وضعیت آزادی سیاسی در ایران از نظر حسن عباسی
حسن عباسی در برنامه #جهان_آرا: بیش از ۲۷ بار پرونده جدی در دادگاه های ایران دارم، چند بار بازداشت شدم ولی باز میگم وضعیت آزادی سیاسی خوبه!
ارسال نظر
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
غلط توی بی سواد جاهل به تاریخ انقلاب و آن کسی کرده است که به قول گنجی ادعایی مطرح کرد که هیچ کافری در طول تاریخ جرات ابراز آن را نداشت .
در مورد نوشیدن شراب برای حفظ اسلام مربوط به اوایل دهه 60 بود و چندان مشهور نیست
اما در مورد تعطیل نماز و روزه و حج به خاطر مصلحت نظام در اواخر دهه 60 و اتفاقا در آن نامه تاریخی پاسخ به رئیس جمهور وقت یعنی رهبری در مورد مصلحت نظام اسلامی شهره عام و خاص است و در همین سایت های حکومتی می توانی اصل آن نامه و مقوله مصلحت از نظر امام خمینی ببینی و جای هیچ گونه شک و شبهه ای در آن نیست .
در مورد مرجع تقلید هم من نام آن مرجع تقلید را گفتم . ایشان آیت الله عظمی محمد ابراهیم جناتی است که از او شاید به خاطر همین فتواهایش به عنوان روشنفکرترین مرجع تقلید نام می برند . البته ایشان هم دست دادن زن و مرد نامحرم را در مراسم رسمی و به شرط آن که مفسده ای در پی نداشته باشد نه در هر موقعی بی اشکال و جایز می دانند . که البته ما یک چنین فتوایی را حتی از مراجع تقلید نوانديش دیگر مثل صانعی و مرحوم صادقی تهرانی نداریم .
بله امام خمینی بنیان گزار نظام جمهوری اسلامی مطابق و یا حتی بدتر و فراتر از منش و منطق اومانیستی و لیبرالیستی مذمت این کامنت گزار با نام آقایان و دیدگاهی که نشان دهنده اوج تفکر منطق سکولاریستی برای حفظ یک حکومت به هر قیمتی است اعلام کرد که حفظ حکومت اوجب واجبات بوده و بر همه احکام حتی نماز و روزه مقدم است . بنابراین حاکم اسلامی و حکومت اسلامی حق دارد که حج و حتی نماز و روزه را هم در صورت مصلحت حکومت تعطیل کند .
بله امام خمینی بت شکن بود .
یکی از بت شکنی هایش در اواخر عمرش اتخاذ و دادن همین تئوری و نظریه مقدم بودن مصلحت حکومت اسلامی و اوجب واجبات بودن آن و مقدم بودنش بر همه چیز و همه احکام حتی نماز و روزه بود تا جایی که می تواند نماز و روزه را هم تعطیل کند .
دیدگاه بت شکنانه و ساختار شکنانه ای که با ادعای سابق ایشان مبنی بر یکی بودن دین و سیاست و همین طور عمل امام علی در دوران حکومت و خلافتش در تضاد بود .
دیدگاه بت شکنانه و ساختار شکنانه ای در مورد بالاتر بودن و مقدم بودن جایگاه ولایت فقیه و حکومت اسلامی بر همه کس و همه چیز حتی خود دین و احکام صریح آن مثل نماز و روزه که نه فقط تندرو ترین سکولاریست ها که ملحدترین و ضددين ترین اشخاص در طول تاریخ سعادت دادن و اظهار این تز و یا شاید جرات اظهار آن را در طول تاریخ نداشتند اما امام خمینی این نظر محیرالعقول و نشدنی را داد .
بله امام خمینی بت شکن بزرگی بود که یکی از شاهکارهایش و بت شکنی هایش چنین تز و نظریه ای که اوج و نهایت سکولاریسم بود در مورد یک مقام و حکومت دینی داد و این هم از شگفتی های نه فقط تاریخ انقلاب که کل تاریخ ایران و ادیان است .
سلام بر خمینی کبیر
سلام بر خمینی بت شکن
لبیک یا خمینی دیگر است.
سلام بر خمینی
بت شکن بزرگ دوران .
سلام بر خمینی کبیر
سلام بر خمینی بت شکن
یا غلط می کنید که به مرجع تقلید تهمت می زنید که اجازه دست دادن را حلال کرده اند.
مرگ بر تو دروغگوی فاسد منافق
زنده باد خمینی کبیر و ارمانهای مقدسش
مرگ بر تفرقه انداز
در مورد این که بخشی از کسانی که به روحانی رای دادند گفتند که پشیمان هستند و باید به رئیسی رای می دادند احتمالا اگر دروغ نگویی توهم زده ای و خواب نما شده ای .
