دیرین دیرین- مهاجرت


این قسمت : مهاجرت و فرار مغز ها


+ 
0

- 
0
ارسال در 1395/9/7 ساعت 11:16 2016-11-27 11:16:11
محسن
توسط محسن


عرض x طول

دکمه اشتراک گذاري تلگرام ارسال ويدئو در تلگرام

ارسال نظر
CAPTCHA
کد امنیتی زیر را وارد نمایید.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.
نظرات
(برای مشاهده نظرات کلیک کنید)
  • بنده در یکی از دانشگاه های صنعتی همین کشور تحصیل کردم....با ز حمت درس خواندم و رسیدم به دانشگاهی دولتی...پدری کارگر...و کارخانه دارانی سنگ دل....ک حقوقی ناچیز را چهار ماه چهار ماه می دهندو برای خود و پسرانشان بی ام و و بنز سرپا میکنند و صدای این قشر مقدس را هیچ یک از این (مسولین) نمی شنود...چرا که همسفره اند! با زحمت به پایان تحصیل رسیدم...شاید از این درس خواندن نانی برای من در نیامد اما صد حیف صد حیف که فقط چشم و گوشم به حقایق باز شد....
    فهمیدم ک انقلاب کردیم برای رساندن حکومت به صاحبش اما از همان ابتدا سفره پنداشته شد....
    فهمیدم کسانی در نسل های قبل من و حتی همین امروزه بقولی فقط دارند میخورندو میخورند و میخورند ان هم نه میوه تولید و کار خویش بلکه بیت المال و خون مردم...
    امامی را تحریف کردند صدایی از هیچکس در نیامد...مارا هم دارند تحریف می کنند هیچکس صدایش در نمی اید...
    و تحمیق میکنند مردم را و ارزش و شان دانشجو را حتی در دانشگاه پایین می اورند
    تا وقتی کسی از بین اینها خواست قد علم کند
    تو چه میفهمی مهندسسسسس! به او بگویند
    دیدم که طلبه های علوم دینی هم بیمار شده اند و دچار سکون...
    رهبر گفت ازدواج کنید و اگاهان گفتند برای رضای خدا ازدواج کنید. (او) سربازانش کم است. طعنه های ریزو درشتش را از پیرو جوان برای این کار(درست) واز دیدگاه اینها محدودیت شنیدیم.
    گفتند خود را تربیت کنید چشم گفتیم گفتند جنگ رسانه چشم گفتیم گفتند کار کنید چشم گفتیم گفتند نیاز به پیشرفت علمی داریم کتاب خواندیم و میخوانیمو خواهیم خواند...ولی با چه پیشرفت کنیم؟؟؟زیاد اند امثال منی که اول ازدواجشان است و هیچ پشتوانه ای از خانواده ی شریفشان ندارند و به این چشم گفتن ها گویی مستقیم به داخل آتش شیرجه زده اند...
    شیرجه ای که وامش ضامن هایی میخواهد که از همان اقایان کارخانه دار برای میلیارد های گرفته شده و باز پس داده نشده نخواستند.
    شیرجه ای ک با دست خالی انگار باید از پدرو مادر خود شروع کنی و اقوامت را....بسازی و اگاهشان کنی ...
    اما چگونه...وقتی من جوان باید برای جنگ نرم....حقوقی هفتصد هزار تومانی بگیرم...که کمک خرج خانواده و خرجی ده همسر و عامل پیشرفت ملت و جنگ رسانه کنم ..
    پیر مان میگوید جوان نوبت توست...اخر چگونه من جوان با انبوهی خرابکاری که قدمتش حتی از سن من هم بیشتر است ساختن را شروع کنم؟
    باور کنید این جوان دارد پیر میشود...وقتیدر مجلس و دولت وشهرداری ها و غیره وغیره جز منفعت شخصی نمی بینم و قوانینی که رانت ها برا خروار خروار برای این وکیلان محیا می کنند
    گفتند حرم ! خواستیم برویم...دیدم انها که پولش را داشتند رفتند...ما بی پول ها باز هم ماندیم.گفتند اسلام بسازید.....شهادت را رها کردیم .... و زنده ماندیم و گاهی چقدر سخت است زندگی در این زمانه !و چقدر راحت است شهادت در راه حرم !
    حال چگونه افرادی را که نبوغ دارند و مانند من نیاز به مالی اندک برای گذران حداقلی زندگی توجیه کنیم که بایستند و بسوزندو بسازند؟؟
    اخر مگر ما چقدر تقوا پیشه کنیم؟؟؟
    این ابلیس هم چنان میتازد که گویی همه را راها کرده و فقط برنامه برای به هم ریختن برنامه هایت دارد...از پدر و مادرت گرفته تا هر کسی را که میبینی...فتنه را از هر طرف اغاز میکند....بارها به کلام علی(ع) فکر میکنم :((ای نه مردان به صورت مرد! ای کم خردان ناز پرود! کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم، که به خدا پایان این آشنایی ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خدایتان بمیراناد، که دلم از دست شما پر خون است و سینه ام مالامال خشم شما. مردم دون که پیاپی جرعه ی اندوه به کامم می ریزید...))
    تا کی این زندان دنیا ادامه دارد؟
    چرا پیر ما مارا دلگرم نمی کند؟؟؟

