بر جوامع نداشت.
    تا آنکه امام خمینی آمد که جامع جمیع همه علوم عقلی و نقلی و عرفان و فلسفه و در عین حال مرجع تقلید فقهی بودند.
    و او موفق شد.

    لهذا بلافاصله دشمنان فهمیدند باید کجا را بزنند. باید کاری کنند که دیگر کسی مثل خمینی ظهور نکند. باید بر طبل حرام بودن فلسفه و عرفان بکوبند و در وزه های شیعه رسما پول خرج کنند تا هیچ مرجعی در آینده مانند خمینی نشود.
    حالا می بینی که چرا امثال مهدی نصیری که روزی سوپر انقلابی بودند وفتی کم کم با عرفان و فلسفه در افتادند حالا هم به این نتیجه رسیده اند که اسلام در غیبت قابل اجرا نیست و باید بی خیال حکومت اسلامی در غیبت بشویم! یعنی رسما قرآن را تعطیل کنیم!

    این را هم بدان که تو چون فرق تصوف و عرفان را نمی فهمی خیلی راحت به خودت اجازه می دهی با خواندن یکی دو جزو و کتاب از افرادی با اسم های گنده گنده اما عمیقا فاقد فهم ، به بهترین بندگان خدا به جرم آنکه چیزی بیش از تو می فهمیده اند تهمت بزنی. البته نمی خواهم دوباره بحث را باز کنم چون برایم یقین شده که ون فرق وجود و ماهیت را نمی فهمی و دایم این دو مفهوم متفاوت را به جای هم به کار می بری و قاطی می کنی البته نمی توانی بفهمی که وحدت ماهیت شرک است و وحدت وجود عین توحید است.
    اما بدان که وقتی جماعتى، دسته جمعى توطئه نموده بودند، و درباره روش عرفانى و الهى و توحیدى مرحوم آخوند ملّا حسینقلى انتقاد کرده، و یک عریضه‌‏‌اى به مرحوم آیت‌الله شَرَبْیانى نوشته بودند. (در اوقاتى که مرحوم شربیانى ریاست مسلمین را داشته، و به عنوان رئیس مطلق وقت شمرده مى‌‌‏شده است.) و در آن نوشته بودند که آخوند ملّا حسینقلى روش صوفیانه را پیش گرفته است.

    مرحوم شربیانى نامه را مطالعه فرمود، و قلم را برداشت و در زیر نامه نوشت:

    «کاش خداوند مرا مثل آخوند، صوفى قرار بدهد.»

  • زیاد به در و دیوار و اینور و آنور نزن تا اشتباهات و انحرافات فلاسفه و عرفای صوفی گرا رو توجیه کنی،..
    برای ما فقط اسلام حقیقی و معارف حقیقی که رسول الله و عترت اهل البیتش(علیهم السلام) طبق قرآن فرمودند مهّم است، حالا اگر تو نمیخواهی بفهمی و بافته های عرفای اصطلاحی و فلاسفه را به توحید اسلام ترجیح میدهی خود دانی
    واژه یزدان هم اکنون به معنای خداوند استعمال میشود، حتی طبق بعضی از کتب سلمان فارسی بسم الله الرحمن الرحیم را بنام یزدان بخشاینده ترجمه کرده بود
    و صدها سال پیش شعرای حکیمی مثل فردوسی هم واژه یزدان را به معنای خداوند بکار برده..
    در آغاز باید بدانی درست.. سرمایه گوهران از نخست
    که یزدان نه از چیز، چیز آفرید .. بدان تا توانایی آرَد پدید

  • تو که اینقدر سنگ ملاصدرا و عرفای اصطلاحی(صوفیان)را به سینه میزنی،
    امام خمینی از تو که جوجه طلبه ای شاید باشی، بسیار باسواد تر و فهمیده تر بود در اواخر عمرش ابراز پشیمانی کرد و چنین گفته و نوشته است: اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوی دوست بازم داشت ، نه از فتوحات فتحی حاصل و نه از فصوص الحکم حکمتی دست داد. <به سوی نور ، صحیفه نور ج 22 ص 380 - آذر ماه 1365>

    می بینی که امام خمینی اسفار اربعه ملاصدرا رو مانعی برای سلوک إلهی دانسته و کتب فتوحات و فصوص الحکم ابن عربی را که از گنده های تصوف است و عارف نماهای شیعه و سنّی متاسفانه سر سفره گندیده اش نشستند را بیهوده شمرده که فتحی برای انسان حاصل نمیکند
    شما رسول الله و ائمه هدی از عترتش را که عباد مخلَص خداوند هستند را رها کرده اید و مزخرفات و اشتباهات و کفریات صوفیان و فلاسفه درباره خداوند را عقیده خود کرده اید
    خداوند متعال در قرآن فرموده: سبحان الله عما یصفون الا عباد الله المخلَصین(خداوند منزّه است از آنچه وصف کنند؛ مگر(وصف) بندگان مخلَص خداوند)
    این عباد مخلَص خداوند فقط پیامبران إلهی و افضل آنها محمّد مصطفی و جانشینانش ائمه هدی(علیهم السلام) هستند که معرفت به حقایق را از خود خدا گرفتند، پس خدا را به درستی معرّفی کردند و آیات قرآن را به درستی توضیح دادند، و هر کسی از غیر آنها طلب معارف کند عقاید کفرآلود و شرک آمیز را عقیده خواهد کرد هر چند بر این توهّم باشد که توحید حقیقی را دانسته