اتفاقا اجماع و اصرار جریان اصولگرا در کنار زدن قالیباف به نفع رئیسی نشان از موقعیت نشناسی و بدتر از آن خریت و حماقت جریان اصولگرا و در کل جریان انقلابی و ارزشی که تو خودت را جز آن می دانی دارد به این دلایل :
اولا : روی کار آمدن رئیسی به عنوان یک روحانی متولی آستان قدس که در اعدام های مجاهدین در سال 67 نقش فعالی داشت و داماد بودن علم الهدی امام جمعه مشهد به عنوان یک شخص تندرو با آن مواضع عجیب و غریب افراطی اش هم چون عدم اجازه برگزاری هرگونه کنسرتی در مشهد چه حلال چه حرام کمک بزرگی به ایجاد دوقطبی مورد نظر روحانی کرد تا جایی که طیف طرفدار روحانی مدعی شد که در صورت روی کارآمدن رئیسی حتی در پیاده روها هم دیوار خواهند کشید !!!:
ثانیا :آرای رئیسی آرای بخشی از محرومان جذب شده به وعده یارانه بیشتر و آرای ایدئولوژیک یعنی طرفداران جریان اصولگرا و جریان ارزشی و انقلابی بود . در حالی که آرای قالیباف در دو انتخابات گذشته ی شرکت کننده در آن یعنی سال 84 و 92 بیشتر آرای اجتماعی مربوط به طبقات متوسط بود . یعنی همان طبقه ی پشتیبان جریان اصلاح طلب و لیبرال .
ثالثا : رئیسی اگر چه سابقه قضایی دارد و رسانه ها از او به عنوان رئیس احتمالی قوه قضائیه پس از لاریجانی نام می برند اما فاقد کوچکترین سابقه اجرایی است . در حالی که قالیباف با سه دوره شهردار شدن سابقه اجرایی و تا حدی کارآمدی را دارد . اما اجماع جریان ارزشی و انقلابی و اصولگرا بر رئیسی فاقد سابقه اجرایی در مقابل قالیباف نشان داد این جریان برای ارزشی گری و انقلابی گری صرف بیشتر تاکید دارد تا کارآمدی و تخصص .
در جمع بندی باز تاکید می کنم که اقدام جریان اصولگرا در اجبار به کنار گذاشتن قالیباف به نفع رئیسی نشان از جهالت و حماقت این جریان و ارزشی ها و انقلابی ها داشت چرا که :
گذشته از نداشتن سابقه اجرایی رئیسی ورود وی با توجه به سابقه قضایی و خویشاوندی اش به ایجاد دوقطبی به نفع روحانی و ترساندن و لرزاندن مردم لیبرال و غیر مذهبی و حتی لامذهب کمک زیادی کرد .
گذشته از آن با توجه به این دوقطبی بخش قابل توجه آرای اجتماعی و غیر ایدئولوژیک طرفداران قالیباف پس از کناره گیری وی به نفع روحانی ریخته شد
در صورتی که در صورت کناره گیری رئیسی به نفع قالیباف این آرای اجتماعی طبقه متوسط به همراه آرای ایدئولوژیک جریان اصولگرا و ارزشی انقلابی و محروم که به رئیسی داده شد جمعا به سبد رای قالیباف ریخته می شد و شانس او را در مقابل روحانی برای انتخاب شدن به ریاست جمهوری و کنار زدن روحانی زیادتر می شد .
اما جریان ارزشی خرفت بازی درآورد و با کنار زدن قالیباف بخش زیادی از آرای قابل توجه قالیباف را هم به سبد روحانی ریخت .
خاک بر سر این جریان ارزشی و انقلابی کنند.
طرفداران قالیباف لطفا راجع به این کامنت من به طور عام و آقایان به طور خاص پاسخ دهند .
لابد این سرکوب ها و انحصار طلبی ها که دامن بعضی از حتی نیروهای های ارزشی و عدالتخواه را گرفته است مثل محکومیت طلبه سیرجان هم برای قوام جریان خداگرای انقلابی است ؟!
مرد حسابی وقتی پای حفظ حکومت در میان باشد ارزش و اسلام و خود خدا هم نعوذ بالله کشک است .این را حتی نیروهایی که تو آنها را ارزشی و انقلابی می دانی اکثرا قبول دارند و در عمل به آن عمل می کنند . کدام خداگرای و شیطان گرایی ؟ کدام کشک ؟
می دانی چه کسی لیبرالیسم و اباحه گری را برای حفظ حکومت و نظام تئوریزه کرد ؟ خود بنیانگزار این نظام یعنی امام خمینی
هنگامی که رئیس جمهور آن زمان یعنی رهبر فعلی گفت مصلحت نظام نمی تواند احکام اسلامی و دینی را نقض کند خمینی نامه ای به او نوشت و اظهار کرد که خیلی حرف بی جا زدی . ولایت بر همه احکام اولی و ثانوی حتی نماز و روزه هم مقدم است .حاکم می تواند اگر مصلحت بداند حج را تعطیل کند . حتی نماز و روزه را هم تعطیل کند . ادعایی که نه فقط روشنفکران دینی که خواهان کنار گذاشتن بعضی از احکام اجتماعی اسلام مثلا به دلیل تعارض با حقوق بشر آن را مطرح نکرده اند بلکه به قول اکبر گنجی در میزگردی با تحلیل عمل کرد آیت الله خمینی اظهار داشت که هیچ کافری در طول تاریخ چنین ادعایی را مطرح نکرده بود .البته ایشان پیش از این هم در اوایل دهه 60 در واکنش به مهدی بازرگان گفته بودند که برای حفظ اسلام نه فقط جاسوسی و تجسس در زندگی دیگران مباح
است که کارهای دیگری مثل حتی شرب خمر هم حلال و مباح است . این ادعا در صحیفه نور اگر آن را به تازگی سانسور و حذف نکرده باشند موجود است .