  • با سلام حضور عزیز «خسته از مردم شهر»!
    در کمال حسن ظن به شما ؛
    اگرچه بیانات جنابعالی در قالب یک «درد دل» با کاربران یا شاید که به قصد هشدار به وجدان مسئولین فعلی(در صورت وجود) عنوان شد و صد البته که مصداق حال بسیاری از جوانان وطن و حتی فراتر از آن جوانان دیگر ممالک نیز هست اما ضمن ابراز ارادت و همدردی از باب برخی مصائب و مسائل مطروحه از جانبتان، اجازه می خواهم چند نکته را بر فرمایشات شما خُرده بگیرم. امیدوارم که در جایگاه یک هموطن دلسوز و مشتاق به یاری، عرایض مرا بپذیرید!
    اولاً مسائل اقتصادی که همگی جوانان قشر متوسط و ضعیف از حیث درآمد با آن دست به گریبان هستیم در ریشه یابی آن تنها یکی از هزاران معضلی است که به دلیل مواضع مأخوذه از جانب دشمنان بیگانه ای است که به واسطۀ عُمالشان که به ظاهر «از ما» و در حقیقت «بر ما»یند علیه ما و در سرکوبگری و به قصد ذلت این ملت بزرگ و غارت این مهد تمدن و برتر از آن نابودی اسلام عزیزمان داشته، دارند و خواهند داشت!!!
    و قطعاً که این ریشه یابی مکفی ترین دلیل برای شناخت صحیح خطر، دشمن و راهکار مقاومت، مقابله و جهاد با اوست که ذیل جنگهای مختلف بر گردن ماست!
    فلذا به منظور رهایی از هر مصیبتی که از جانب دشمنان بدان دچاریم که نام برده اید و یا مسکوت است ،لزوم جنگ در هر حوزه «سخت، نیمه سخت و یا نرم» امری اجتناب ناپذیر خواهد بود! پس با فهم و ابتلا به هر یک از این مسائل نامبرده قاعدتاً حضرتعالی باید که بیش از پیش به پرداختن به این جنگ ها مصمم و راسخ که حتی حریص تر باشید!!!! حقیقتاً قید کردن مبلغ حقوقی یا نیاز مالی در إزاء جهادی که وظبفه نه بلکه تنها چارۀ درمانگر همان مشکلات است به نظر چندان هوشمندانه نیست!!!! و از شمائیکه تحصیلات عالیه دارید این 2×2=4 تا بعید است! شرمنده ام که می گویم اما عمدتاً بسیج جنگ نرم کاملاً خودجوش و مردمی است و غالباً در إزاء حقوق صورت نمی گیرد!
    ثانیاً عزیز دل، نکته ای دلخراش گفتی که امید دارم در تصحیح آن یاری این حقیر را پذیرا باشی:
    خَلط فهم از عالم باقی با مشکلات عالم فانی در شما، قوت شیطان شده برای غلبۀ او!
    البته که هر انسانی که به دنیا می آید منحصراً روزگار و زمانی برای عمر او در زمین مقرر است که بین او با گذشته ها و آیندۀ دور به ظاهر جدایی دارد. این دلیل موجهی برای پای پس کشیدن از صراط حق و جهاد برای خداوند جهت نیل به آرزوی دیرین بشری مبنی بر بازگشت خلافت اللّه به آدمی بر روی زمین نیست!!! و مگر آن نبوده و نشنیده و یا نخوانده ایم در تاریخ پیشینیان خود که چه خوبانی چنان اندیشدند و گگفتند و کردند که ما در امروزمان بشناسیم و بدانیم و بکاریم تا آیندگانی چون ما بدروند!
    «دور مجنون گذشت و نوبت ماست/ هر کسی پنج روز نوبت اوست»
    شما اگر در راه احقاق حق در زمین قدمی می زنی منتی بر گردن زمین و زمینیان نداری عزیز! که این برای عقبای خودت و رهجویی حق(صراط مستقیم اللّه) است!
    و اما امر شهادت که بدان مشتاقی! عزیز جان، شهادت راه خلاصی برای خالصین است! خالص راه حق! و آن کسی نیست جز آنکه در راه حق برای صیانت از حق یا احقاق حق در زمین، «خود» را نبیند! همان باتلاق اصلی دوری از حق!
    زمانی که شما برای «رهایی خودت از فتنه ها و معضلات دنیوی» مشتاق به «شهادت» هستی به راستی که اگر در جنگ سخت هم کشته شوی «شهید» نخواهی بود!!! و تنها به قتل رسیده ای!
    زندان دنیا هم که گفته ای ؛هم درد می بخشد هم دوا! چرا که در این کارگاه فیروزه تراشی دنیا است که کسی که روی به جانب حق دارد به ضرب تیشۀ دستان هم او، گوهرۀ ناب و گران و لایق لقاء اللّه خواهد شدن إنشاء اللّه تعالی.. فراموش نکن ضرب تیشه بر جان فیروزه درد دارد گاه می شکند گاه .. می شود همه آه... که همان گاه ِ تقوا و پرهیز از ناله است و پریدن به هوا!!! که اگر در اثر ضربه ای به «هوا بپرد» آنچنان خُرد شود که گوهرتراش هم نتواند او را به قدرش برساند!!! پس از مشکلات مترس از پریدن در هوای نفس بترس...
    و از این حقیر بشنو و هشدار که دل تنها و تنها به ربوبیت حضرت حق گرم دار!!!!!!! تا به توکل بر چنان خدایی ابواب فتح و رحمتش برتو گشوده شود إنشاءاللّه ...
    به قول دوست و کاربر گرامی و عزیزمان: والعاقبة للمتقین!

