بهمن ماه سال ۱۳۷۹ دنبال خاتمی راه افتاده بودم مثل بقیه خبرنگاران. یک پرسش از او داشتم. پرسشام بماند! چند بار صدایش زدم، آقای خاتمی، آقای خاتمی... اما در آن شلوغی پاسخی نداد. گفتم، آقای رییس جمهور، آقای رییس جمهور! حقیقتا" ما آن زمانها با خاتمی عشق میکردیم. از این که به او میگفتیم، رییسجمهور کیفور میشدیم. خاتمی اما اینبار ایستاد و از میان انبوه خبرنگاران رو کرد سوی من و با تبسم همیشگیاش گفت: رییس جمهور نه، رییس جمهوری، من رییس ملت نیستم. این ملت است که رییس من است. من نماینده ملتام.
الغرض؛ جناب آقای دکتر حسن روحانی امروز رییس جمهوری ماست. نماینده ما. نماینده یک ملتی گرفتار. نماینده ملتی ستم دیده و رنج کشیده از ادبار. ملتی که انگاری دارد تاوان تمامی گناهان کرده و ناکرده همه پیشینیان خود را به دشواری پس میدهد. زیر بار تورمی کمرشکن از سوءمدیریتی چند ده ساله به ویژه از چپاول و غارت اسکندری یک «نفلهی آرادانی»، با پشتیبانی سلاطین و سردمداران و بنکداران و قدارهبندان تاسمانی. ملتی خموده در انواع و اقسام رجزخوانیهای بیهوا با موشک پرانیهای ماسوا و همه رکود بازار با مساکینی از لجن گویانی در شوره زار. ملتی که بیش از سه چهارم از جمعیتاش صاحب رمز و کد اند. در کنارهای از پروندههایی قطور در سیستم قضای نابسامان این مملکت نفرین شده. یکی با عنوان متهم. یکی آمر، یکی مباشر، یکی هم با عنوان مشارکت. یکی در زندان، یکی آویزان. یکی مطلع، یکی مستمع. یکی شاکی، یکی متشاکی. یکی محکوم الیه، یکی مشاورالیه. یکی خواهان، یکی خوانده و یکی هم رانده. یکی در حبس، یکی در حصر و یکی هم در قفس. یکی در سلول، یکی در محلول. یکی زیرتیغ اعدام، یکی زیر رگبار چک و لگدهای یک بازجوی بیمرام. یکی تواب، یکی نواب. یکی معترف، یکی معتکف. یکی در اعتصاب، یکی در احتضار. یکی احضار، یکی اخطار. یکی مجلوب، یکی مصلوب. یکی اعتراف داده شده با شگردهای فنی پلیسی که بخوانید، اعترافاتی رسوا زیر شکنجه و آویزان شدگی از دشنه و دشنام. یکی معترف به تمامی جنایات همه جانیان بدنام از گذشته تا به حال. یکی چپانده زیر باتومی داغ و شوکرهای برقی با درفش و لگد و بهتان! قوه قضایه اما ادعای سربلندی میکند. همان قوه به اصطلاح عدلیهای که همه چیز و همهکار در آن در جریان است الا همان یک کار خوب یعنی اجرای عدالت، که تنها دلیل فلسفه وجودی آن است.
اتفاقا این روحانی است که دم به دقیقه به همه فحاشی می کند در مناظرات در حواشی انتخابات و حتی الان هم به سردار مظلوم این سرزمین خلبان قالیباف فحاشی می کند یک روز نیست که رسانه های حامی روحانی دست از توهین به قالیباف بردارندزیرا از تلاش ها و مدیریت و مجاهدت دکتر قالیباف و افزایش محبوبیت روز افزان ایشان می ترسند مطمئنم که به گفته سردار سلیمانی روزی حاج باقر نیز به سرنوشت بهشتی دچار خواهد شد و آن روز وای بر شماست که دیگر عذر خواهی ها و حلالیت خواستن هایتان در پیش گاه خداوند فایده ای ندارد
با این گونه صحبت هایی که شما کردید برادر نشون میده که چقدر تعصب دارید روی اقای قالیباف و یه جورایی ایشون رو معصوم میدانید و اقای روحانی رو یزید متاسفم برای این همه تعصب بی جا
اتفاقا روحانی با ایت الله بهشی هیچ شباهتی ندارد کسی که خرابکاری هایش اینقدر زیاد است که نمیتوانم همه را بگویم چه شباهتی میتواند با اقای بهشتی داشته باشد ....کسی در مقابل رهبرش میاستد چه شباهتی با اقای بهشتی دارد ...کسی که سند 2030 را امضا میکند..کسی که به راحتی اهل بیت راتحریف میکند ...کسی ساعتی 100 تا دروغ میگویدواقعا میتواند شبیه ایت الله بهشتی باشد ... واقعا که چه قدر شباهت به کبک دارید وسرتان را زیر برف میکنید ...