بنابراین همان طور که در بالا اشاره کردم لیبرالیسم و اباحه گری برای ولایت فقیه و حفظ حکومت را تا حدی که واجباتی مثل نماز و روزه تعطیل شود و یا حرامی مثل شرب خمر که در قرآن ابزار شیطان نامیده شده است حلال شود را که خود خمینی از چند دهه پیش تئوریزه کرده است نه ما لیبرال ها .
چرا که از نظر ایشان حفظ نظام اوجب واجبات است و مقدم بر همه چیز حتی نماز و روزه است لذا دست سران نظام در این زمینه یعنی حفظ حکومت و نظام به گونه ای فراتر از لیبرالیسم ! باید باز باشد و اباحه گری مطلق حاکم باشد تا جایی که بتوان برای حفظ و مصلحت حکومت و نظام شراب را حلال و جایز کرد و یا نماز و روزه را تعطیل کرد .
حال رفتار و عمل ایشان را با جدشان امام علی مقایسه کنیم که تازه معصوم بوده و از طرف پیامبر و خدا منصوب خاص برای حکومت بودند . خوب اگر ایشان یعنی امام علی هم با همین منطق که حفظ حکومت الهی و منصوب از جانب خدا که بر خلاف خمینی معصوم هم بودند مقدم بر همه چیز و حتی احکامی مثل نماز و روزه است و دست حاکم و حکومت ایشان به گونه ای به قول شما اباحه گرايانه و فراتر از لیبرالیسم برای حفظ این حکومت و نظام باز است که با این منطق در مقابل مخالفین و توطئه گران شکست نمی خوردند و دست آخر هم شهید شوند .
اگر به جای امام علی نواده ایشان خمینی با این منطق بود که معاویه و امثال او قطعا شکست می خوردند و به زباله دانی تاریخ می پیوستند دیگر چه برسد که به خلافت برسند . اما امام علی چنین منطقی را در سیاست قبول نداشتند فلذا در مقابل معاویه که برای رسیدن به قدرت هر کار و روشی را مجاز می دانست دست بسته بودند و حاضر نبودند هر روشی را برای حفظ حکومتشان انجام دهند به همین دلیل نتوانستند موفقیت چندانی کسب کنند و در آخر هم شکست خورد. اما با منطق خمینی امام علی قطعا در مقابل مخالفان و از جمله معاویه پیروز می شدند .
بعضی مطالبت پرت و پلا گویی است .
نوشتی جریان لیبرال هیچ گاه حاظر نیست خطایش را بپذیرد هرگاه جریان به اصطلاح انقلابی و ارزشی حال حاضر شد خطا و اشتباهات رفتار و سیاست های غلط خودش را بپذیرد و آن را در همه موارد به توطئه دشمنان و استکبار جهانی ربط ندهد این جریان لیبرال هم خطا و اشتباهاتش را می پذیرد .
نوشتی برای این جریان انقلابی مهم نیست که در دادگاه یا افکار عمومی مردم محاکمه شوند مهم این است که در مقابل خدا محکوم نمی شوند .بله این واقعیت را به خوبی می دانیم . اگر این گونه نبود که این جماعت خود عمار پندار و خود حق مدار تا جایی پیش نمی رفت که برخلاف گفته های رهبری سخنرانی های اشخاص را به هم بزند و مهر و سنگ پرتاب کند و یا مثل این حسن عباسی فحاشی و انواع دروغ را نثار دیگران کند . یا مثل مشتی وحشی که تربیت دینی و خانوادگی خود را نشان می دهد مثل خبرنگار عراقی به پرتاب کفش بپردازد با این تفاوت که خبرنگار عراقی به ربیس جمهور بیگانه و اشغال گر کشورش کفش پرتاب کرد اما این آقایان ارزشی و انقلابی به سوی رئیس جمهور منتخب ملت و نظام جمهوری اسلامی کفش می پرانند و یا در اقدامی مضحک و احمقانه در روز وحدت بخش راهپیمایی 22 بهمن علیه رئیس جمهور این نظام شعار داده و تفرقه افکنی می کنند .
بله جناب آقایان ما می دانیم که این جماعت مدعی ارزشی و انقلابی افکار عمومی برایش اهمیت چندانی ندارد وگرنه این رفتارهای خوارج گونه و خشونت طلبانه را که بیشتر آبروی جریان به اصطلاح انقلابی و ارزشی را می برد و منطق این جماعت را که چماق و زور و خود سری است به ملت و مردم به خوبی نشان می دهد هیچ وقت انجام نمی داد .
البته همه این اقدامات هم ولو برخلاف شعور و قانون و حتی سخن رهبری باشد تحت عنوان وظیفه دینی انجام می دهد چنان که داعش هم چنین می کند !
