لوازم آرایشی برای بعضی خانما از نون شب هم واجب تره آمار عجیب لوازم آرایشی در ایران + 6 - 3 افزودن به گزارش ارسال در 1398/7/17 ساعت 17:19 2019-10-9 17:19:14 توسط محسن آرایش لوازم آرایش دختر عمل زیبایی گریم خوشگل عرض x طول لیست پخش دوست داشتنی ها ارسال نظر 238 رؤیت + ارسال ويدئو در تلگرام دانلود فایل ارسال نظر نام شما: ۲ بعلاوه ۴ میشود : نظر: * CAPTCHAکد امنیتی زیر را وارد نمایید. What code is in the image?: * Enter the characters shown in the image. نظرات(برای مشاهده نظرات کلیک کنید) رک و راست 98/7/18 ساعت 00:02 پیوند ثابت پاسخ در آغاز باید بدانی درست سرمایه گوهران از نخست که یزدان نه از چیز؛ چیز آفرید بدان تا توانایی آرَد پدید همه بندگانیم و ایزد یکیست پرستش جز او را سزاوار نیست ز روز گذر کردن اندیشه کن پرستیدن دادگر پیشه کن به نیکی گرای و میآزار کس ره رستگاری همین است و بس به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی که من شهر علمم علی ام در است درست این سخن قول پیغمبرست منم بندهٔ اهل بیت نبی ستایندهٔ خاک و پای وصی حکیم این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج ازو تندباد چو هفتاد کشتی برو ساخته همه بادبانها برافراخته یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محمّد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و ولی خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید بدانست کو موج خواهد زدن کس از غرق بیرون نخواهد شدن به دل گفت اگر با نبی و وصی شوم غرقه دارم دو یار وفی همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لوا و سریر خداوند جوی می و انگبین همان چشمهٔ شیر و ماء معین اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای گرت زین بد آید گناه منست چنین است و این دین و راه منست برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم دلت گر به راه خطا مایلست ترا دشمن اندر جهان خود دلست نباشد جز از بیپدر دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش هر آنکس که در جانش بغض علیست ازو زارتر در جهان زار کیست نگر تا نداری به بازی جهان نه برگردی از نیک پی همرهان همه نیکی ات باید آغاز کرد چو با نیکنامان بوی همنورد از این در سخن چند رانم همی همانا کرانش ندانم همی ((برگرفته از شاهنامه فردوسی)) حسین مشهد متولد 1335 98/7/17 ساعت 22:22 پیوند ثابت پاسخ سکوت و دیگر هیچ .
سرمایه گوهران از نخست
که یزدان نه از چیز؛ چیز آفرید
بدان تا توانایی آرَد پدید
همه بندگانیم و ایزد یکیست
پرستش جز او را سزاوار نیست
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میآزار کس
ره رستگاری همین است و بس
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
که من شهر علمم علی ام در است
درست این سخن قول پیغمبرست
منم بندهٔ اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاک و پای وصی
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
برانگیخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتی برو ساخته
همه بادبانها برافراخته
یکی پهن کشتی بسان عروس
بیاراسته همچو چشم خروس
محمّد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و ولی
خردمند کز دور دریا بدید
کرانه نه پیدا و بن ناپدید
بدانست کو موج خواهد زدن
کس از غرق بیرون نخواهد شدن
به دل گفت اگر با نبی و وصی
شوم غرقه دارم دو یار وفی
همانا که باشد مرا دستگیر
خداوند تاج و لوا و سریر
خداوند جوی می و انگبین
همان چشمهٔ شیر و ماء معین
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه منست
چنین است و این دین و راه منست
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
دلت گر به راه خطا مایلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست
نباشد جز از بیپدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست
نگر تا نداری به بازی جهان
نه برگردی از نیک پی همرهان
همه نیکی ات باید آغاز کرد
چو با نیکنامان بوی همنورد
از این در سخن چند رانم همی
همانا کرانش ندانم همی
((برگرفته از شاهنامه فردوسی))