خداوند روح شهید بزرگوار و مظلوم، بهشتی را با سیدالشهدا محشور کند. چه سخنان ارزشمندی مطرح کرده اند این بزرگوار. اما در انتها به یک نکته اشاره شد و آن این که یک روز ملتی که فریب دروغ ها و ریاکاری های یک شخص را خورده اند، به خود آمده و به آن شخص لعن و نفرین خواهند فرستاد. به یقین چنین خواهد شد، فقط امیدوارم آن روز که این ملت جهالت را کنار گذاشته و به خودشان آمدند، دیر نشده باشد.
بهمن ماه سال ۱۳۷۹ دنبال خاتمی راه افتاده بودم مثل بقیه خبرنگاران. یک پرسش از او داشتم. پرسشام بماند! چند بار صدایش زدم، آقای خاتمی، آقای خاتمی... اما در آن شلوغی پاسخی نداد. گفتم، آقای رییس جمهور، آقای رییس جمهور! حقیقتا" ما آن زمانها با خاتمی عشق میکردیم. از این که به او میگفتیم، رییسجمهور کیفور میشدیم. خاتمی اما اینبار ایستاد و از میان انبوه خبرنگاران رو کرد سوی من و با تبسم همیشگیاش گفت: رییس جمهور نه، رییس جمهوری، من رییس ملت نیستم. این ملت است که رییس من است. من نماینده ملتام.
الغرض؛ جناب آقای دکتر حسن روحانی امروز رییس جمهوری ماست. نماینده ما. نماینده یک ملتی گرفتار. نماینده ملتی ستم دیده و رنج کشیده از ادبار. ملتی که انگاری دارد تاوان تمامی گناهان کرده و ناکرده همه پیشینیان خود را به دشواری پس میدهد. زیر بار تورمی کمرشکن از سوءمدیریتی چند ده ساله به ویژه از چپاول و غارت اسکندری یک «نفلهی آرادانی»، با پشتیبانی سلاطین و سردمداران و بنکداران و قدارهبندان تاسمانی. ملتی خموده در انواع و اقسام رجزخوانیهای بیهوا با موشک پرانیهای ماسوا و همه رکود بازار با مساکینی از لجن گویانی در شوره زار. ملتی که بیش از سه چهارم از جمعیتاش صاحب رمز و کد اند. در کنارهای از پروندههایی قطور در سیستم قضای نابسامان این مملکت نفرین شده. یکی با عنوان متهم. یکی آمر، یکی مباشر، یکی هم با عنوان مشارکت. یکی در زندان، یکی آویزان. یکی مطلع، یکی مستمع. یکی شاکی، یکی متشاکی. یکی محکوم الیه، یکی مشاورالیه. یکی خواهان، یکی خوانده و یکی هم رانده. یکی در حبس، یکی در حصر و یکی هم در قفس. یکی در سلول، یکی در محلول. یکی زیرتیغ اعدام، یکی زیر رگبار چک و لگدهای یک بازجوی بیمرام. یکی تواب، یکی نواب. یکی معترف، یکی معتکف. یکی در اعتصاب، یکی در احتضار. یکی احضار، یکی اخطار. یکی مجلوب، یکی مصلوب. یکی اعتراف داده شده با شگردهای فنی پلیسی که بخوانید، اعترافاتی رسوا زیر شکنجه و آویزان شدگی از دشنه و دشنام. یکی معترف به تمامی جنایات همه جانیان بدنام از گذشته تا به حال. یکی چپانده زیر باتومی داغ و شوکرهای برقی با درفش و لگد و بهتان! قوه قضایه اما ادعای سربلندی میکند. همان قوه به اصطلاح عدلیهای که همه چیز و همهکار در آن در جریان است الا همان یک کار خوب یعنی اجرای عدالت، که تنها دلیل فلسفه وجودی آن است.
https://t.me/joinchat/AAAAAEHRo9rTaZS871mlwg
و اتفاقا به بهشتی انگ میزدند که خواهان رابطه با غرب است!
و روحانی هم همینطور!
امروز روحانی بیش از هر کسی به بهشتی نزدیک است!
مخاطب این کلیپ سازندگان آنند!