این چه وضعشه
تقریباً هیچ جای جهان با این دو پارادایم با این شدت و غلظت روبروی هم نیستند. پارادایم خدا گرایی و پارادایم لیبرالیسم.
این دو پارادایم در تقابل باهم هستند.
شرق و غرب؛
شوروی و آمریکا؛
کمونیسم و لیبرالیسم درروی زمین در چه نقطهای از هم جدا میشدند؟
در وسط برلین.
امروز هم ،شرق و غرب بهاصطلاح معرفت فکری یعنی بین تفکر انقلابی و خداگرا با تفکر شیطانی و نفسانی لیبرال در داخل ایران از هم جدا میشوند.
جناحی که تفکر غرب را نمایندگی میکند این را باید با متر و میزان آنها پارادایم غربی کنید و متقابلاً جناح مقابلشان را با همین نسبت.
اگر غیر این باشد نمیتوانیم به نتیجه برسیم و افکار عمومی را توجیه کنیم که آنها چه نگاهی دارند و ما چه نگاهی داریم.
ما غالباً در اطلاعات استراتژیک میگوییم که اطلاعات استراتژیک یعنی اینکه حریف در مقابل ما چطور است و چطور فکر میکند؟
جهانبینیاش در مورد ما چیست؟
سوءتفاهم یعنی اینکه جریان انقلابی در ایران بخواهد با متر و میزان خودش جناح مقابل را در کارکرد اصلی و در مواجهه با افکار عمومی بسنجد و متقابلاً آنها هم بخواهند جناح انقلابی را با خودشان بسنجند.
جناح لیبرال در ایران همان رویههای غربی را – البته بهصورت خام- پیاده میکند.
به هر جهت ما با یک جناح و جریان رسانهای-معرفتی-فکری روبرو هستیم که هویتش را در نفی جناح مقابلش میگیرد.
وقتی اباحه است برای شما بد است که کسی به زندان برود؛
اما اگر فلانی محکوم اقتصادی است برای آنها قهرمان است.
همانطور که کسی وقتی محکوم سیاسی میشود، قهرمان است؛
اکبر گنجی معروف به اکبرپونز قهرمان است؛
فلان وبلاگ نویس غربی و کانال تلگرامی وقتی دچار مشکل میشود، قهرمان است.
با این دیدگاه که جامعه را در رسانهها دو قسمت میکند، اگر سراغ تحلیل برویم، بهراحتی متوجه میشویم چرا این اتفاق میافتد.
من البته یک نگاه آینده نگارانهای را مدنظر دارند و آنهم این است که این جریان به سمتی در حال حرکت است که حربه برخورد قضایی در مسائل اقتصادی را خنثی و بیاثر کنند.
جریان انقلابی،۳ لایه محکومیت قائل هستند، و لیبرال ها۲ لایه؛
جریان انقلابی میگویند، که یکبار در دادگاه دستگاه قضایی محکوم میشویم، یک بار در افکار عمومی و یکبار در محضر خدا.
معتقدند مهم این است که ما در پیشگاه خداوند محکوم نشویم.
اگر افکار عمومی یا دادگاه ما را محکوم کرد ولی خدا ما را محکوم نکرد، ما بردیم.
اگر در دادگاه، در قضاوت مردم و در محضر خدا حق با ما بود، نور علی نور است.
ولی لیبرالها میگویند مهم نیست در محضر دادگاه شما محکوم شویم؛
مهم این است که در افکار عمومی محکوم نشویم .
ممکن است دستگاه قضایی در مورد کسی اشتباه کرده باشد و حکمی که نباید را صادر کرده باشد.
این فرد خودش میگوید که من محکوم نیستم اما دستگاه قضایی من را محکوم کرده است.
ممکن است جامعه او را محکوم نداند ولی دستگاه قضایی محکوم بداند.
جریان لیبرال در این فضای سیاسی، بازی را شروع کرد.
بعد به فضای اقتصادی و فرهنگی توسعه داد.
در دهه هفتاد اگر دستگاه اطلاعاتی کشور باکسی برخورد میکرد و دستگاه قضایی فرد را محاکمه میکرد، میگفتند این قهرمان مبارزه یا مثلاً فرض کنید استبداد در کشور است.
این فضا وقتی به اواخر دهه هفتاد و محاکمه کرباسچی و مواردی ازایندست یا شهرام جزایری رسید، قهرمان سازی از مجرم اقتصادی شروع شد.
از سال ۷۸ به بعد و ماجرای کوی دانشگاه، افراد رسانهای، خبرنگار و شخصیت مثلاً هنری و آکادمیک را تبدیل به قهرمان کردند.
این روند یک استراتژی و خطمشی است.
این خطمشی تقریباً از ۷۴ تا هم اکنون یعنی بیش از ۲۳ سال ادامه داشته است.
هم اکنون این شیوه در سیستم رسانهای طرف مقابل هم اجرایی شده است.
میگویند اگر دستگاه قضا با هر عنصر سیاسی ما در جناح لیبرال برخورد قضایی کرد، حق با عنصر ماست.