  • برادر اگربنده 2*2=4 تایی کردم دلیلش این بود که حقیقتی غیر قابل اینکار برای جوانان هست..اکثریتی که باید با این واقعیت به جنگ بروند.
    اگر ازشهادت حرفی زدم دلیلم اینست که واقعا جنگ سخت بسیار آسان تر است ازین جنگ بی پایان چرا که ممکن است تا پایان عمر بجنگی و ناگاهان زبیر زمانت شوی....
    هیچکس برای خدا تخم دوزده نگذاشته...
    و بنده دقیقا از دید هزاران جوان تنهایی حرف زدم که به گوش این زالو های خادم نما برسد...که در روشنای روز خیانت آشکار می کنند
    برادر ظاهرا شما باید یک ماه و نه بیشتر به سان جوانانی زندگی کنید که ضربو تقسیم اعدادش را بیان نمودید...اگر چون منانی به هوا میپرند خرده مگیر ...چرا که این تیشه نه برای تراش بلکه برای از بین بردن زده می شود
    بنده با برخی گفته های شما موافق هستم...ولی همه دوستان را به چالشی دعوت می کنم که مرتبط با همین ضرب و تقسیم بظاهر غیر حرفه ایست
    نیمی از سال را چون آن جوان نو آگاهی زندگی کنید که بنظر من گویی در خط مقدم این جبهه است!
    آنگاه ببینیم آیا ازین انبار آرد حقیقتا جز به اندازه ی چند لقمه با قی خواهد ماند؟؟؟؟
    اگر این سخنان را گستاخانه بیان نمودم به دلیل این است که در این جنگ اگر خودمان را گرفتار کلمات زیبنده ولی مشقی کنیم...گویی با تیر مشقی داریم با خودمان جهاد اکبر میکنیم!