در مقام سیاسی و اقتصادی هم همین است.
برای آنها مهم نیست که حکم طرف چه بوده است.
همینکه روبروی سیستم ایستاده، برای آنها کافی است.
هم اکنون بیش از ۲۲ سال است که این روش توسط جناح لیبرال دنبال شده است.
بهقدری این تکرار شده که این در بهاصطلاح امپراتور رسانهای جناح لیبرال و پشتیبانان خارج نشینشان مثل بیبیسی و VOA هم عملیاتی و تبدیل به یک گزاره شده است.
این جریان با هجوم رسانهای و اتحادی که دارند، هیچگاه حاضر نیستند خطاهای خودشان را بپذیرند و بگویند در سیاست اشتباه کردند.
در فتنه ۸۸ که حاضر نیستند بگویند که در مسائل اقتصادی، مفسد اقتصادی داشتند.
حاضر نیستند در مسائل فرهنگی بگویند که فلان هنرپیشه یا فلان روزنامهنگار اشتباهی کرد.
برای این جریان یک استراتژی رسانهای در افکار عمومی تعریفشده تا در مقابل حربه دستگاه قضایی چهکار کنند تا تیغش نبرد و افکار عمومی همیشه حق را به آنها بدهد.
لازمه این قضیه آن است که اینها مطلقاً زیر بار خطای خودشان و افراد طرفدار خودشان نمیروند.
در بدنه اجتماعی اینگونه جا انداختند که با هر کس از مجموعه ما برخورد شود، حق با ماست.
اما مردم دیدند که نمره اخلاق و کارت اخلاق را باید بهطرف مقابلی که این بازیها را درنیاورد بدهند.
از انتخابات یک سال و نیم گذشت و تصویری که در ذهن مردم ماند، تصویر برخلاف انتظاری بود که اینها تصور داشتند.
اخیراً احزاب جناح لیبرال خودشان نظرسنجی کردند و بخشی از کسانی که به روحانی رأی دادند، گفتند به رئیسی رأی میدهیم.
این خیلی مسئله مهمی است.
دولت روحانی دولت تمام اصلاح طلب نیست و اتفاقا روحانی با انتصاب برخی وزرا مثل وزیر فرهنگ و ارشاد فعلی به اصلاحات و جریان لیبرال خیانت کرد . اما خوب جریان اصلاحات هم نمی تواند خود را از عملکرد این دولت که برخی از پست های حساس آن را در اختیار داشت حداقل به طور کامل مبرا کند . این ناکارآمدی های دولت روحانی بدجور به ضرر جریان اصلاح طلب که حامی اصلی روحانی بوده تمام شده است . در سیاست خارجی هم با شمشیر بستن دولت ترامپ از رو بدجوری کاسه کوزه جریان سازشکار و تعامل خواه با دنیا شکسته است .
اما در ماجرای سقوط هواپیمای ATR یاسوج و یا غرق شدن کشتی سانچی، ندیدید که رسانه جناح مقابل جناح لیبرال، خودش را وارد این بیاخلاقیها کند.
جهانگیری بهعنوان کاندیدای پوششی در انتخابات کنار دست رئیسجمهور مستقر در مناظرات انتخاباتی حضور داشت.
هشت ماه بعد وقتیکه خبرنگار خارجی از وی درباره رابطهاش با رهبر انقلاب اسلامی میپرسد، میگوید رابطهام خوب است ولی هشت ماه دیداری نداشتم و در مناظرههای انتخاباتی زیادهروی کردم.
خودش اعتراف میکند که روش ما درست نبوده است و رویمان نمیشود دیدار رهبری برویم.
شما بدانید کانال ارتباطی اصلاحطلبان با رهبری همین فرد بوده است.
نکته این است امروز دیگر جریان لیبرال و اصلاحطلب نمیتواند در افکار عمومی دستگاه قضایی را محاکمه کند.
این دیگر جواب نمیدهد.
عملکرد رسانههای جبهه انقلاب در مواجهه با سناریو مواجهه با مفسدین و مبارزه با فساد چگونه بوده است؟
نکته این است که نظام رسانهای جریان انقلابی امروز آن خلأ آمادهسازی افکار عمومی توسط دستگاه قضایی را بهخوبی صورت داده است.
البته در این قضایا این اشکال متوجه دستگاه قضایی ست.
اگر یک قاضی بهحق یک حکمی را صادر کرد و ملاحظه افکار عمومی را نکرد، این حکم مثل بومرنگ بازمیگردد و به خود آن قانون و فرد و قوه قضائیه میخورد.
اینیک اصل است، قدرت نرم امروز پیشتاز قدر سخت و نیمه سخت است.
منظور این نیست که قدرت نرم و قدرت سخت را فقط در مقابل دشمن خارجی بکار ببریم.
شما در عصری زندگی میکنید که عصر رسانه است.
یعنی باید تسخیر قلبها و ذهنها صورت بگیرد.
چون جنگ نرم را پنتاگون نبردی برای تسخیر قلبها و ذهنها تعریف میکند.
شما که میخواهید در دستگاه قضایی کارکنید باید افکار عمومی و قلبها را قانع کنی و اگر این کار را نکنی، طرف مقابل در فضای افکار عمومی با فضاسازی رسانهای شما را بازنده میکند.
پس دستگاه قضایی واحد قدرت و جنگ نرم نیاز دارد.
با یک وبسایت و یک روزنامه و انعکاس روزنامهای نمیشود.
یعنی متخصصی نیاز دارد که بگوید امروز یک مفسد اقتصادی میخواهد دستگیر بشود.
این مفسد اقتصادی که میخواهد دستگیر بشود واکنشهایی که به این مفسد اقتصادی میشود چه خواهد بود؟
پیامدهای دادگاه چه خواهد بود؟
این هم اکنون میخواهد برود زندان محکومیت قطعی دارد قرار است چه اتفاقی در موردش بیفتد.
قوه قضاییه اگر یک واحد قدرت نرم داشته باشد -در حد یک معاونت یا اداره کل- که بیاید این چارچوب را معین کند، بسیاری از این محاکم و بهاصطلاح دادگاهها را میتواند علنی برگزار کند.
ببینید خیلی از کارکنان انصافاً زحمت میکشند.
واقعیت این است بخش عمده بدنه دستگاه قضایی افراد زحمتکش، خدمت گذار و تلاش کننده برای احقاق حق هستند.
که انصافاً برخوردشان خیلی معقول بوده و به مُر قانون عمل کرده و می کنند.
ملاحظات طرف مقابل را نکردند.
چون بالاخره افراد شناختهشده و رسانهای راهم محاکمه کرده ومی کنند.
تبعات و هزینههای مختلفی دارد.
گاهی طرف مقابل هم مقامات کلانی بوده .
اما کار خودشان را میکنند.
این استراتژی حریف است.
اگر دستگاه قضایی بخش قدرت نرم خودش راهاندازی کند و هنگامیکه قرار است یک پرونده حساس ملی در افکار عمومی مطرح شود، این وجه افکار عمومی را جدی بگیرد و از قبل تمهیداتی برای آن بیندیشد، نتیجه تغییر میکند.
یعنی افکار عمومی بداند چرا فلان شخص سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دستگیر میشود؟
چرا دادگاهی برگزار میشود؟
اگر محکومیت در محکمه قضایی برای آن فرد ۱۰ است در افکار عمومی کمتر از ۹ نباشد.
این اتفاق با بلوغ فکری و فرهنگی دستگاه قضایی رخ میدهد.
رسانههای جریان انقلابی هم باید در این قضیه جدی باشند.
ببینید ما تعارف نداریم که در بهمنماه رهبر انقلاب صراحتاً موضوع عدالت را سرلوحه همه فعالیتها گذاشتند.
طبق سنت همیشه، عدالت را سرلوحه همه فعالیت میدانند.
ایشان صراحتاً گفتند در زمینه عدالت پس رفت داشتیم و من عذرخواهی میکنم.
خب وقتی رهبر انقلاب مجبور میشود بیاید و عذرخواهی کند -درصورتیکه در خیلی از موارد به ایشان مربوط نیست- کسی که خودش هشت سال رئیسجمهور بوده است، چه باید بکند؟
این فرد به خاطر اینکه با معاونش برخورد شده، میرود و در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بسط مینشیند و نامهنگاری میکند .
حالا بعد از موضع رهبری این را برای خودش برگ برنده گرفته است که پس از حرفها و نامهنگاریهای من، رهبر انقلاب اینطور گفته است.
طبق قانون اساسی اختیارات رهبری؛
اول در سیاستهای کلی نظام؛
دوم فرمان همه پرسی (بازنگری قانون اساسی)؛
سوم نظارت بر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران؛
چهارم حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه؛
پنجم حل معضلات نظام از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام؛
که هرکدام طی بند هائی چگونگی توضیح دارد.
رهبر انقلاب وقتی به خاطر عدم تحقق عدالت از مردم، عذرخواهی میکنند، باید تمام رئیسجمهورهای سه دوره گذشته نیز بیایند و عذرخواهی کنند.
یکی از این روسای جمهور هم شخص جنابعالی.
وقتی ایشان عذرخواهی میکنند، چرا این سنت نمیشود که شما بیایید عذرخواهی کنید؟
خب ما انتظار داشتیم بعدش رئیسجمهور آن دولت (دولت سازندگی) رئیس مجلس آن دوره و همچنین وزیر بهداشت آن موقع عذرخواهی کنند.
درصورتیکه وزیر بهداشت آن موقع در جلسات کارشناسی گفتند کار ما خیلی هم درست بوده است.
یعنی دقیقاً نقطه مقابل نظر رهبری.
این دفعه هم رهبری گفتند درزمینه عدالت پسرفت داشتیم و عذرخواهی میکنم.
درصورتیکه این مسئله ربطی به رهبری نداشته است.
کجای سازوکار دولت به رهبری مربوط است؟
حیطه اختیارات و وظایف رهبری در قانون اساسی آمده است.
رهبری فراتر از حیطه وظایف خودش از مردم عذرخواهی کردند.