  • با سلام مجدد به شما جناب «خسته از مردم شهر»
    کاربر گرامی، پاسخ قبلی من به حضرتعالی ضمن برداشت مورد نظرتان ارائه شد! اما اصرارتان مبنی بر مسائل اشاره شدۀ قبلی تنها حسن ظن بنده را از فرمایشاتتان به چالش می کشد.. از این جهت که طرح و عنوان کردن مسائل مالی و اقتصادی گریبانگیر ما که ماحصل اعتماد ناآگاهانۀ مردم عزیزمان به یک نام و در پی اش خیانت یک دولت در همراهی برخی دیگر از نهادها و سازمان های قوای سه گانه و هم دیگر شاخ و برگ های سیستم کنونی است، در فضای سایبر و در کشاکش جنگ نرم چنین رسانه ای، از جانب شمائیکه خود را افسر جنگ نرم معرفی کرده ای، بعید است!!! چراکه افسران غیور جنگ نرم ایران بزرگ، چنین بدون آگاهی و بی بصیرت نیستند که کلان را فدای خُرد، کل را فدای جزء و در یک کلام منافع ملی و اسلام را فدای کمبودهای «خود» کنند!!!
    در کمال احترام می پرسم مگر شما به ریشۀ معضلات اقتصادی ای که کل زمین را درگیر کرده إشراف ندارید؟! مگر نمی دانید که جنبش Wall-Street یا همان99% که خاستگاه آن همان غرب بود علیه ریشۀ معضلات و ناهنجاری های اقتصادی جهان امروز بوده و هست؟ مگر ندانسته اید که با حاکمیت دولت فعلی، به دلیل نوع نگرش با مبنای اعتماد به دشمن غربی و برقراری ارتباطات اقتصادی- سیاسی گستردۀ مستقیم و غیر مستقیم با اقتصاد بیمار و رو به افول غرب، چنین دچار و گرفتار شده ایم؟؟!!
    پس چگونه است که تمامی این معضلات اقتصادی را به شیوه ای إشکال می کنید که گویی نوک تیز پیکان را به سمت خودی نشانه رفته اید!!!! اگر سره را از ناسره تشخیص می دهید و جداً با آگاهی در جنگ نرم ورود کرده اید که باید بدانید کدام نکته را در کدام نقطه مستقر کنید! این غُر زدن از بساط بی چیزی آن هم در مقام دفاعی در جنگ نرم اصلاً برازنده و شایسته نیست! چون معمولاً این از شیطنت های دشمن است که در لباس خودی به یأس جمعی فراخوان می دهد... که بنده در پاسخ قبلی ام به شما بیانم را با «کمال حسن ظن» به شما آغاز کرده و ضمن هم دردی، همۀ تلاشم را برای تبیین مجدد آرمان ها و نیز لزوم جهاد اکبر و هم جهاد کبیر برایتان داشتم...
    در صورتی که حسن ظن من در قبال شما به صحت بوده پیشنهاد می کنم بار دیگر پاسخ مرا مطالعه کنید و در غیر از آن صورت، باید بدانید که نفوذ یأس به جبهۀ حق کاری نشدنی و عبث است!!!
    والسلام