اما رئیسجمهوری که هشت سال پیش رئیسجمهور بود، حالا در مسائل مفاسد اقتصادی برخورد با یک معاون را مساوی برخورد با کل عالم هستی گرفته است.
در این مسئله ۲ فرض است؛
یا دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در محاکمه معاون وی درست عمل میکند که طبیعتاً نباید اعتراضی صورت بگیرد.
یا اشتباه میکند که باز راهش این نیست که شما در افکار عمومی همه ساختار قوای سهگانه را به هم بزنید.
اگر این روش به یک سنت تبدیل شود که پس از برخورد با هر مسئولی، هر کس بخواهد اینچنین کند و طرفدارانش را به صحنه بیاورد، مشکل ایجاد میشود و قاضی جرئت نمیکند موضع بگیرد.
اگر این باب شد همان بر سر کشور میرود که در ایتالیا، فرانسه بر سر مردم آمد و مافیا قدرت عمل را در دست دارد و بهراحتی روی دستگاه قضا تأثیر میگذارد.
ازاینرو باید دردها را جداجدا درمان کرد.
اولاً جریان لیبرال در کشور یک استراتژی خط و مشی غلط را انتخاب کرده است.
هویت خودش را گرفته موضعی که با شعارهای اصلی حکومت تقابل داشته باشد.
حالا دیگه همه مُردن تو کشور ما , یامین پور از هتاکِ بی آبرویی مثل عباسی میخواد آزادی رو سنجه کنه!!!! ( :
خوبه والا!
اونم عباسی ای که در هر موضوعی دخالت کرده و باید و نباید تایین کرده و به هر کسی و هر چیزی هم بدترین توهین هایی که لایق خودش و اطرافیانش بوده رو کرده , نتیجه ش این شد که بیشتر تریبون در اختیارش گذاشتن...بیشتر بردنش صدا و سیما.
اون توهین زشت رو به ارتش مملکت کردی , نتیجه ش چی شد؟
: تریبون بیشتر!!!
حتی ارتش مملکت هم دربرابرت مظلومه!
توی عباسی اگر غیر از این بگی بایس شک کرد..
اگر قرار باشه یه سخنران رو واقعا دادگاهی کنن , میکننش آقامیری!!
پوستش رو مثل آقامیری میکنن!
نه تویی که 27 بار!! ( بقول دوست کوچک مغزمون محسن ) میری دادگاه و بیشتر بهت میرسن..تریبون بیشتر..آنتن صدا و سیمای بیشتر!
27 بار رو بزار در کوزه و آبشو بخور.
خودتی!
سلام علیکم؛
معنی استراتژیست ،را می دانید؟
می دانیدبه چه کسی استراتژیست می گویند؟
راهبرد اندیش،راهبرد نگار؛
یعنی بایستی به همه موضوعات مسلط باشد ،تا بتواند استراتژی (راهبرد)،تعریف و ارائه کند.
مهندس مدیریت اجرائی ،بایستی به چه موضوعاتی مسلط باشد؟
یک مهندس مدیریت اجرائی ،بایستی ازمکانیک،صنایع،برق،کامپیوتر ،عمران،همگی سردربیاورد؛
تا بشود مهندس مدیریت اجرا..............
تحقیر و استهزا ،هم حلال مشکلات نیست و نخواهد بود؛
قریب سی سال است جناح لیبرال ،با استفاده از پروپاگاندا رای مردم را بخود جلب کرده و دولت ها و بودجه کشور،مستقیما دردستشان است.اما مقصر را .............................................................و اخیرا ..............................
اما جناح انقلابی هرگز از پروپاگاندا استفاده نکرده و نخواهد کرد.
در توان یک انسان نمیگنجد که در تمامیه امور متخصص و صاحب نظر بوده و سعی در کالبد شکافیه همه ی علوم بکند.
حتی در رشته های خاص! هم ، یک فرد نمی تواند در تمامیه شاخو برگ آن رشته متخصص بوده و به آن اشراف داشته باشد.
برای مثال ، یک پزشک ، با اینکه یک درس خوانده ی رشته ی پزشکی است ، نمیتواند هم متخصص مغز و اعصاب و جراح مغز باشد ، هم متخصص کودکان هم متخصص گوارش هم ارتوپد.
نه اینکه پزشکان خدای ناکرده بی استعداد هستند ! نه! این توان محدود و علایق بخصوص هستند.
حتی در سبک ها و ژانر های سینمایی یا تلویزیونی یا موسیقی یا حتی در آشپزی هم چنین است.
شما هیچ آشپزی رو پیدا نمیکنید که مسلط بر تمامیه سبک ها و روشهای آشپزی جدید و قدیم کشورهای مختلف باشد.
ورزش ، و حتی بحث های نظامی.
شما هیچ فرد نظامی ای رو نمی تونید پیدا کنید که همزمان یک خلبان خوب جنگنده و راننده ی تانک و تکاور نیروی دریایی و پلیس امنیتی و پلیس فضای مجازی و طراح موشک باشد.
این جزو بدیهیاتی هست که تکرار اون فقط و فقط تکرار واضحات و بدیهیات است.
به همین دلیل یک فردی مثل عباسی یا راعفی پور ، نمیتونه در همه ی موارد از سینما و تلویزیون و انیمیشن بگیر تا سیاست داخلی و خارجی و سبک زندگی و ادیان و مذاهب و پزشکی و کشاورزی و تاریخ و نظامی نظر بدهد.
و اگر نظر داد ، نظرش خالی از ارزش بوده و با نظرات بنده و شما و دیگر مردم کوی و برزن در اون موضوعات تفاوتی نخواهد داشت.
خود شما!
آقایان.
بنده یکبار به حضرت عالی تذکر دادم که بخاطر حفظ شخصیت و پرنسیپ خودتون ، در مواردی که در اون سر رشته ندارید و کوچکترین آشنایی هم با اون ندارید ، سکوت کنید.
اما از آنجا که الگوی شما هم این استادان بی سواد و به اصطلاح همه چیز دون هستند ، و از آنجایی که شخص حضرت عالی دوستدارید خودتون رو ارائه داده و مورد توجه قرار گرفته و بحسابتان بیاورند ، در هر موضوعی دخالت میکنید.
و ای کاش حداقل در چارچوب موضوع مربوطه نظر می نوشتید!
گاها در نظرات شما جنبه هایی از هذیان و توهمات دیده میشود که چارچوب منسجم هم ندارند.
و به همین خاطر ، بنده در تذکری دوستانه و خیرخواهانه به شما دوست گرامی پیشنهاد کردم به یک روانپزشک مراجعه کنید.
چون این نظرات جز از یک فکر بیمار زاییده نمیشود.
قصد توهین ندارم..همه ی ما ممکن هست دچار بیماری جسمی یا روحی باشیم.
برای درمان باید به یک پزشک مراجعه کنیم و تحت درمان قرار بگیریم.
این هم که فرمودید : « قریب به سی سال است که جناح لیبرال با پروپاگاندا رای مردم رو بخودش جلب کرده و جناح انقلابی هم هیچگاه از پروپاگاندا استفاده نکرده و نخواهد کرد » ، دلیل دیگری بر این بیماریست!
فرمودید 30 سال.
یعنی حدودا از زمانی که آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر منتخب شدن.
برای شخص ایشون قدرت مطلقه تایین شده...ولایت مطلقه فقیه و نایب امام زمان و رهبر مسلمین جهان.
صدا و سیما ، منبر های نماز جمعه ، بنیاد ها ، سپاه ، بسیج ، همین سایت ،و.. فرمانبردار بی چون و چرای فرامین و سخنان ایشان هستند.
یعنی بخش هایی که انتسابی هستند و اصلا رای مردم روی آنها تاثیری نمیتواند داشته باشد.
خب..
شما فرمودید 30 سال پروپاگاندا دست لیبرال ها بوده و انقلابی ها هیچگاه از اون استفاده نکرده اند.
این یعنی :
1.یا شخص رهبری از نظر شما لیبرال هست و غیر انقلابی.
2.یا شما چشم و گوشتان در دیدن این قدرت مطلق و این واضحات و بدیهیات کور و کر است.
نتیجه ی هر دو مورد نشان از همین بیماری ذهنی و فکری دارد.
آیا تریبون های دانشگاهی که در اختیار حسن عباسی و راعفی پور و سعید هتاک قاسمی و جبراییلی و کوشکی و رحیم پور ازغدی و رسایی و کوچکزاده و ... قرار میگیرد ، جزو پروپاگاندای انقلابیون نیست؟!
همین برنامه ی یامین پور یا طالبزاده یا رنجبران و صدا و سیما پروپاگاندای انقلابیون نیست؟!
منابر نماز جمعه تریبون و پروپاگاندای انقلابی به حساب نمی آیند؟!
فیلم ها و سریال هایی که برای مثال موسسه ی اوج تولید میکند پروپاگاندا نیست؟!
کارگردانانی که با افتخار خود را حکومتی معرفی میکنن ، مثل آقای حاتمی کیا یا ده نمکی یا طالبی ، فعالیتشون زیر مجموعه ی این پروپاگاندای انقلابی تعریف نمیشود؟!
و الی آخر...
این اوج خفت یک سیستم را نشان میدهد که با داشتن قدرت مطلق و خدایی در تمامیه امور ، از جمله پروپاگاندا و استفاده ی تمام و کمال از اون ، هنوز مشکلات را به گردن لیبرالها و فراماسون ها و دشمنان و امپریالیسم و لولو خور خوره ، انداخته و سعی در تطهیر خود دارد.
لذا تذکرات قبلی را مکررا به حضرت عالی گوشزد کرده و اگر جواب آتی شما در چارچوب بحث ، خلاصه و بدور هذیان گویی باشد ، با کمال میل آن را خوانده و در جوابش نظرم را خواهم داد.
پس تاآنوقت حقیرنظرخودم را درمورد مطالب می نویسم و شما ی تکنو کرات هم نظرخودتان را درج و انتشار دهید.
چه خوب است نظر خودتان را با یک نام مستعار یا حقیقی منتشرنمائید.
ضمنا متاسفم درپاسخ به نظرشما مطلب نوشتم.
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته